درس های نبرد ایران و عراق اثر آنتونی کردزمنبخش نهم قسمت هفتم

۹ ۱۰) اجرایی شدن تلاشهای آمریکا در مورد قرارداد تغییر پرچم نفتکشها:

اولین پرچم آمریکا در تاریخ ۲۱ جولای ۱۹۸۷ بر فراز یک نفتکش کویتی نصب گردید و همراهی و حفاظت از آنها با نام عملیات ارنست ویل به اجرا درآمد. ایالات متحده جهت کسب آمادگی برای این طرح، ۴ ماه فرصت داشت اما نیروهای عملیاتی آماده شده مجموعه ای از نقاط ضعف و قوت داشتند. آمریکا با آرایش تازه ای از دوستان و دشمنان بالقوه مواجه بود که بیش از هر چیز ،تنها باید به توانایی نیروهای خود ،اعتماد و تکیه می کرد.

دلیل قدرت اصلی نیروهای آمریکایی که در اولین عملیات حفاظت خود داشتند، این بود که این کشور نیروی نسبتاً وسیعی تنها برای حفاظت از ۲ نفتکش دراختیار داشت. آمریکا ۴ فروند ناوچه، ۳ رزم ناو و یک ناوشکن در اطراف خلیج و تنگۀ هرمز مستقر کرده بود. این کشتیها در اوایل ژولای و پس از اینکه آخرین عناصر اسکورت نیز به آنها ملحق شدند، تمرینات نظامی متعددی را پشت سر گذاشتند و طرح اسکورت نفتکشها نیز به پرونده ای ۸۰ صفحه ای تبدیل شده بود. آمریکا هم چنین یک فروند ناو هواپیما بر نیز در اقیانوس هند داشت. ناو جنگی میسوری، دو رزم ناو دیگر و یک ناو حامل بالگرد نیز در حال اعزام به منطقه بودند.

طرح حفاظت از نفتکشها اینگونه بود که ۳ تا ۴ فروند کشتی آمریکایی، ۲ نفتکش را اسکورت می کردند و در همین حال، رزم ناوها نیز برای مقابله با حملات هوایی در حالت آماده باش بودند. جنگنده های آ۶، اف ۱۸آ و اف۱۴ نیز که در دریای عرب مستقر بودند، آمادۀ پشتیبانی بودند. زمانی که این نفتکشها از تنگۀ هرمز عبور می کردند، دست کم ۳ کشتی آنها را اسکورت می کردند و هواپیماهای "آواکس" نیز از نظر اطلاعاتی، آنها را پشتیبانی می کردند.

آمریکا بگونه ای برنامه ریزی کرده بود که در ماههای ژولای و آگوست هر دو هفته یکبار این عملیات حفاظت انجام شود. این فاصلۀ زمانی به این دلیل بود که نظرات نیروهای درگیر در عملیات، ارزیابی و عکس العمل ایران نیز مشخص گردد. این فاصله همچنین تحمل فشار آماده باش دائم در برابر حملات انتحاری احتمالی و بروز جنگ نا منظم را آسان تر میکرد. ناوشکن فاکس و رزم ناو کید برای این عملیاتها انتخاب شده بودند. زیرا توپهای ۷۶ میلی متری آنها، قدرت آتش قابل توجهی در برابر حملات ناگهانی نیروی دریایی ایران داشت. تمام کشتیهای جنگی آمریکا به رادارهای دور برد، شبکه های پردازش داده ها و پدافند سنگین فالانکس مجهز شده بودند.

اما نیروهای آمریکایی ضعفهای متعددی نیز داشتند. عدم وجود پایگاههای دریایی و هوایی در خلیج برای این نیروها، عدم توانایی در فراهم نمودن کشتیهای پشتیبانی دیگر در خارج از حلقۀ حفاظتی برای مقابله با حملات غافلگیر کننده و عدم وجود پدافند ضد مین از جملۀ این ضعفها بود. ضعف آخر، موردی بود که ایران از آن با مین گذاریهای گسترده بخوبی بهره می برد.

عدم وجود پدافند ضد مین بدلیل برنامه ریزی ناکافی و ناقصی بود که از طرف فرماندهان ستاد مشترک برای این طرح صورت گرفته بود و در آن ،علیرغم هشدارهای سازمانهای اطلاعاتی و نیروی دریای آمریکا، تدارکی اندیشیده نشده بود.

