(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : خاطره ی من از دانشگاه (( از عاشق شدنم و قلیون کشیدن تا دعوا با دختر مردم ))
نمایش موضوع اصلی :

احسان فقط خدا یکشنبه ۱۶ آذر ۱۳۹۳ ۱۱:۱۲ بعد از ظهر


سلام وقتی خاطره بلاغ مبین رو خوندم و اخرش نفهمیدم چی شد یاد چند خاطره از دانشجویی خودم افتادم

من تویه عمرم قلیون نکشیده بودم تا قبل از دانشجو شدن و یه روز که 2تا کلاس داشتیم ( یکی 8تا10 یکی دیگه هم 12تا2 )
این رفیق ما اومد بهم گفت ::  علی و محمد و مهدی و جواد و من میخوایم بریم یه دوری بزنیم ، تا ساعت 12 که کلاس نداریم  تو هم بیا بریم

منم گفتم بریم تا 2 ساعت دیگه برمیگردیم برا کلاس

آقا چشتون روز بد نبینه __ تویه ماشین این اهنگ های تند تند میخونه گذاشته بود صداشم آخر کرده بود ، گفتم جون هر کی دوست داری از این اهنگ ها نظر که من از زندگی نا امید میشم الان میفهمی این چی میگه ؟ چرت و پرت سر هم میکنه و میخونه ، 
من به شدت از اهنگ های رپ بدم میاد مخصوصاً اونایی که خیلی خیلی خیلی تند تند میخونن و خودش هم نمیفهمه چی میگه 

گفتم نوکرتم از این اهنگ ها نزار یه محسن چاووشی بزار که آدم امیدوار بشه به زندگی  یه رفیق من سنگ صبوری بزار ، یه تهران که دریا نداره ، یه قطار رد شد و رفت مسافرا موندن ، یه به خدا کافر اگر بود به ره امده بود بزار ..... هر چی میزاری فقط رپ نباشه 

خلاصه صداشو کم کرد هر جور بود اما فقط خواستم پخشو بزنم داغون کنم با این اهنگ ها

آقا    جلو یه کافه ایستاد ، رفتن تویه کافه  __  منم نمیدونستم بگم نمیام .. نرین .. برگردیم .....یعنی ضد حال میشد  و  متلک هم بارم میکردن  ، سرم رو انداختم پایین و رفتم تویه کافه

دو تا قلیون دو سیب آلبالو آورد و نوبتی میکشیدن

محمد یه خورده خجالتی بود به من گفت احسان میکشی؟  گفتم تو چی ؟  *  گفت  اگه بکشی منم میکشم  / گفتم من تا بحال قلیون نکشیدم ولی اگه دوست داری تو بکش خجالت نکش
محمد هم گفت باشه چون تو نمیکشی منم نمیکشم و رفت از سوپری همسایه دوتا رانی گرفت (( ما دوتا رانی میخوردین و اون نامردا قلیون 

اونا که خسته شدن به محمد تعارف کردن محمد بگیر : این محمد هم یه نگاه به من یه نگاه به قلیون ..... ....

تویه دلم میگفتم محمد نگیر ، محمد مقاومت کن اگه تو قلیون بکشی منم مجبورم بکشم ، محمد رفیق من .... تو میتونی .....  نامردا شما  خانواده تون نمیگن چرا بوی قلیون میدی  ؟ ؟ ... باباهاتون هیچی نمیگه؟ اگه بابا من بفهمه من قلیون کشیدم هیچی نمیگه اما همین هیچی نگفتنش کلی حرفه ... محمد نگیر محمد نگیر عوضی نگیر بی شعور نگیر ((( حرف های بالایی 18 سال نگیر ))

بعد از چند ثانیه قلیون رو گرفت................... یه نگاه مظلومانه به من کرد ، یعنی احسان باور کن نمیشد 

و بعد از چند ثانیه  اون قلیون دیگه رو به من تعارف کردن 

نگاه من به نگاه محمد ، منم از محمد خجالت میکشیدم که قلیون بکشم اون از من ..... هــــی خدا نصیب هیچ  رفیقی نکنه جلو رفیقش مجبور باشه کاری بکنه که رفیقش دوست نداره 

محمدجان نگاهم با نگاهت کرد برخورد ..... خدا مرگت بده حالم بهم خورد 


بعد از این اتفاق بود که دیگه من اصلا با اونا نمیرفتم دور زدن  ///

پس از این به بعد  رفیقتون گفت میخوایم بریم یه دوری بزنیم  قبلش بگین کجا ؟  با کی ؟  تا کی ؟ چون اگه رفتین... تویه فضایی قرار میگیرین که نمیتونین بگین ((( نه ))) ، خوب بود ما رو بردن به قلیون و جایه بدتری نبردن

 ولی لامصب حال میده چند نفری باشی قلیون بکشی..... همه هم پایه باشن و لوس بازی در نیارن خخخخ 

من این داستان رو گفتم چون 99 درصد شما قلیون کشیدین و میکشین ( بد چیزی هست نکشین من تویه 22 سال زندگیم دوبار کشیدم اما از بس این خطر و ضرر داره که دیگه کسی هم بکشه ازش فاصله میگیرم ))
 تویه انجمن یه نفر مثله من پاکیزه هست اونم مصطفی (( جمعه موعود )) هست خخخ
این مصطفی اینقد از این کارا بدش میاد که نگو خخخخخ

دوتا خاطره دیگه باشه بعداً

Powered by FAchat