آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
یکشنبه ۱۹ آبان ۱۳۹۲ ۱۱:۳۴ قبل از ظهر
|
|||||||
غبار كه فرو نشست، حسین(ع) بر بالاى سر جوان ایستاده بود و او پاهایش را از درد، به زمین مىكشید. حسین(ع) فرمود: از رحمت خدا دور باد گروهى كه تو را كُشتند و كسانى كه طرفِ دعوایشان در روز قیامت، جدّ توست!
به گزارش فرهنگ نیوز، خوارزمى در مقتل الحسین(ع) مینویسد: پس از عون بن عبداللّه بن جعفر، قاسم بن حسن كه نوجوان بود، به میدان آمد.
هنگامى كه حسین(ع) به او نگریست، او را در آغوش گرفت و آن قدر با هم گریستند كه هر دو از حال رفتند. سپس جوان، اجازه پیكار خواست و عمویش حسین(ع)، از اجازه دادن ، خوددارى كرد . جوان ، پیوسته دست و پاى حسین(ع) را مى بوسید و از او اجازه مىخواست تا به او اجازه داد. او به میدان آمد و در حالى كه اشكهایش بر گونههایش روان بود.(1) الکامل فی التاریخ به نقل از حُمَید بن مسلم مینویسد: جوانى به سان پاره ماه، شمشیر به دست، به سوى ما آمد. او پیراهن و بالاپوش و كفش هایى داشت كه بند یك لِنگه اش پاره شده بود، و از یاد نبرده ام كه لنگه چپ آن بود. عمرو بن سعد بن نُفَیل اَزْدى به من گفت: به خدا سوگند، بر او حمله مىبرم . به او گفتم : سبحان اللّه ! و از آن، چه مىخواهى؟! كُشتن همین كسانى كه گرداگردِ آنها را گرفته اند، براى تو بس است. گفت :به خدا سوگند به او حمله خواهم بُرد! آن گاه، بر او حمله بُرد، و باز نگشت تا با شمشیر، بر سرش زد. آن جوان، به صورت، بر زمین افتاد و فریاد برآورد: عموجان!... غبار [ نبرد ] كه فرو نشست ، حسین(ع) بر بالاى سر جوان، ایستاده بود و او پاهایش را از درد، به زمین مى كشید. حسین(ع) فرمود : بُعداً لِقَومٍ قَتَلوكَ، ومَن خَصمُهُم یَومَ القِیامَةِ فیكَ جَدُّكَ! «از رحمت خدا دور باد گروهى كه تو را كُشتند و كسانى كه طرفِ دعوایشان در روز قیامت، جدّ توست!» سپس فرمود : ثُمَّ قالَ: عَزَّ وَاللّه ِ عَلى عَمِّكَ أن تَدعُوَهُ فَلا یُجیبَكَ ، أو یُجیبَكَ ثُمَّ لا یَنفَعَكَ! صَوتٌ وَاللّه ِ كَثُرَ واتِرُهُ و قَلَّ ناصِرُهُ. «به خدا سوگند، بر عمویت گران مىآید كه او را بخوانى و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد و سودى نداشته باشد؛ صدایى كه ـ به خدا سوگند ـ ، جنایتكاران و تجاوزگران بر آن ، فراوان و یاورانش اندك اند» . سپس او را بُرد و گویى مى بینم كه پاهاى آن جوان، بر زمین كشیده مى شود و حسین(ع)، سینه اش را بر سینه خود، نهاده است. با خود گفتم: با او چه مىكند؟ او را آورد و كنار فرزند شهیدش على اكبر و كشتگان گِرد او كه از خاندانش بودند، گذاشت. نام آن جوان را پرسیدم. گفتند: قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب است.(2) پی نوشت ها: 1- (مقتل الحسین(ع) للخوارزمی :ج 2 ص 27) 2- (الكامل فی التاریخ: ج 2 ص 57- تاریخ الطبری: ج 5 ص 447) http://www.farhangnews.ir
شادی روح قاسم بن الحسن علیه السلام و شهدای دشت کربلا صلوات اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||||
|
اطلاعات نویسنده |
نفرین امام حسین(ع) بر قاتلان حضرت قاسم(ع)
جمعه ۹ آبان ۱۳۹۳ ۰۳:۱۱ بعد از ظهر
[1]
|
|||
السلام علیک یا قاسم بن الحسن المجتبی علیه السلام
با سیزده جام عسل آمد به میدان ای لشگر کوفه! اجل آمد به میدان باید که قبر خویش را آماده سازید در دل جگر دارید اگر بر او بتازید رفته به بابایش که اینگونه شریف است از نسل پاک صاحب دین حنیف است قاسم اگر چه قدّ و بالایش ظریف است امّا خدایی او سپاهی را حریف است گوید به او عمّه: به بدخواه تو لعنت مه پاره ی نجمه! به بدخواه تو لعنت شاگرد رزم حضرت عباس، قاسم آمد ولی در هیبت عباس، قاسم در بازوانش قدرت عباس، قاسم به به که دارد غیرت عباس، قاسم عمّامه ی او را عمویش با نمک بست مانند بابایش حسن، تحتالحنک بست قاسم حریف تن به تن دارد؟ ندارد این نوجوان جوشن به تن دارد؟ ندارد چیزی کم از بابا حسن دارد؟ ندارد اصلاً مگر ازرق زدن دارد؟ ندارد ازرق کجا و شیر میدان خطرها؟! قاسم بُوَد رزمندهی نسل قمرها وقت پریدن ناگهان بال و پرش ریخت یک لشکری را ریخت آخر پیکرش ریخت از میمنه تا میسره روی سرش ریخت از روی زین افتاد قلب مادرش ریخت مثل مدینه کوچه ای را باز کردند پرتاب سنگ و نیزه را آغاز کردند محمد فردوسی *** می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
نفرین امام حسین(ع) بر قاتلان حضرت قاسم(ع)
جمعه ۹ آبان ۱۳۹۳ ۰۴:۴۸ بعد از ظهر
[2]
|
|||
اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم واحشرنا معهم واهلک اعدائهم اجمعین می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
نفرین ، امام ، حسین(ع) ، بر ، قاتلان ، حضرت ، قاسم(ع) ، |
|