آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵ ۰۳:۵۶ بعد از ظهر
|
|||
چند سالی است که نام پاندای کونگفوکار بر سر زبانها افتاده و توجه بسیاری از اهالی سینما را به خود جلب کرده است؛ در این فضای خیال انگیز پر تلاطم، شاید همواره این پرسش ذهن مخاطب کنجکاو را به کند و کاو باز دارد که چگونه میتوان نسبتی میان پاندا و کونگفوکار برقرار ساخت؟ در نگاه اول پاندای کونگفوکار اصطلاحی مضحک و خندهدار به نظر میرسد اما در بطن خود تناقضهایی به همراه دارد. خرسی تپل که از دستوپاهایی کوتاه برخوردار است چگونه میتواند کونگفوکار شود؟ از ویژگیهای مهم یک کونگفو کار موفق دست و پاهایی کشیده و اندامی لاغر است. با دست و پای کوتاه و هیکل چاق نمیشود فنون رزمی را بهخوبی اجرا کرد و فردی موفق در این زمینه بود؛ هرچند نمیتوان مانع از ابراز علاقه فرد به ورزشهای رزمی شد؛ اما پرسشی مهمتر ممکن است در ژرفای ذهن در جنب و جوش است و فکر را به تحرک وا دارد. مگر پاندا میتواند مانند انسان مدارج مختلف کونگفو را طی کرده و بهحداعلای آن دست یابد؟ پرسش، پیشپاافتاده و ساده به نظر میرسد اما مفاهیم عمیقی در دل خود پنهان دارد. در پاسخ باید گفت راه گریزی نیست جز پذیرش انسان شدن پاندا؛ اما چگونه میتوان به توجیه انسان شدن پاندا به عنوان یک حیوان پرداخت؟ جهان پاندای کونگفو کار جهانی است بدون حضور صورتها و ظواهر انسانی. جهانی است که حیوانات در آن نقش اصلی را ایفا کرده و از خود رفتارهای انسانی بروز میدهند. پاندا در قامت یک انسان روی دو پایش راه میرود، شعر میخواند، به اجرای حرکات رزمی میپردازد، در عمق تفکر فرو میرود و به آرامش درون میاندیشد. پاندا و جانداران جهان او همگی انساناند با صورتها و ظواهری حیوانی. پاندای کونگفوکار سیرتهای انسانی را با صورتهای حیوانی پوشانده و جهانی حیوانمدار پیش روی مخاطب به نمایش میگذارد. پاندای کونگفوکار نه در پی تعلیم انسانشناسی، بلکه در پی القای نوعی حیوانشناسی است. انسانهای فیلم حیوانات ناطقاند! حیوانات مدنی الطبع اند. حیواناتی شگفتانگیز، غیرقابلاعتماد، میمون نما و متفکرند که از عقبهای علمی و فلسفی برخوردارند. در تفکر فلسفی و علمی از ارسطو گرفته تا فروید و دورتیه و داروین همگی متفقالقول بر حیوان بودن انسان صحه گذاشتهاند. اتوپیای چنین انسانهایی جامعهای حیوانی خواهد بود که حرف اول را ماده، طبیعت و غریزه میزند و سخنی از خدا، روح، معنا، فطرت، نفس و سایر ساحات ماورایی و ملکوتی انسان در آن یافت نمیشود. پاندا تنها یک انسان با پوشش حیوانی نیست که او یک ناجی و در نگاهی ماورایی یک نبی است. اینجاست که باید به خدا پناه برد از شر شیطان بزرگ! پاندا فراتر از یک انسان محل حلول یک نبی است. کدام نبی؟ نبی بزرگوار الهی موسی کلیمالله. پاندا علاوه بر تقلیل جایگاه ملکوتی انسان، به دنبال فروکاست شأن والای موسی کلیم الله است. آن هنگام که پدر از سرگذشت پسر میگوید داستانی را در خاطرها زنده میکند که همچون نور بر تارک تاریخ بشر میدرخشد. داستان تولد پیامبری که با خدا سخن گفت. مادر موسی، برای حفظ جان فرزند عزیزتر از جانش او را در سبدی قرار داده به خالق آب میسپرد. مشیت الهی موسی را به مقصدی میرساند که مبدأ تحولات جهانی میشود. مادر پو نیز چنین میکند. درحالیکه لرد شن (طاووس) فرعون وار در پی نابودی کسی است که قرار است روزی او را شکست دهد، مادر کودک را در سبد گذاشته او را به دست آب میسپرد. پو تنها یک حیوان تپل بذلهگوی بامزه که مانند جکی چان ورزشهای رزمی را با نگاهی طنزآمیز به نمایش میگذارد، نیست که شخصیتی آمیخته از پشتوانههای دینی، فلسفی و تاریخی است. پو عرفان شرقی، فلسفه غربی و اندیشه دینی را توأمان در وجود خود دارد. حال چرا باید پو پوستهای شود برای این محتواهای عمیق؟ پاندا نماد چین است؛ نه صرفاً پوستهی جغرافیایی، که عمق فکر، اندیشه و فلسفهی چین و تمدنهای شرق آسیا است؛ اما چرا چین؟ رد پای یهود. رد پایی که در قطعات مختلف تاریخ مدام خودنمایی میکند و عاملی مهم در تغییر مناسبات جهانی است. حیات یهود همواره حیاتی انگلی بوده است. قوم یهود برای برونرفت از مشکلاتش راه چاره را در چسبیدن به قدرتهای برتر، مکیدن خون آنها و تصاحب اهرم قدرت دیده است. کتاب استر در تورات پرده از رازی میگشاید که برای فهم برنامهها و حرکتهای آیندهی یهود کارگشاست. یهود در پی کوچیدنی است که بقای خود را تضمین کند. بقایی که با قتل و غارت، چپاول و دست برد به اموال و جان تمدنهای دیگر همراه میشود و رقم زنندهی پیچهایی تاریخی است. این بار یهود پس از اضمحلال و ضعف امپراتوریهای غربی و آنگلوساکسونها بقای حیات خود را در سفر به چین جستجو میکند. سفری که امثال پو و یارانش آغاز کردهاند و پاندای کونگفوکار به دنبال تصویرگری آن است. پو علاوه بر اینکه یک ناجی است، رهبری از جنس انبیاء بنیاسرائیل است. آن هنگام که بنیاسرائیل در سختی به سر میبردند پیامبری از جنس نور آمد تا رهاییبخش دوران سختی آنان شود. نزد فرعون رفت اما فرعون سر طاعت فرو نیاورد. طغیان کرد. موسی بنیاسرائیل را به مهاجرت خواند. مهاجرتی پر از درس و معجزه. یهود به دنبال تکرار تاریخ است. او بارها تاریخ را تکرار کرده و هر بار خرابی و سقوط به بار آورده است. نه اینکه دیگران بیاراده در پی یهودند بلکه دانسته یا نادانسته به دنبال تکمیل پازل یهودند. پو مهاجر الی الله نیست بلکه مسافری (کوچندهای) طاغوتی است. یهود پو را تراشیده تا در کنار تخریب جایگاه موسی کلیم و روح انسانی، نقشهی کوچ شیطانی خویش را پیش روی جهانیان ترسیم کند. پو پدرش را در میانه مسیر سفر پیدا میکند. جهان در تهدید خطری بزرگ واقع است. کای از دوستان سابق استاد بزرگ اوگوِی، به دنبال تسخیر «چی» جهان است. او چی اساتید ورزشهای رزمی چین را یکی پس از دیگری به تسخیر خود درآورده و در یشمهایی سبزرنگ حبس کرده است. تنها راه مقابله باقدرت روزافزون کای، کشف چی است. چی رازی است که استاد بزرگ اوگوی بهجای گذاشته و جنگندهی اژدها باید بدان دست یابد. استاد شیفو، چی را «انرژی جاری در تمام موجودات زندهی عالم» معرفی میکند. شیفو جلوهای کوچک از چی را به پو نشان میدهد. چی گل پژمرده را زنده میکند و به او روح میبخشد. این کار، حیرت پو را برمیانگیزد. شیفو سالها ریاضت کشیده تا توانسته به این مرحله دست یابد؛ اما زمان تنگ است، پو قادر نیست چنین زمانی را صرف نائل آمدن به درجهی استاد شیفو کند. نیروی شیفو نیز بهاندازهای نیست که بتواند بر قدرت ترکیبی کای غلبه یابد. حال چه باید کرد؟ کشف واقعیت چی و نحوهی دستیابی به آن راهحل نجات جهان است. منسیوس فیلسوف چینی چی را انرژی حیاتی فرد معرفی میکند. منسیوس میگوید: «این چی برای فعال بودن ضروری است و میتواند بهوسیلهی یک قدرت ارادی یکپارچه کنترل شود. وقتی چی بهدرستی پرورش یابد، میتواند پیرامون بدن گسترشیافته و به سرتاسر عالم برسد. چی با تمرین دقیق قادر است تواناییهای اخلاقی فرد را تکمیل کند. از طرفی، چیِ یک فرد میتواند بهوسیلهی نیروهای خارجی مضر تنزل پیدا کند.» ژوانگزی دیگر فیلسوف چینی معتقد است نهتنها وجودهای انسانی و حیوانات از چی برخوردارند بلکه نشان میدهد که باد نیز چی زمین است. علاوه بر این ین و یانگ کیهانی بزرگترین چی به شمار میآید. او چی را بهعنوان (نیروی) پیشرانی توصیف میکند که آثار عمیقی به وجود میآورد. ژوانگزی میگوید: «وجودهای انسانی بر اثر تودههای چی تولد یافتهاند. وقتی تودهها جمع میشوند، زندگی به وجود میآید و هر زمان که پراکنده میشوند مرگ را رقم میزنند. تنها یک چی وجود دارد که همهی چیز را در جهان به هم متصل و از هم جدا میکند.» شونزی، دیگر محقق کنفسیوسی آکادمی جیکسیا در سالهای بعد موضوع را پی میگیرد. شونزی میگوید: «آتش و آب از چی برخوردارند اما حیات ندارند. چمنها و درختان حیات دارند اما هوشمند نیستند. ماکیان و چهارپایان ادراک دارند اما yi (حس تشخیص درست از غلط، وظیفه و عدالت) ندارند. بشر چی، زندگی، ادراک و yi را باهم دارد.» با مرور نظرات متفکران چین، شاید با سادهانگاری بتوان چی را با روح و نفس معادل دانست اما چنین برداشتی با توجه به نقطه نظرات متنوع و متکثر دربارهی چی کاملاً مردود است. علاوه بر این، چی موردنظر سازندگان اثر درست مانند نظر فیلسوفان چینی مادی و غیر ماورایی است. مفهوم چی در فیلم با یین و یانگ به اوج خود نزدیک میشود. منطق یین و یانگی منطقی است که شاید بتوان آن را در دامنهی خلقت و عالم ماده پذیرفت اما نمیتوان آن را با عالم جعل و معنا مرتبط دانست. در یین و یانگ دوگانههایی چون زن و مرد، شب و روز، سرد و گرم، آسمان و زمین متضاد یکدیگرند که درنهایت باید به تعادل و آرامش برسند. برخلاف این تلقی، دوگانههای یین و یانگی دوگانههای متضاد نیستند بلکه دوگانههایی زوجاند که ضدیت در آنها مطرح نیست. قرآن در مسئله خلقت، از زوجیت یاد میکند، درحالیکه یین و یانگ چینی از جمع اضداد و تعادل میان دو ضد سخن میگوید. یین و یانگ مسئله را به اینجا ختم نمیکند و در تخلفی آشکار به عالم جعل و معنا نیز واردشده مفاهیمی چون خیر و شر را دو عنصر متضاد میداند که ضمناً مکمل یکدیگر نیز هستند؛ اما مگر میشود دو عنصر خیر و شر باهم به صلح برسند؟! کای در جهان چیها، به نبرد با اوگوی پرداخته و چی او را به چنگ میآورد و تسخیر میکند. قدرتطلبی و تسخیر چیها توسط کای، او را به عنصری شر و مخالف تعادل جهان یینها و یانگها تبدیل کرده است. کای به دنبال تجمیع چیهاست که بر تعادل یین و یانگی غلبه کرده و عالم را در قدرتی واحد جمع کند. او در پی قدرتی متمرکز در خویش است. قدرتی که در آن دوگانگیها محو و تنها خود یک تاز عرصهی جهانی باشد. شهوتِ قدرت، سیری ناپذیر است. کای چیها را یکی پس از دیگری تسخیر میکند. بازگشت به این پرسش ضروری است که آیا میتوان چی را معادل روح و نفس دانست؟ پاسخ آسان است. خیر. چرا؟ کای ۵۰۰ سال از حیات خویش را در جهان چیها گذراند. او به مبارزه با چیهای مختلف پرداخت و توانست بر آنها غالب آید. سپس شکستی سخت به استاد بزرگ وارد ساخت و چی او را نیز تصاحب کرد. اگر چی معادل روح تصور شود، جهان چیها جهان ارواح خواهد بود. در جهان ارواح حیوانات چه میکنند؟ چه کسی اذن ورود به جهان ارواح و خروج از آن را صادر میکند؟! ظاهراً استاد بزرگ اوگوی به دلیل تمرد کای روح او را در جهان ارواح زندانی کرده است؛ اما قدرت اوگوی تنها ۵۰۰ سال دوام میآورد و کای با غلبه بر استاد اعظم و تسخیر روح او اذن خروج از عالم ارواح را خود صادر میکند نه خالقی ماورایی! خارج از جهان ارواح، کای یک به یک جان اساتید کونگفو را گرفته و در سنگهای یشم حبس میکند. مگر کسی غیر از خدا قادر است روح انسانها را از جهانی به جهان دیگر منتقل کند و اصولاً روح آنقدر کوچک و بیارزش است که در تکه سنگی سبزرنگ به خواست موجودی حیوانی زندانی شود؟ سنتز ارواح موضوعی دیگر است که بههیچوجه قابل توجیه نیست. عمدهی چیهای تصاحبشده توسط کای به موجوداتی مثبت و از جنس خیر (در ادبیات نمایشی نه مبتنی بر نگاه دینی) تعلق دارند. اگر چیهای تصاحب شده نفس باشند چگونه میتوان به توجیه تجمیع قدرت و جهتدهی به نفسها پرداخت؟ نفس بهتبع اعمال و کردار و نگرش انسان به عالم شکل میگیرد؛ ازاینرو نفس جهت دارد. در سطحی خفیف نفس یا مثبت است یا منفی. حال اگر چیها نفس باشند چگونه کای بدون دخل و تصرف در ماهیت نفس، آنها را از جهت مثبت به جهت منفی کشانده و تحت فرمان خود درآورده است؟ بنابراین چی نه روح است و نه نفس و نه هیچ گزارهی ماورائی و الهی. آیا میتوان چی را معادل ذهن دانست؟ شاید بتوان به این پرسش پاسخ مثبت داد؛ اما دشمنان کای بهمرورزمان دچار تغییر ذهنیت و دگردیسی در جهانبینی خود نشدند بلکه بیاختیار و در بند زیادهخواهیهای کای گرفتار آمدند. آنچه مبرهن است، جایگاه چی است. جایگاه چی را میتوان ذهن دانست. در عرفان و فلسفهی شرق بهویژه چین، برای نیل به مدارج بالا و ذهن چیتا، از تخلیه ذهنی نام برده میشود. مدارجی چون نیروانا در بودیسم و سامادی در هندوئیسم هرکدام بر بستر تخلیه ذهنی شکل میگیرند و سخنی از روح در آنها یافت نمیشود. از نگاه پنتاگون ذهن بهعنوان یکی از ستونهای دوگانهی مورد هجوم در جنگ نرم (ذهن و قلب) است که بستری مهم برای تغییر و استحاله در باورها به شمار میآید. بااینوجود کای در اخذ قدرت ذهنی افراد ظاهراً موفق ظاهر میشود اما نمیتواند در باور حقیقی اشخاص تغییر ایجاد کرده و مبتنی بر اختیارشان آنها را تحت سیطرهی خود گیرد؛ بنابراین کار پو در این زمینه آسانتر خواهد بود. چراکه او تنها باید ذهنهای تسخیرشده را آزاد کند نه قلبهای به تصرف درآمده را. پو بهتنهایی قادر نیست بر قدرت ذهن فربه کای غلبه کند. اینجاست که قوم پانداها به همراه معدودی از دوستان باقیماندهی پو، علیه دشمن برای کمک به جنگجوی اژدها وارد عمل میشوند. کای دشمنی بهمراتب قویتر از دشمنان قبلی پو است؛ اما عاملی که منجر به غلبهی بر کای میشود مانند گذشته تواناییهای کونگفو نیست که اتحاد و همدلی از یکسو و حضور برجستهی قوم پانداها از سوی دیگر است. قوم پانداها، نمادی از قوم یهود است. قومی که پو، حیات و ماهیت واقعی خود را وامدار اوست. قومی که از بیم نابودی و خطرات ناخواسته در گوشهای از جهان به شکلی مخفیانه سکنی گزیده و به دنبال تداوم بقای خویش است. غلظت یکدلی و همزبانی در قوم پانداها بالاست. بااینوجود قوم پانداها کونگفو نمیداند و این کونگفو نیست که عاملی مؤثر برای نجات جهان میشود که همدلی پانداهای نماد یهود و نقش برجستهی آنها در تحولات و معادلات جهانی است. به بیانی سادهتر جهان ادامه حیات خود را مدیون وجود قوم پانداهاست! کیست که کای را شکست میدهد؟ درصحنهی پایانی، هنگام قدرتنمایی پو، کای که از توان بالای پاندا شگفتزده شده، سؤال میکند: «تو کیستی؟» پو نیز در جواب میگوید: «پسر یک پاندا؟ پسر یک غاز؟ یک شاگرد؟ یک معلم؟ … من همهی اینها هستم …» راه غلبه بر دشمن یین و یانگ، همه شدن است … همه یعنی جنگجوی اژدها و جنگجوی اژدها یعنی همه … تجمیع همه در وجود پو منجر به پیروزی او بر کای شده و اتحاد یین و یانگ را رقم میزند. پو خود تصمیم دارد که از جهان چی ها (که در فیلم از آن با عنوان جهان ارواح یاد میشود) به جهان موجودات ورود یابد. پو موفق میشود به مقام خدایی برسد. به جایگاهی که در آن اذن دیگری فاقد اهمیت است و خود اوست که بر کرسی عرش تکیه زده و حکمرانی میکند. پو در کنار نفی معاد، گام را فراتر نهاده امانیسمی غلیظ را رقم میزند. امانیسمی که در رأس آن نه یک انسان که یک حیوان قرار دارد. پاندای کونگفوکار بهجای اصالت خدا، اصالت حیوان را برمیگزیند. ازاینرو پاندای کونگفوکار اثری نه صرفاً امانیستی که انیمالیستی یا اصالت حیوان است. نتیجهگیری: «هر کس کونگفو کار میکند، «چی» همان چیزی است که پیدا میکند. ترسناک است اما همچنان میدرخشد. قبل از نبرد مشتها، نبرد ذهنها میآید. وقتی نمیدانی کیستی، به درونت نگاه کن. وقتی به حرکت در میآیی، همیشه پیروز خواهی شد.» آنچه آمد قطعهای از ترانهی پایان فیلم است. پاندای کونگفو کار به کونگفو دعوت میکند. پاندا، کونگفو را برای کونگفو نمیخواند که برای «چی» میخواند. چی نه روح است، نه نفس. چی مفهومی است گنگ و نامأنوس. نه مطلقاً جسمانی است و نه ماورایی. چی مفهومی است زمینی که تلاش میکند از بند ماده برهد اما نمیتواند. چی را بهتر است مادهای ذهنی دانست! چی متافیزیکی است اما گرفتار ماده است درست مانند فلسفه غرب که متافیزیکش در بند و حصار ماده و زمان است. چی در اوج خود به یین و یانگ میانجامد. جهانبینی این شاهکار دریم ورکز، یین و یانگی است که غایتش تعادل ضدهاست. تعمیم یین و یانگ عالم خلق به عالم جعل، ماهیت حقیقی انسان را به قهقرا میبرد و شأن ماورایی او را به چالش میکشد و راهی ضلالت بار پیش رویش ترسیم میکند. پاندای کونگفوکار برخلاف ظاهر چینیاش، باطن خویش را وامدار یهود است. پو ماهیتی یهودی دارد. او نماد موسی کلیم است که در پوستهی حیوان فروکاست یافته. پاندای کونگفوکار به دنبال احیای حیات انگلی یهود است. قومی که بقای خود را در زالوصفتی و مکیدن عصارهی جان قدرتها و تمدنهای برتر میداند. پاندای کونگفوکار ۳، شاهکاری از شرکت دریم ورکز است که به جنگ با متعلقات ایمان آمده است. پاندای کونگفوکار با نشاندن پو به جای خدا و نفی اذن الهی به اثبات امانیسم و پاگانیسم میپردازد و به جنگ با ایمان به خدا آمده است. پاندای کونگفوکار با فروکاست شان انسان، به حیوانیت اصالت داده و با نفی روح، معنا، فطرت، نفس و ملکوت در پی اثبات نوعی امانیسم انیمالیستی است که به جنگ با ایمان به غیب آمده است.