همچنین نیروی دریایی آمریکا آمادگی لازم برای انجام عملیات پاکسازی مین نداشت و در اکثر این عملیاتها، از ابتدا متّکی به متّحدان اروپایی خود بود و در این راه نیز هیچگونه پشتیبانی از نیروهای متّحد خود به عمل نمی آورد. آمریکا تنها ۲۱ فروند کشتی مین یاب ۳۰ ساله در اختیار داشت. به جز ۳ فروند، بقیۀ این کشتیها در اختیار نیروهای ذخیرۀ نیروی دریایی بود. ۳ فروند دیگر نیز تنها وظیفۀ شناسایی و جستجو را بر عهدۀ داشتند و برای انجام عملیاتهای دیگر ، فاقدآمادگی بودند.

از این رو آمریکا با سطح وسیعی از تهدیدات روبرو بود که تنها آمادگی مقابله با بخشی از آنها را داشت. ایران به منابع مختلفی برای تأمین مین های خود دسترسی داشت. ایران هم به هر دو نوع مین های سطحی و زیر سطحی مجهز و همچنین مین های زمان دار مجهز بود که پس از نصب، در زمان معینی و یا پس از عبور چند کشتی، فعال می شد. در حالیکه تجهیزات ایران در زمینۀ مین کاملاً مشخص نبود، اما به نظر می رسید این کشور به مین های تماسی، مغناطیسی، صوتی، حرارتی و کنترل از راه دور مجهز بود. بعضی از این مین ها بسیار بزرگ و فلزی بودند که براحتی کشف می شدند، اما برخی دیگر بسیار کوچک و غیر مغناطیسی بودند و کشف آنها بسیار مشکل بود.

مشکل دیگر فاصلۀ حرکتی کاروان های حفاظتی بود ، واقعیتی که از زمان نزدیک شدن به تنگۀ هرمز تا رسیدن به بندر کویت آنها را بسیار آسیب پذیر می نمود. کاروان حفاظتی نفتکشها باید مسیری را طی می کرد که ۵۰ مایل آن از تنگۀ هرمز می گذشت و با سرعت ۱۶ گره دریایی، این مسیر ۸ ساعت بطول می انجامید. ۲۰ مایل آنطرف تر آبهای ایران و محل استقرار موشکهای کرم ابریشم این کشور بود. سپس این کاروان باید مسیری ۹۰ مایلی را نیز تا نزدیک سواحل ابوظبی طی می کرد. این بدان معنا بود که از کنار جزایر ابوموسی و تنب های بزرگ و کوچک باید عبور می کرد. در تمام این مدت ایران براحتی می توانست آنها را مورد هدفگیری دقیق و حمله قرار دهد.

و در نهایت علیرغم تلاشهای آمریکا برای پنهان نگه داشتن جزئیات و اسرار ضعف و قوّتهایش این کشور با مشکلی مواجه بود که هجوم بی امان رسانه ها را بدنبال داشت. ضعف آنها، بویژه در مورد مین ها، کاملاً برای ایران شناخته شده بود. به علاوه ایران براحتی می توانست زمان و مسیر حرکت کاروانهای آمریکایی را پیش بینی کند. یعنی قایق های کوچک و تندروی سپاه با موفقیت می توانستند آنها را مورد حمله قرار دهند و حتی مجبور نبودند بیش از نصب چند مین تماسی در شب، کار دیگری انجام دهند و این اوج آسیب پذیری آنها در برابر ایران بود.

اولین کاروان حفاظتی طبق برنامه، ۲۲ جولای ۱۹۸۷ به حرکت درآمد. آمریکا ۴ کشتی جنگی به همراه یک رزم ناو مجهز به موشک هدایت شونده به منطقه ارسال نمود. نفتکش تغییر پرچم داده، حامل دو مخزن ۴۱۴ هزار تنی نفت و ۴۸ هزار تنی گاز بود. این نفتکش بدون هیچ مشکلی از تنگه هرمز عبور کرد. در واقع تنها اقدام ایران ارسال ۴ فروند اف۴ در اطراف کاروان آمریکایی به هنگام ورود به خلیج بود تا آغاز مانور جدیدی با نام "عملیات شهادت طلبانه" را اعلام کنند.

در ۲۳ جولای، کاروان آمریکایی در نیمۀ راه بود که ایران اعلام کرد این کاروان محموله ای از کالاهای ممنوعه به همراه دارد.متأسفانه آمریکا بیش از حد بر تهدیدات موشکی ایران تمرکز کرده بود و از دیگر شیوه های حمله غافل شده بود. این مسئله در ۲۴ جولای به خوبی روشن گردید. کشتی بریجتون در ۱۸ مایلی پایگاه نیروی دریایی ایران در جزیرۀ فارسی ، مورد اصابت مین قرار گرفت.

