آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
نمایش موضوع به شکل عادی | |||
اطلاعات نویسنده |
![]()
شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۱۰:۰۹ قبل از ظهر
[#3]
|
||
بانو
شماره عضویت :
1883
حالت :
ارسال ها :
1670
محل سکونت : :
خیلیا می دونن کجام...
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
173
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
23379
پسند ها :
1359
تشکر شده : 2161
|
در ادامه چند تصویر قبل-بعد از بدنسازان مطرح سالهای اخیر میبینیم که یا به مصرف استروئید اذعان کردهاند یا اسناد استفاده آنها افشا شده است: فلکس ویلر ![]() جی کاتلر ![]() دنیس وولف ![]() کای گرین ![]()
![]() دوریان ییتس ![]() آیا میتوان بدنسازی را «ورزش» نامید؟ اگر هدف از ورزش کردن را سلامتی جسم و روان بدانیم، اگر هدف از ورزش قهرمانی را علاوه بر سلامت جسم و روح (که مبناست)، کسب افتخار و شهرت بدانیم، آیا بدنسازی در این مقوله می گنجد؟ ساعتها مصرف انواع پروتئینها، کربوهیدراتها و سایر مواد مغذی، و بعد ساعتها تمرین با وزنههای سنگین، در محیطهای دم کرده و فیگور گرفتن جلوی آیینه، کدام هدف را محقق میکند؟ آیا میتوان کتمان کرد که بدنسازان حرفهای، حتی اگر، خوششانس باشند و در اوج دوران فعالیت خود در کارکردن با انواع و اقسام وزنههای سنگین دچار آسیبهای جدی نشوند، در سنین بالای ۳۵ سال به انواع ناراحتیها و امراض مفصلی و استخوانی و ماهیچهای دچار میشوند؟ آیا پرداختن به بدنسازی حرفهای، و سالها وسواس فکری داشتن با حجم عضله و دور بازو و دور سینه و امثال اینها، منجر به اعتلای روحی و معنوی انسان میشود؟ اگر یکی از اهداف ورزش قهرمانی را شکل گیری روحیه همکاری و رقابت سالم بدانیم، بدنسازی چه کمکی به این هدف میکند؟ آیا الگوهای ورزشی ما چون تختی و پوریای ولی، به ما نیاموختهاند که هر چه انسان جسم و تن قویتری پیدا میکند، فروتنی و افتادگی روحیش باید اعتلا یابد؟ آیا ورزش نارسیسیتی (خود شیفتگی-محور) بدنسازی، که محور آن رسیدن به بدن زیبا و برتری جویی جسمی است، چیزی برای اعتلای روحی در خود دارد؟ ![]() بگذریم از این که متاسفانه شاهد بودهایم که قهرمانان نامدار این رشته، حتی در داخل کشور، بعضا سوابق نامطلوبی در زورگیری، زورگویی و خلاف کاری داشته و دارند (حتما برادران معروف در مسابقات قویترین مردان ایران را به یاد دارید که در اوج این مسابقات نیز کار به دعوا و چاقوکشی میان آنها و رقبایشان رسید؟). وقتی به اثرات روانی مصرف داروهای بدنسازی در افزایش پرخاشگری و رفتار ستیزهجویانه رجوع کنید، دلیل سهم بالای کسانی که در این رشته فعالیت حرفهای دارند، در درگیریها و خشونتهای خیابانی آشکار میگردد. گرچه قتل ناجوانمردانه و فجیع قهرمان با اخلاق پاورلیفتینگ ایران، مرحوم روح الله داداشی نشان داد که الزاما داشتن یال و کوپال و عضلات حجیم و گره خورده، مصونیت به وجود نمیآورد. ![]() بماند اینکه جوانان شیفته این رشته با گذراندن چندماهی از تمرینات بدنسازی و مصرف برخی از داروها و مکملهای یادشده، با شکل و شمایلی دیگر در