کتاب «الفضیلة تنتصر»(فضیلت پیروز است) ایشان را می خواندم و تصمیم گرفته بودم در بخش معرفی کتاب قسمت هایی از آن را بگذارم و معرفی کنم٬ ولی قبل از آن باید نویسنده معرفی می شد٬ که به دلیل راحتی برای معرفی٬ مطالب سایت ویکی پدیا را کپی کردم. آمنه بنتالهدی صدر یکی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود. بنتالهدی در اسفندماه سال ۱۳۱۶ (۱۳۵۶ قمری) در شهر کاظمین به دنیا آمد. وی در یازده سالگی به همراه دو برادر خود، سید اسماعیل و سید
fkj hgind wnv
کتاب «الفضیلة تنتصر»(فضیلت پیروز است) ایشان را می خواندم و تصمیم گرفته بودم در بخش معرفی کتاب قسمت هایی از آن را بگذارم و معرفی کنم٬ ولی قبل از آن باید نویسنده معرفی می شد٬ که به دلیل راحتی برای معرفی٬ مطالب سایت ویکی پدیا را کپی کردم.
آمنه بنتالهدی صدر یکی از زنان دانشمند، شاعر، نویسنده و معلم فقه و اخلاق بود. بنتالهدی در اسفندماه سال ۱۳۱۶ (۱۳۵۶ قمری) در شهر کاظمین به دنیا آمد.
وی در یازده سالگی به همراه دو برادر خود، سید اسماعیل و سید محمدباقر صدر جهت کسب علم به نجف هجرت کرد و تحصیلات خود را در زمینهٔ فقه، علم حدیث، اخلاق، تفسیر و سیره √√ نزد برادرش محمدباقر دنبال کرد؛ و به درجه اجتهاد رسید√√
بنتالهدی کار خود را در دو محور به پیش میبرد:
فرهنگی
پرورش دختران از طریق برپایی کلاسهای درسی و همایشها و پیگیری انجام عبادات از سوی دختران تازه به سن تکلیف رسیده و منتشر کردن حجاب در میان آنان. همچنین وی بر مدارس الزهرا در شهر کاظمین و نجف نظارت داشت
فکری
این سیده دستاوردهای فراوانی در عرصهٔ زنان ارائه کرده بود و از جمله این دستاوردها میتوان چند داستان را نام برد:
ای کاش میدانستم
دو زن و یک مرد
دیداری در بیمارستان
به دنبال حقیقت
خاطراتی در تپههای مکه
وی فعالیت سیاسی را از ۱۳۳۶ آغاز کرد، اما جهاد علمی، تربیتی و تبلیغی وی به صورتهای گوناگونی بودهاست:
در ۱۳۴۴ قمری با نام مستعار «ا. ح» به نوشتن مطالب دینی پرداخت. بنتالهدی با سلاح علم و قلم برای راهبری زنان عراق و آشنایی آنان با اسلام تلاش جدیدی آغاز نمود و پرچمدار آموزش اسلامی بانوان در عراق گردید. مقالههای او در نشریه الاضواء که گروهی از علمای نجف آن را منتشر میکردند، گوشهای دیگری از کارهای علمی او را نشان میدهد. وی از پایهگذاران مدارس دخترانه الزهرا در بغداد، نجف، کاظمین، بصره، دیوانیه و حله بود. وی خود سرپرستی مدرسههای نجف و کاظمین را بر دوش داشت که روزهای هفته میان این دو شهر درآمد و شد بود. هدف او از پیریزی این مدرسهها، تربیت دختران مسلمان در دو مرحله دبستان و بالاتر به شیوه اسلامی بود که در مدرسههای دولتی عراق چنین چیزی دیده نمیشد. در این مدرسهها افزون بر درسهای رسمی، دروس اعتقادی هم تدریس میشد تا دختران را با تربیت اسلامی آشنا سازند. از دبیران علمی که از دید اعتقادی هم برخودار بودند، استفاده میگردید و آنها آموزشهای مورد نیاز برای پیشرفت سطح علمی و اعتقادی را میگذراندند. سطح علمی مدرسهها به اندازهای بالا بود که مردم دلباخته ورود دختران شان به این مدرسهها بودند، ولی حکومت بعثی عراق در ۱۳۵۰ قمری همه مدرسهها را دولتی کرد و بر پایه بخشنامهای این آموزشگاهها از بنتالهدی گرفته شد. بنتالهدی پس از این تاریخ، بیشتر به نوشتن کتاب و داستان پرداخت. درسدادن نمونهای از کوششهای او بود. بنتالهدی سه روز در مدرسههای بغداد و کاظمین و سه روز هم در مدرسههای نجف درس میداد. در مسیر علمی، دشواریهای فراوانی بر سر راه وی قرار داشت، همچون؛
بیشتر کتابهای حوزوی برای تدریس نگاشته نشده بودند و باید سادهسازی میشدند.