در این حادثه، ورودی شمارۀ ۱ مخزن کشتی بریجتون با مین برخورد کرد و با ایجاد حفره ای در بدنۀ کشتی، ۴ قسمت از ۳۱ قسمت آن را آب فرا گرفت. کاروان همراه مجبور به کاهش سرعت خود تا ۵ گره دریایی شد و ناوهای همراه نیز مجبور به همراهی این کشتی آسیب دیده بودند؛ زیرا این تنها کشتی ای بود که می توانست در صورت برخورد با چند مین دیگر ،باز هم به حرکت خود ادامه دهد. تنها اقدام ناوهای همراه بکار انداختن ردیابهای صوتی و استقرار تک تیراندازان برای شلیک به دیگر مین های موجود بود.

ایران موفق شد از بزرگترین نقطه ضعف آمریکا به خوبی بهره گیرد بدون اینکه سرنخ و مدرکی دال بر ارتباط احتمالی ایران با این حمله از خود برجای بگذارد.

پی آمدهای این حملۀ ایران زمانی اوج گرفت که چند ساعت پیش از آن، دولت آمریکا اعلام کرده بود که کاروان این کشور ،پرخطرترین و پر تهدیدترین قسمت از راه را طی کرده است.

روز قبل از آن، دریادار هارولد برنسن فرماندۀ عملیاتی نیروی دریایی در خاورمیانه اظهار داشت: " از آنچه تا کنون سپری شده اینگونه بنظر می رسد که از طرف ایران هیچگونه تهدیدی صورت نمی گیرد و تقابلی با آنها نخواهیم داشت."

وی سپس اذعان کرد: " ایران در طول ۷ سال جنگ ، بشدّت ضعیف شده و نیروی هوایی و دریایی این کشور دیگر قدرتی ندارند. این برخلاف منافع و مصالح ایران است که نیروهای خود را برای تقابل مستقیم با ما آمریکا تجهیز کند."

نکتۀ جالب توجه این است که پس از اصابت مین، دریاردار هارولد برنسن اعتراف کرد که هیچ کس مسیر کاروان را از نظر احتمال وجود مین چک نکرده است، اگرچه منابع اطلاعاتی به وی و دیگر فرماندهان در مورد احتمال وجود مین در مسیر حرکت شان هشدار داده بودند.

حادثۀ بریجتون در نهایت به پیروزی تبلیغاتی ایران انجامید. میر حسین موسوی نخست وزیر ایران بلافاصله این حمله را " ضربه ای جبران ناپذیر به حیثیت سیاسی و نظامی آمریکا " خواند. وی اظهار داشت که دستهای نامرئی در این حادثه دست داشتند.

رفسنجانی نیز به کویت و عربستان هشدار داد: "از این پس اگر به چاه ها و تأسیسات نفتی و مراکز حساس ایران حمله شود، ما نیز مراکز و تأسیسات کلیدی عراق را هدف حملات خود قرار خواهیم داد." رفسنجانی همچنین رسماً سیاست جدید "عکس العمل متقابل" را اعلام کرد. (حجه الاسلام) خامنه ای نیز در ۲۷ جولای با تکرار تهدیدات قبلی، کویت را تنها کشور منطقه خواند که آشکارا عراق را در جنگ حمایت می کند. وی کویت را بطور ویژه تهدید کرد و هشدارداد موشکهای سطح به سطح ایران می توانند هر هدفی را در کویت مورد اصابت قرار دهند.

روز بعد، مین های دیگری در محل حادثه ، دیده شد و ۷ مین ساخت کرۀ شمالی نیز در ۲۷ جولای در همان محل کشف شد. برای جهانیان مشخص شده بود که آمریکا هیچ طرحی برای مقابله با شرایط کنونی ندارد. این موضوع پیروزی ایران و موقعیت کسانی را که در ایران علاقه مند به ادامۀ جنگ بودند، تحکیم بخشید. آیت ا... خمینی در ۲۸ ژولای اعلام کرد تا زمانی که صدام حسین بر سر قدرت هست، جنگ پایانی نخواهد داشت.

آمریکا برای پاسخ به این شرایط نیاز به زمان داشت. این کشور نمی توانست کشتی های مین یاب خود را در کمتر از ۱۰ تا ۱۵ روز در منطقه مستقر کند و بدون وجود حمایت مناسب از جانب ناوهای جنگی، نمی توانستند از بالگردهایشان استفاده نمایند. در نتیجه تنها اقدامی می توانستند انجام دهند ، استقرار ۸ فروند ناوچه بوسیلۀ ترابری هوایی و آماده سازی کشتیهای آبی خاکی برای انجام عملیات در خلیج بود.این کشتی ها در اقیانوس هند مستقر بودند و سریعتر می توانستند به منطقه اعزام شوند، اما باید برای انجام عملیات مین یابی، تجهیز می شدند.