جامعه حاضر میشوند تا محصول عضلهسازی و بازوهای کلفتشده و سینه ستبرشده را در خیابانها برداشتند کنند. غافل از این که هر انسان فهیم و معقولی با دیدن چنین کسی، تنها سر به تاسف تکان خواهد داد و از توهمات و پندارهای بادکنکی چنین کسی در دل پوزخندی نثارش خواهد کرد. چه خوب است که جامعه شناسان و متخصصان حوزه مطالعات اجتماعی، تحقیقاتی روی این موضوع صورت دهند، که هزاران باشگاه بدنسازی که در سرتاسر کشور مشغول فعالیت هستند، چه سهمی در تربیت روحی و روانی این همه به اصطلاح هنرجو دارند. حتی اگر این تعداد چشمگیر و حیرت آور باشگاه ها، تنها ۵ درصد تاثیر منفی که بر جسم نوجوانان و جوانان ما میگذارند، بر روح آن ها اثر مثبت داشته باشند، آن گاه ما دست همه دست اندرکاران این عرصه را میبوسیم و از گفتههای خود اعلام برائت میکنیم. وقتی پزشکان و اهل فن، یکسره و به درستی، به عموم مردم هشدار میدهند که از مصرف خودسرانه داروهای معمول موجود در بازار اجتناب کنند تا در درازمدت دچار آسیبهای جدی حاصل از آن نشوند، آیا جوانان ما که در اوج دوران شکوفایی جسمی خود، بی محابا و به صورت سیستماتیک تن به مصرف داروها و مکملهایی میدهند که هیچ نظارتی بر آن وجود ندارد، راه درستی در پیش گرفتهاند؟ ![]() آیا صرف این که مربی یک باشگاه، که با عرض معذرت از مربیان فهیم و باسواد این عرصه، عمدتا تحصیلات پایهای معمول خود را به زور تمام کردهاند، و هیچ چیزی از فیزیولوژی، فارماکولوژی، بایولوژی و خیلی چیزهای دیگر نمیدانند، برنامههای تغذیهای و مکمل و فلان و بهمان تجویز کنند، مجوز مناسبی برای بازی کردن با سلامت و زندگی آینده سازان مملکت ماست؟ آیا بار آوردن نسلی عصبی، ناآرام و آسیبدیده از مصرف مکملهای عضلهساز چیزی جز خیانت ملی نام میگیرد؟ معضلات فرهنگی وقتی صحبت از تهاجم فرهنگی و طرحهای فرهنگی غرب برای جوامع شرقی و مستقل میشود، بلافاصله عده ای لب ورمیچینند و سگرمه در هم میکنند، که باز تئوری توطئه گل کرده است و آسمان را به ریسمان میبافند تا همه دنیا را سیاه جلوه دهند. اما حقیقت ماجرا این است، که تهاجم فرهنگی وجود دارد و متاسفانه تا عمق لایههای جامعه ما رسوخ کرده است. پرورش اندام و فیگور گرفتن، مبنایی کاملا غربی دارد، و از فرهنگ اومانیستی یونان باستان (آتن و به ویژه اسپارت) ریشه گرفته است. در تاریخ تمدن ویل دورانت، به این مساله اشاره شده است که در آتن باستان، تقریبا همه شهروندان عریان میگشتهاند، و پوشاندن بدن نشان از وجود نقص و کمبود بدنی در فرد بوده است، و فرد پوشاننده خود دچار تحقیر از سوی دیگران میشد. به علاوه، وجود فرهنگ انسان-خدایی در یونان باستان، موجب رونق هنر پیکرتراشی و تندیسسازی درآن بوده است، چرا که خدایان المپ، همه تجسم انسانی داشتهاند، و وجود بدنهای زیبا و پیچ خورده، از مشخصات بارز خدایان دوره پاگانی یونان بوده است. همین فرهنگ در دوران رنسانس اروپا، دوباره در غرب رستاخیز پیدا کرد و مبنای اومانیسم مدرن (انسان-محوری) در دوران افول دین و عصر مرگ خدا (به تعبیر نیچه) شد. اگر به تاریخ قرن گذشته رجوعی داشته باشیم، میبینیم که وقتی در