(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : علت ا نداشتن اشک و گریه نکردن در مجالس اهل بیت و مناجات ها چیست؟قساوت قلب و درمان آن
نمایش موضوع اصلی :

بلاغ مبین شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۳ ۰۶:۲۸ بعد از ظهر

رسول خدا ( صلی الله علیه و آله ) فرمودند : سنگدلی و خشک چشمی از نشانه های شقاوت و بد طینتی است . یعنی که آدم شقی ، قسی القلب است و خشک چشم .

چشم خشک ، چشمی است که اشک ندارد ، قطرات اشک در آن دیده نمی شود و سیلاب اشک هرگز از آن جاری نمی گردد . یعنی که از سرچشمه احساسات و عواطف بی بهره است ، زیرا که اشک را ارتباطی تام با عاطفه انسانی می باشد .

امام علی (علیه السلام) نیز فرمودند: "گریستن از ترس خدا کلید رحمت است." (غررالحکم: 2051 منتخب میزان الحکمة: 78)
آن حضرت همچنین درباره این که هنگام گریه کردن چه چیزی را باید مغتنم شمرد، می‌فرمایند: "گریه چشم‌ها و ترس دل‌ها نشانه رحمت خدای بلندنام است. هرگاه این دو را در خود یافتید دعا کردن را غنیمت شمرید." (مکارم الأخلاق: 2 / 96 / 10 منتخب میزان الحکمة: 78)
 



آنان که پیوسته بر گریه و چشمان گریان انتقاد دارند و آن را دون شأن مقاومت و ثبات اراده می پندارند ، گویا نقش فعال احساس و عواطف را در درون آدمی ، بلکه از یاد برده اند یا از این مطلب غفلت کرده اند که در انسان طبیعی ، این مسأله ریشه فطری دارد و آن کسی که از غرایز ذاتی برخوردار است ، جز این نمی تواند باشد .

پیامبران و امامان و پیشوایان قلبی مالامال از احساسات دینی و عواطف انسانی داشته اند ، گاهی بر اثر تحریکات عاطفی به شدت می ریخته اند ، که فی المثل از گریه های یعقوب در فراق یوسف ، از تأثر شدید پیغمبر در مرگ حضرت ابراهیم و از سوز و گداز امام حسین ( علیه السلام ) در کنار کشته جوانش می توان نام برد .

و امام صادق ( علیه السلام ) قلب مهربان و روح عاطفی را یکی از علایم مؤمن شمارده و می گوید : مؤمنان را چهار علامت است : چهره باز ( خوش برخوردی ) و زبان نرم و قلب مهربان و دست بخشنده .

پس آن که اشک ندارد ، عاطفه ندارد ، روح آدمی در او مرده است ، قلبش سنگ است و لذا رنجهای روحی و ناملایمات درونی در او اثر نمی گذارد تا موجب ریزش اشکی شود .

   ایمان انسان اطراف قساوت و رقت قلب می چرخد اگر رقت قلب آمد ایمان می آید ، اگر قساوت آمد دیگر ایمانی در آن نمی ماند و امید خیری به آن نیست .

قساوت دل امری طبیعی نیست . راجع به خلقت نیست . بشری که به دنیا می آید قسی القلب متولد نمی شود . اگر انسانی دلش سخت می شود کسب و کارش آن را قسی القلب نیافریده بلکه به حسب وضع نخستین ، یک نوع آمادگی برای پذیرش  حق دارد چه رسد به اینکه قساوت داشته باشد .

از ابتدا هر موجودی بر فطرت آفریده می شود- یعنی استعداد پذیرش حق – حال چگونه شخصی قساوت قلب پیدا می کند ، این کار به مرور ایام و به تدریج صورت می گیرد . بی بند و باری موجب قساوت قلب است . برای رسیدن به شهوات و هوسرانیها که همراه با بی بندباری باشد این یک قاعده کلی است اما یکی از این عوامل چشم چرانی است . در این جهت شبانه روز بدون پروا ، جوان چشم ها را رها کرده است این بی بند و باری در هواسرانی چشم با کمال بی اعتنایی هر دفعه که نگاه شهوتی می کند پرده ای روی دل می گذارد تا هزاران پرده روی دل می گیرد – این شخص در واقع همان کسی بود که سال قبل تا می گفتند یا الله اشک چشمش جاری می شد تا آیه ای از قرآن می شنید تا بچه یتیمی را می دید تاب نمی آورد و ترحم می کرد و نمی توانست اشک یتیم را ببیند اما همین شخص اکنون مال یتیم را می خورد و باکی ندارد این ها همه در اثر همان چشم چرانی و هوسرانیها و بی بندباری هایش بوده که قساوت قلب برایش می آورد .[2]

در تفسیر روح البیان نقل کرده است سه برادر بودند برادر بزرگتر ده سال مؤذن مسجدی بود در مناره اذان می گفت پس از ده سال برادر مؤمن این منصب را اشغال کرد برادر دومی هم پس از چند سال مرد ، برادر سومی آن منصب را به او پیشنهاد کردند گفت : حاضر نیستم ، گفتند حقوق گزافی به تو می دهیم . گفت : صد برابرش هم بدهید من حاضر نیستم . پرسیدند مگر اذان گفتن بد است؟ گفت : نه ولی در مناره و مأذنه من حاضر نیستم اذان بگویم . علتش را پرسیدند گفت : این مأذنه جایی است که دو برادر بدبخت مرا بی ایمان از دنیا برد ، برادر بزرگم ساعت آخر عمرش خودم بالینش بودم خواستم سوره یس بخوانم مرا نهیب کرد و گقت قرآن چیست . برادر دومم هم به همین نحو .

به خدا استغاثه کردم خدایا این دو بدبخت سالها نماز جماعت را ملتزم بودند در مأذنه اذان می گفتند چه شد بی ایمان مردند .

 خداوند به من منت گذاشت . در عالم رؤیا برادر بزرگم را دیدم در حال عذاب ، گفتم ترا رها نمی کنم تا ببینم چه شد بی ایمان مردی . خدا برای اینکه به من بفهماند زبانش را گویا کرد گفت : ما در مأذنه می رفتیم چرخ می خوردیم نگاه توی خانه مردم می کردیم ، زن مردم ، دختر مردم وضع داخلی و محرمانه مردم را جستجو می کردیم ، هر دفعه که این بدبخت به مناره می رفت و بر می گشت پرده جدیدی بر دلش می گرفت ، دلش را مسموم می کرده و پایین می آمده . عمل رها نمی شود چند سال به دلت تیر می زدی آن وقت می خواهی در این دل خشوع برای حق پیدا شود .

ساعت مرگ ببین چطور خشوع داری . این خشوع باید در طول زندگی در انسان پیدا شود . انسان باید از الان کوشش کند که این خشوع در انسان ایجاد شود . و دچار قساوت نشود چون آدم قسی القلب موعظه در درون او تأثیر گذار نیست و بقولی:

نرود میخ آهنین در سنگ[3]


[2] - سید عبدالحسین دستغیب شیرازی ، متن کامل ایمان ، انتشارات بی نا ، ج 1 ، ص 209

 

[3] - همان ، ص210

 



Powered by FAchat