آمریکا همچنین در فراهم کردن امکانات پایگاهی لازم برای بالگردها، نیروهای ویژه و دیگر تجهیزات و عناصر خود که در خلیج مستقر می کردند، با مشکلات جدّی روبرو بودند.

اگرچه کویت میزبانی یکی از گروههای پاکسازی مین را بر عهده گرفته بود و در ماه گذشته در ۱۷ مورد به هواپیماهای ارتش آمریکا اجازه استفاده از حریم هوایی کویت را داده بود، اما در مورد پیشنهاد ایجاد پایگاه رسمی و دائمی در خاک خود، همچنان بی علاقه به نظر می رسید که دلایل آن، پیش از این مورد بحث قرار گرفت.

بحرین و عربستان سعودی نیز تمایل داشتند هرگونه حمایتی را ازآمریکا به عمل آورند، اما بر سر درخواست برخی مقامات آمریکایی مبنی بر ایجاد پایگاه رسمی، به توافق نرسیدند. هردو کشور احساس می کردند باید این حمایتها در سطحی پایین و بصورت غیر رسمی صورت گیرد. در حالی که سیاست مداران آمریکا، با وارد کردن فشار قصد داشتند تمام طرح ها یشان عملی گردد و وزیر دفاع آمریکا نیز بدنبال تحقق این

خواسته ها بود.

این روند در نهایت به سازش انجامید و طی آن ،کویت توافق کرد که دو کشتی حمل و نقل غول پیکر آمریکاراکه می بایست در آبهای بین المللی خلیج لنگر می انداختند، به اجارۀ خود درآورد و بحرین و عربستان نیز امکاناتی نظیر سکّو و اسکله را برای آنها فراهم می کردند. هردوی این کشتیها بوسیلۀ موشکهای استینگر و پدافند ضد موشکی فالانکس محافظت می شدند. همچنین این کشتیها به قسمتهای متعددی تقسیم شده بودند تا در حملات هوایی و موشکی ، خسارات کمتر و پراکنده تر شود.

آمریکا یک فروند ازاین کشتی ها را در ۲۰ مایلی جنوب جزیرۀ فارسی مستقر کرد.این کشتی سپس نام هرکولس به خود گرفت و سریعاً برای نظارت دائم بر فعالیتهای ایران در این جزیره ، بکار گرفته شد.

عربستان سعودی نیز با گسترش فعالیت ۴ فروند کشتی مین یاب خود، موافقت کرد تا بدین ترتیب به تسریع کشف مین های باقیمانده پس از حادثه بریجتون کمک نمایند. عربستان همچنین بطور مخفیانه، تأمین سوخت کشتیها و هواپیماها را بر عهده گرفت. بحرین نیز بطور غیر رسمی با تشکیل پایگاهی درخاکش موافقت کرد.

ایران بسرعت واکنش نشان داد. ۳۱ جولای زائران ایرانی، شورش گسترده ای را در زمان مراسم حج در مکه به راه انداختند. سر دسته های این آشوب ساعت ۳ بعدازظهر، بسیج کردن ۷۰ هزارزائر ایرانی مستقر در مکه را آغاز کردند و گردهمایی بزرگی در ساعت ۳۰/۴ بوجودآمد. این گردهمایی همچون گذشته بود و هر سال برگزار می شد، اما در آن سال این گردهمایی در خارج از مسجد الحرام صورت می گرفت.


هواپیماهای عراقی به حملات خود به میدانهای نفتی ایران دادند. در ماه مارس میدانهای نفتی اردشیر، سیروس و نوروز را هدف قرار دادند. همچنین این هواپیماها کشتی هایی را که به سمت سیری در حرکت بودند ،مورد حمله قرار می دادند. با این وجود عراق نتوانست به پیروزی خاصی دست یابد و صادرات نفت ایران همچنان حفظ شد.


این بار، ایرانیها کم کم شروع به پیشروی بسوی مسجد کردند. در ساعت ۳۰/۶ آنها به خط حفاظتی نیروهای سعودی مستقر در ورودی مسجد رسیدند. ایرانی ها در این میان از باتوم، چاقو و سنگ استفاده می کردند. نیروهای سعودی و دیگر نیروهای گارد ملّی با گاز اشک آور به آنها پاسخ دادند. این واقعه تا ساعت ۷ پایان یافت، اما این درگیریها در بین زائران ۴۰۲ کشته و ۶۴۹ زخمی برجای گذاشت و شدت آن زمانی مشخص می شود که ۲۷۵ نفر از کشته شدگان ایرانی، ۸۵ نفر افسران سعودی و ۴۲ نفر از ملّیتهای دیگر بودند. در حالیکه مقامات سعودی ادعا کردند نیروهای این کشور از اسلحۀ گرم استفاده نکرده ا ند، اما مدارک موجود خلاف این مسئله را ثابت می کرد.