آلمان نازی، هیتلر و حلقه یاران او قصد داشتند نوعی فرهنگ پاگانی را، در قالب احیای آیین های کافرانه نوردیک (ژرمن های باستان ساکن اسکاندیناوی) جایگزین مسیحیت کنند (به رهبری هاینریش هیملر فرمانده اس اس) انواع و اقسام پیکرها و تندیسهای عظیم و عریان الهگان و خدایان باستان، سرتاسر مراکز فرهنگی آلمان را در نوردید. اگر علاقهمندان به مباحث تاریخی، فیلم مستند معروف «لنی ریفنشتال»، فیلم ساز مشهور نازی به اسم «المپیا» را به دقت ببینند ( فیلمی درباره مقدمات و برگزاری المپیک ۱۹۳۶ برلین) در آن تاکید ایدئولوژی نازی بر قداست پیکر ورزیده و تراشخورده انسان سفیدپوست آریایی آشکار میشود. ![]() از سوی دیگر، می توان این سوال را پرسید که چرا اکثریت قریب به اتفاق قهرمانان اسطورهای بدنسازی، آمریکایی هستند؟ چرا قهرمانان بدنسازی و ورزش احمقانه کشتی کچ، جزو ستونهای فرهنگ پاپیولار آمریکا هستند (که بالتبع، در عصر جهانیسازی، از طریق تولیدات فرهنگی به سایر نقاط جهان هم تبلیغ میشوند). چرا در دوران اوج جنگ سرد در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، همزمان با ایدئولوژی عظمتطلبانه راستهای آمریکایی به رهبری ریگان، ناگهان عضلات پیچ خورده آرنولد و سیلوستر استالونه، به نماد برتری مرد آمریکایی تبدیل میشود؟ جواب این سوالها، مجالی فراتر از این گزارش میطلبد که تامل در آن را به مخاطبان فهیم واگذار میکنیم.
کمپانی تولید مکملهای بدنسازی رونی کلمن پیش از ایران، در دیگر کشورها – عمدتا شرقی – سمینارهایی تحت عنوان آموزشی اما با هدف تبلیغ و ایجاد نمایندگی فروش محصولات، برگزار کرده است
نکته پایانی آنطور که در خبرها آمده است، مدیریت سفر رونی کلمن به ایران را خانم «روناک یونسی»، بازیگر سینما و تلویزیون به عهده دارد. از سوی دیگر، جزو برنامههای حضور کلمن، برنامه فیگورگیری کلمن برای خانمهای ایرانی است که امیدواریم تا زمان انتشار این گزارش خبر لغو آن منتشر شده باشد. فارغ از این که اصولا فیگور گرفتن غول بیشاخ و دمی چون کلمن برای خانمهای ایرانی که الحمدالله والمنه، قرار نیست در هیچ مسابقه زیبایی اندام جهانی و غیرجهانی شرکت کنند (یعنی هنوز این قدر غیرت در ایران نمرده است که کار به آن جا بکشد)، چه خاصیتی و فایدهای دارد؟ اصولا بناست چه خیری، به طور کلی، از ورود بانوان ایرانی به عرصه بدنسازی فیگوراتیو برای خودشان و جامعه حاصل شود؟ همین حالا هم فریادهای فمینیستهای وطنی گوش فلک را کر کرده است، و دغدغههای بانوان ایرانی را در حد رفتن به ورزشگاه آزادی و فلان و بهمان جلوه میدهند. فقط چشممان به ورود خانمهای ایرانی به عرصه بدن سازی حرفهای نمایشی، روشن نشده بود، که گویی بناست به دست اندرکاری خانم یونسی و همسر محترمشان (و البته دوستان زحمتکش پشت صحنه) شروع آن کلید بخورد. خانم یونسی که پیش از این سوابق عکس های فیگوراتیو آتلیه ایشان (نه چندان منطبق با شوونات) عرصه فضای مجازی را پر کرده است، گویا در کنار سایر فمینیستهای محترم، موفق به کشف یکی دیگر از دغدغههای بانوان ایرانی شده است. ما آنچه شرط بلاغ بود گفتیم… |
||
![]() ![]() |
|