چاپ کتابها نازیبا و ناخوانا بود.
کتابها واژههای سختی را در بر میگرفت و برای توده نامفهوم بود. وی با کمک دو برادرش این کارهای سخت را انجام میداد و جلسههای درس برای بانوان برگزار میکرد.
در فضای سرکوب حاکم بر عراق در زمان بعثیها و پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، با پیروی از روش امام سجاد علیه السلام ، در راستای گسترش دین اسلام از روش غیر مستقیم استفاده میکرد و کتابهای فراوانی به سبک جدید مینوشت. √√ نخستین زن شیعه مسلمان بود که وارد فضای داستاننویسی برای دختران جوان و نوجوان شد. √√ داستانهای وی ریشه در واقعیتهای جامعه داشت و از قرآن و سنت به شیوهای روان و شیوا یاری میگرفت تا شمار بسیاری بتوانند از آنها استفاده کنند. کتابهایش در دوران حکومت بعثیها و صدام حسین، حاکم خونریز عراق، در شمار کتابهای ممنوعه بودند، اما مردم با شیفتگی آنها را میخواندند و هنگامی که نیروهای امنیتی صدام به خانهها یورش میبردند، آنها را در باغچه، زیرخاک یا جای دیگر پنهان میکردند.
در روزهای حج بهعنوان سرپرست کاروان از بغداد یا کاظمین نزدیک به ۲۰۰ بانوی عراقی را برای این سفر روحانی همراهی میکرد تا فرهنگ بیداری اسلامی را در میان زنان بگستراند و چون آشنایی خوبی با فتوای مراجع دینی داشت، نیاز فقهی هرکس را براساس مرجع خویش پاسخ میگفت.
نظرات
بنت الهدی با کمک از ابزارهای ادبی همچون شعر و داستان تلاش میکرد تا زنان را به هویت و جایگاه دینی خود واقف کند و از نهاد «خانواده» به عنوان یک «مطلوب دینی» دفاع نماید.
او در مقاله نظر زن در ازدواج به ظلم و ستمهایی که به زنان از ناحیه بدرفتاری مردان تحمیل میشود و این بدرفتاریها و ستمها به اسلام نسبت داده میشود؛ اشاره میکند. وی اعتقاد دارد که این رفتارها و تضییع حقوق زنان با «روح اسلام و تعالیم حکیمانه آن» بیگانه است.
بنتالهدی از رفتار استبدادی برخی مردان که قصد دارند سرنوشت دختران و زنان خود را بدون مشورت با آنان و طبق امیال خود رقم بزنند، به شدت انتقاد میکند. او به زنان یادآوری میکند که اسلام برای نابودی ظلم و مجازات ظالمین آمده و نه برای ایجاد یک نسل تحت ستم. بنتالهدی اعتقاد دارد اسلام بر خلاف سایر اقوام و ملتهای شرق و غرب که جایگاه تحقیرآمیزی برای زنان در نظر میگرفتند، مردان را در کنار زنان قرار داده و حقوق اجتماعی آنها را در نظر گرفته است.
بنتالهدی صدر همچنین در مقاله زن و فرهنگ با اشاره به «هجوم فرهنگ بیگانه به کشورهای اسلامی»، از محسنات مادی تمدن غرب سخن گفته و در عین حال بر ضرورت حفظ هویت دینی در برابر هجوم این فرهنگ استعماری تأکید کرده است. وی در داستانهایی که نوشته است، به برخی عادات غلط میان زنان اشاره کرده و با زبان هنر درصدد اصلاح آنها برآمده است.
به عنوان نمونه در داستان ملاقات با عروس به برخی عادات و رسوم بیهوده و پرهزینه در مراسم عروسی اشاره میکند که تنها به اتلاف وقت و صرف هزینههای گزاف منجر شدهاند. یا در داستان «انتخاب همسر» بنتالهدی به جوانان توصیه میکند که در ازدواج به دنبال شریک زندگی باشند و نه شریک تجاری، و از نگاه مادی به مسئله ازدواج بپرهیزند.