پاندای کونگفوکار با دادن اذن و اختیار زنده شدن و مردن و بازگشت (از جهان ارواح به جهان مادی) به پو، به جنگ با ایمان به آخرت آمده است. منبع : پویا نقد
ویرایش موضوع توسط : محمد.076
در تاریخ : سه شنبه ۳۰ شهریور ۱۳۹۵ ۰۳:۵۷ بعد از ظهر می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
||||
|
اطلاعات نویسنده |
فروکاست نبی در کالبدی حیوانی / نقد پاندای کونگ فو کار ۳
چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵ ۱۱:۰۴ قبل از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1042
حالت :
ارسال ها :
2763
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
395
اعتبار کاربر :
19494
پسند ها :
2065
تشکر شده : 1034
|
شناسنامه انیمیشن:
50 درصد ثروت جهان در اختیار بانکهای حامی اسرائیل است اما این فقط امریکا نیست که مورد اشغال خاموش صهیونیسم قرار گرفته است. صهیونیست ها سالهاست که آرام آرام در کشورهای مختلف جهان ریشه میدوانند و پایه های قدرت اقتصادی، سیاسی و رسانه ای خویش را مستحکم می کنند. سازمان های سیاسی مهم انگلستان، کانادا، فرانسه، هلند، روسیه و کشورهای امریکای جنوبی از جمله مناطقی هستند که از این اپیدمی خطرناک در امان نمانده اند. به عنوان مثال در انگلستان رهبران و نمایندگان هر دو حزب ”کار" و”محافظه کاران" میلیون ها پوند سرمایه از میلیاردرهای صهیونیست دریافت می کنند، برای سفرهای تفریحی! به فلسطین اشغالی و در حمایت از اعمال خشونت آمیز صهیونیست ها علیه مردم لبنان، غزه و کرانه باختری هزینه های گزاف می پردازند و در عوض به آنها اطمینان می دهند که منافع اقتصادی و سیاسی اسرائیل در اولویت سیاست های دولت متبوعشان قرار خواهد داشت. طبق گزارش گاردین در سال 2009، 50% از اعضای دولت سایه را رفقای محافظه کار اسرائیل تشکیل میدادند که از سال 2001 تا 2009 ده میلیون پوند دریافت کرده بودند. پیتر اسبورن ژورنالیست انگلیسی در تاریخ 16 تا 20 نوامبر سال 2009 برنامه مستندی را با نام ”درون لابی طرفدار اسرائیل" به روی آنتن برد. در این برنامه از نفوذ عمیق سازمان ZPC (پیکره ی قدرت صهیونیسم) در سه حزب عمده ی این کشور پرده برداشت. وی فاش ساخت که صهیونیسم در بریتانیا به همان مقدار بر رسانههای جمعی کنترل دارد که در امریکا! دو شرکت بزرگ و تاثیرگزار شبکه های تلویزیونی بین المللی انگلیس به نام های کارلتون و گرانادا تحت مدیریت و مالکیت صهیونیست ها قرار دارند. تونی کوهن، مدیر تلویزیون بی بی سی این رسانه را به محلی برای تبلیغات ارزان قیمت دهههای پیش تبدیل نموده است؛ و روزنامه هایی نظیر دیلی اکسپرس، دیلی استار ئ روزنامه های زنجیره ای سان، تایمز، و ورلدز که بیش از 80% خوانندگان بریتانیایی را به خود اختصاص می دهند مالک صهیونیست دارند. (598.ir)
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
فروکاست ، نبی ، در ، کالبدی ، حیوانی ، نقد ، پاندای ، کونگ ، فو ، کار ، |
|