(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : چشمانی که ضارب را شرمنده کرد
نمایش موضوع اصلی :

حریم قدس دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۶:۲۲ بعد از ظهر



خاطره ای از یک حیوان ازار

 روزی که با یک تکه کلوخ، محکم به پیشانی یک الاغ حمله‌ور شد و پس از اصابت آن کلوخ، خون از وسط پیشانی آن حیوان نگون‌بخت سرازیر گشت ... وی گفت: «در حالی که ترسیده بودم و بیم آن داشتم که هر لحظه آن الاغ آسیب‌دیده به سمتم یورش برده و مرا مهمان یک جفت لگد کند، اما با کمال شگفتی دیدم که حیوان زخمی فقط اندکی به من نزدیک‌تر شد و چشم در چشمم دوخت و سکوت کرد ... تو گویی انگار می‌خواسته از من بپرسد تو کیستی؟ تو آدمی و من خر یا ... ؟! لحظه‌ای که سبب شد به شدت تکان خورده، احساس درماندگی و شرمندگی کرده و با خدای خویش عهد بربندم که دیگر سبب آزار هیچ حیوانی را فراهم نسازم.»
 
    انگار آن الاغ مظلوم با چشمانش می‌خواست به من تو که خود را آدم می‌پنداریم، زنهار دهد: «شرط دودی نشدن شیشه‌ی دل‌‌هامان، آن است که گاه بتوانیم در بزنگاه‌های زندگی، فتیله‌ی خشم را پایین بکشیم!»


Powered by FAchat