در دو داستان فضیلت پیروز است و دو زن و یک مرد، خودباختگی فکری و اخلاقی جوانان و زنان را در برابر فرهنگ غرب نکوهش کرده است.
صدر در آثار داستانی خود نگاهی هم به مشکلات جهان اسلام دارد. او داستان «آخرین هدیه» را دربارهٔ زنی نوشته که همسرش در جنگ کرامه علیه صهیونیستها کشته میشود. وی در این داستان، کاراکتری تأثیرگذار و پویا از شخصیت یک زن مسلمان ارائه کرده است.
«دیدار در بیمارستان» آخرین اثر داستانی بنتالهدی صدر است که مدتی پیش از کشتهشدنش نوشته است و در آن به رابطه پزشکی با ایمان مذهبی پرداخته و از جدالهای فکری میان مؤمنان و تجربهگرایان و شکاکان سخن به میان آورده است.
تألیفات
از بنتالهدی نوشتههای فراوانی به یادگار ماندهاست که برخی از آنها به فارسی هم برگردان شدهاست. مهمترین آنها به شرح زیر است:
در جستجوی حقیقت
خانه گمشده
دیدار در بیمارستان
دو زن و یک مرد
شخصیت زن مسلمان
فضیلت پیروز است
سختی و فراخوانی
بر بلندیهای مکه: خاطرات و مقالات
زن در کنار پیامبر
ای کاش میدانستم
شهادت
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به رهبری امام خمینی ره فرصتی برای آیت الله سید محمد باقر صدر و خواهرش بنتالهدی پیش آمد تا موجهای انقلاب اسلامی را در عراق نیز گسترش دهند. در ۱۷ خرداد ۱۳۵۸ شمسی آیت الله سید محمدباقر صدر به فرمان صدام حسین، حاکم دست نشانده و طاغوتی عراق، دستگیر شد. بنتالهدی هنگام دستگیری برادرش، تا خیابان اصلی خانهشان جلو آمد و تصمیم گرفت تا برادر را همراهی کند، اما گماشتگان بعثی اجازه این کار را ندادند و وی در همان مکان فریاد برآورد و سخنرانی شگفتانگیزی ایراد نمود. سپس، رو به برادر کرد و گفت:
«من برنمیگردم و میخواهم مانند حضرت زینب (س) که برادرش حسین (ع) را همراهی کرد، همراه تو باشم.»
پس از انتقال برادر با تکبیرهای بلند، فریاد میزد:
«شما از چه میترسید، از یک مشت کتاب و مقاله، شما از بیداری مردم مسلمان میترسید، ولی بدانید مردم بیدار شدهاند.»
به دنبال آن، به حرم امام علی بن ابی طالب علیه السلام رفت و شبانه در آنجا سخنرانی کرد و مردم را به گریه واداشت. فردا و فرداهای دیگر هر روز به آنجا میرفت و سخنرانی میداشت. سرانجام، حرکتهای روشنگرانه بنتالهدی، برادر را از زندان آزاد کرد، اما دیگر بار در ۱۷ فروردین ۱۳۵۹، حکومت بعثی عراق، بنتالهدی را، یک روز پس از بازداشت برادرش آیتالله صدر، دستگیر نمود و آنان را به سختی شکنجه داد.
همواره در جمع زنان میگفت:
«اسلام غریب است و دلسوز کم دارد.»
و با همه وجود در راه خود تا پای جان پیش رفت. برزان ابراهیم، برادر ناتنی صدام حسین، از آیتالله صدر خواسته بود تنها چند کلمه بر ضد امام خمینی ره و انقلاب اسلامی بنویسد که آیتالله صدر نپذیرفت و صدام او و بنتالهدی صدر، را در ۱۹ فروردین ۱۳۵۹ (۲۲ جمادیالاول ۱۴۰۰)، سه روز پس از آخرین دستگیری، به گونه دردناکی به قتل رساند. پیکر وی در قبرستان وادیالسلام شهر نجف در مقبره خانوادگی خاندان صدر به خاک سپرده شد.پس از آنکه صدام، بنت الهدی را به قتل رساند، بعضی به او گفته بودند: چرا خواهر صدر را به قتل رساندی؟ او در پاسخ گفته بود:
«من قضیه حسین را تکرار نمیکنم. زینب بعد از برادرش، زنده ماند و یزید و آلامیه را رسوا کرد»
1 تشکر شده از کاربر کاربر حذف شده 2750 برای ارسال مفید :