آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
![]()
چهارشنبه ۱ امرداد ۱۳۹۳ ۰۴:۱۹ بعد از ظهر
[#3]
|
||
عضو
شماره عضویت :
418
حالت :
ارسال ها :
699
محل سکونت : :
اصفهان
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
362
اعتبار کاربر :
5274
پسند ها :
645
تشکر شده : 1534
|
از خدا خواستم تا دردهایم را از من بگیرد، خدا گفت: نه! رها کردن کار توست ، تو باید از آنها دست بکشی. از خدا خواستم شکیبایی ام بخشد، خدا گفت: نه! شکیبایی زاده رنج و سختی است. شکیبایی بخشیدنی نیست، به دست آوردنی است. از خدا خواستم تا خوشی و سعادتم بخشد، خدا گفت: نه! من به تو نعمت و برکت دادم، حال با توست که سعادت را فراچنگ آوری. از خدا خواستم تا از رنجهایم بکاهد، خدا گفت: نه! رنج و سختی تو را از دنیا دور و دورتر، و به من نزدیک و نزدیکتر می کند. از خدا خواستم تا روحم را تعالی بخشد، خدا گفت: نه! بایسته آن است که تو خود سر برآوری و ببالی اما من تو را هرس خواهم کرد تا سودمند و پر ثمر شوی. من هر چیزی را که به گمانم در زندگی لذت می آفریند از خدا خواستم و باز خدا گفت: نه! من به تو زندگی خواهم داد، تا تو خود از هر چیزی لذتی به کف آری. از خدا خواستم یاری ام دهد تا دیگران را دوست بدارم، همانگونه که آنها مرا دوست دارند. و خدا گفت: آه سرانجام چیزی خواستی تا من اجابت کنم! |
||
![]() ![]() |
|