آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
سه شنبه ۱۰ امرداد ۱۳۹۶ ۱۲:۴۱ قبل از ظهر
[25]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
گفته بودی درد دل کن گاه با هم صحبتی
کو رفیق رازداری! کو دل پرطاقتی؟ شمع وقتی داستانم را شنید آتش گرفت شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتی تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد غنچهای در باد پرپر شد ولی کو غیرتی؟ گریه میکردم که زاهد در قنوتم خیره ماند دورباد از خرمن ایمان عاشق آفتی روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی بس که دامان بهاران گلبهگل پژمرده شد باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتی من کجا و جرأت بوسیدن لبهای تو آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
سه شنبه ۱۰ امرداد ۱۳۹۶ ۱۲:۴۲ قبل از ظهر
[26]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
بغض فرو خورده ام چگونه نگریم؟
غنچه پژمرده ام چگونه نگریم؟ رودم و با گریه دور میشوم از خویش ازهمه آذره ام چگونه نگریم؟ مرد مگر گریه میکند؟چه بگویم! طفل زمین خورده ام چگونه نگریم؟ تنگ پراز اشک و چشم های تماشا ماهی دلمرده ام،چگونه نگریم؟ پرسشم از راز بی وفایی او بود حال که پی برده ام ، چگونه نگریم؟ فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
جمعه ۱۳ امرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۴۰ بعد از ظهر
[27]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
این هدیه را اگر نپذیری کجا برم
جان است جان! اگر تو نگیری کجا برم یار عزیز! یوسف من کم تحمل است این برده را برای اسیری کجا برم بخت مرا سیاه چو گیسوی خود مخواه موی سفید را سر پیری کجا برم ای قلب زخم خورده ی بیمار، من تو را گر پیش پای دوست نمیری کجا برم جان هدیه ای ست پیشکش آورده از خودت این هدیه را اگر نپذیری کجا برم فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
جمعه ۱۳ امرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۴۱ بعد از ظهر
[28]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
راز این داغ نه در سجده ی طولانی ماست
بوسه ی اوست که چون مهر به پیشانی ماست شادمانیم که در سنگدلی چون دیوار باز هم پنجره ای در دل سیمانی ماست موج با تجربه ی صخره به دریا برگشت کمترین فایده ی عشق پشیمانی ماست خانه ای بر سر خود ریخته ایم اما عشق همچنان منتظر لحظه ی ویرانی ماست باد پیغام رسان من و او خواهد ماند گرچه خود بی خبراز بوسه ی پنهانی ماست فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
جمعه ۱۳ امرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۴۲ بعد از ظهر
[29]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
وضع ما در گردش دنیا چه فرقی می کند
زندگی یا مرگ، بعد از ما چه فرقی می کند ماهیان روی خاک و ماهیان روی آب وقت مردن، ساحل و دریا چه فرقی می کند سهم ما از خاک وقتی مستطیلی بیش نیست جای ما اینجاست یا آنجا چه فرقی می کند؟ یاد شیرین تو بر من زندگی را تلخ کرد تلخ و شیرین جهان اما چه فرقی می کند هیچ کس هم صحبت تنهایی یک مرد نیست خانه من با خیابان ها چه فرقی می کند مثل سنگی زیر آب از خویش می پرسم مدام ماه پایین است یا بالا چه فرقی می کند؟ فرصت امروز هم با وعده فردا گذشت بی وفا! امروز با فردا چه فرقی می کند فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
جمعه ۱۳ امرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۴۳ بعد از ظهر
[30]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
تا از تو هم آزرده شوم سرزنشم کن
آه این منم ای آینه! کم سرزنشم کن آن روز که من دل به سر زلف تو بستم دل سرزنشم کرد، تو هم سرزنشم کن ای حسرت عمری که به هر حال هدر شد در بیش و کم شادی و غم سرزنشم کن یک عمر نفس پشت نفس با تو دویدم اینبار قدم روی قدم سرزنشم کن من سایهی پنهان شده در پشت غبارم آه این منم ای آینه کم سرزنشم کن فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