روز بعد ایران نیز مدعی شد پلیس عربستان بدون هشدار قبلی بروی زائران آتش گشوده و ۶۵۰ ایرانی کشته یا ناپدید و ۴۵۰۰ نفر نیز مجروح شده اند .

این ادعاها درحالی مطرح شد که پوشش کامل تلویزیون سعودی نشان می داد که شورشها با پرتاب سنگ از طرف ایرانیها به سمت پلیس آغاز شد و مدارک موجود نشان می دهد که ایرانیها این شورش را برنامه ریزی کرده و برخی از آنها به سلاح گرم نیز مجهز بودند.

ماه ژولای با افزایش تقابل ایران و همسایگان خود در خلیج ، بریتانیا، فرانسه و آمریکا به پایان رسید. ا یران در تقابل با آمریکا پیروز شده بود اما به نظر نمی رسید که آمریکا از اقدام متقابل منصرف شده باشد و در نتیجه ایران بسیار آسیب پذیر و در معرض خطر باقی ماند. در حالیکه ایران می توانست با آزادی عمل بسیار زیاد در جنگی سطح پایین و کم دامنه با آمریکا درگیر شود، اما از سوی دیگر محموله های سلاح و صادرات نفت این کشور بشدت در برابر حملات آمریکا آسیب پذیر بود.

اگر در این میان ،کشوری از تنشهای موجود سود می برد، آن کشور روسیه بود. در ماههای ژوئن و ژولای، روسیه به حمایتهای آشکار خود از موقعیت عراق و اعراب ادامه داد. در سطحی وسیع به این کشور، سلاح ارسال می کرد و ایرانی ها را بخاطر ادامۀ جنگ سرزنش می نمود. در همین زمان از آمریکا بخاطر افزایش تنشها در خلیج انتقاد و طرح اسکورت و تغییر پرچم آمریکا را بشدت رد می کرد. روسیه همچنین اعلام کرد در صورت خروج آمریکا از منطقه، این کشور نیز نیروهای خود را از خلیج، خارج خواهد کرد.

در این دوره درگیریهای زمینی نسبتاً اندک و پراکنده ای ادامه داشت و رفسنجانی در یکی از کنفرانسهای خبری خود در ماه ژوئن اعلام کرد ایران حملات بیشتری علیه غیر نظامیان انجام نخواهد داد، چراکه ایران تمایلی به کشتار غیرنظامیان و انسانهای بیگناه ندارد و با تمرکز بیشتر، حملات غافل گیر کننده را علیه اهداف نظامی و زیر بنایی عراق دنبال خواهد کرد. ایران سپس حملات خود به بصره را تا حد حملات توپخانه ای کاهش داد.

ایران به افزایش حمایتهای خود از نیروهای کرد ادامه داد. درمقابل، عراق نیز اقدام به تخریب روستاهای کردنشین کرد. این اقدام عراق تا آنجا پیش رفت که بیش از ۱۰۰ روستای کردنشین ویران شد و جمعیت آنها نیز از آنجا رانده شدند. عراق به وضوح از تلاش برای مذاکره با کردها، به سرکوب آنها تغییر رویه داد. شدت این درگیریها از آنجا مشخص می شود که عراق ۳۵ هزار نیرو را بصورت تمام وقت صرف ایجاد آرامش و سرکوب شورشیان کرده بود. نیروهای جنبش پارتیزانی کردها نیز در این زمان به ۸ تا ۱۰ هزار نفر افزایش یافته بود.

درگیری های پراکنده درمناطق مختلف مرز دو کشور ادامه داشت، اما درگیری گسترده بین ارتش و نیروهای مسلح دو کشور نسبتاً کاهش یافته بود. در اواسط ماه ژولای عراق تلاش کرد تا مواضع ایران در جزیرۀ مجنون را هدف قرار دهد. عراق همچنین از گازهای شیمیایی نیز استفاده کرد، اما این اقدامات هیچ نتیجه استراتژیکی برای عراق نداشت. اگرچه در هر حمله در حدود ۲۰۰۰ نفر تلفات به ایران وارد می کرد.



منبع:http://irartesh.ir/Forum/Catgory/186/Post/4090/Page/2