جمعه ۱۳ امرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۴۴ بعد از ظهر
[31]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
دشت خشكيد و زمين سوخت و باران نگرفت
زندگي بعد تو بر هيچ كس آسان نگرفت چشمم افتاد به چشم تو ولي خيره نماند شعله اي بود كه لرزيد ولي جان نگرفت دل به هر كس كه رسيديم سپرديم ولي قصه عاشقي ما سر و سامان نگرفت تاج سر دادمش و سيم زر، اما از من عشق جز عمر گرانمايه به تاوان نگرفت مثل نوري كه به سوي ابديت جاريست قصه اي با تو شد آغاز كه... فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
جمعه ۱۳ امرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۴۵ بعد از ظهر
[32]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
اما تو بگو «دوستي» ما به چه قيمت؟
امروز به اين قيمت، فردا به چه قيمت؟ ای خیره به دلتنگی محبوس در این تنگ این حسرت دریاست تماشا به چه قيمت يك عمر جدايي به هواي نفسي وصل گيرم كه جوان گشت زليخا به چه قيمت از مضحكه دشمن تا سرزنش دوست تاوان تو را ميدهم اما به چه قيمت مقصود اگر از ديدن دنيا فقط اين بود ديديم، ولي ديدن دنيا به چه قيمت فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
جمعه ۱۳ امرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۴۷ بعد از ظهر
[33]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
رسيده ايم پراز رنج راه تا دريا
خوشا يكي شدن رودها خوشا دريا نه ما ، نه من ، نه تو ؛ او نقطه ي سرانجام است بيا كه بي من و تو ما شويم و ما دريا ... من و تو چشمه ي باران ابر او بوديم از ابتدا دريا بود و انتها دريا به قلب خود برس اي گوش ماهي دلسنگ ببين هنوز صدا مي كند تو را دريا ؟ بگو به چشمه ي از من جدا كه نزديك است زمان روشن پيوستن تو با دريا فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
جمعه ۱۳ امرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۴۸ بعد از ظهر
[34]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
همين كه نعش درختي به باغ مي افتد
بهانه باز به دست اجاق مي افتد حكايت من و دنيا يتان حكايت آن پرنده ايست كه به باتلاق مي افتد عجب عدالت تلخي كه شادماني ها فقط براي شما اتفاق مي افتد تمام سهم من از روشني همان نوريست كه از چراغ شما در اتاق مي افتد به زور جاذبه سيب از درخت چيده زمين چه ميوه اي ز سر اشتياق مي افتد هميشه همره هابيل بوده قابيلي ميان ما و شما كي فراق مي افتد؟ فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
جمعه ۱۳ امرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۵۰ بعد از ظهر
[35]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی
بامن به جمع مردم تنها خوش آمـدی بین جماعتی که مرا سنگ می زنند می بینمت ، برای تماشا خوش آمدی راه نجات از شب گیسوی دوست نیست ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی... پایان ماجرای دل و عشق روشن است ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمـر دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
غزل های فاضل نظری
جمعه ۱۳ امرداد ۱۳۹۶ ۰۴:۵۱ بعد از ظهر
[36]
|
||
عضو
شماره عضویت :
3449
حالت :
ارسال ها :
166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
619
پسند ها :
56
تشکر شده : 43
|
چه غم وقتی جهان از عشق نامی تازه می گیرد
از این بی آبرویی نام ما آوازه می گیرد من از خوش باوری در پیله ی خود فکر می کردم خدا دارد فقط صبر مرا اندازه می گیرد به روی ما به شرط بندگی در می گشاید عشق عجب داروغه ای! باج سر دروازه می گیرد چرا ای مرگ می خندی؟ نه می خوانی، نه می بندی! کتابی را که از خون جگر شیرازه می گیرد ملال آورتر از تکرار رنجی نیست در عالم نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه می گیرد فاضل نظری می پسندم 0 |
||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
برچسب ها
|
غزل ، های ، فاضل ، نظری ، |
|