(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : شعر/ یک قمقمه و یک لبخند
نمایش موضوع اصلی :

غروب کربلا 313 سه شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۴ ۰۳:۱۶ بعد از ظهر




برای شهدای غواص؛
شعر/ یک قمقمه و یک لبخند
غزل زیر، سروده "عبدالرحیم سعیدی راد" از شاعران شهر شهیدپرور و مقاوم دزفول است که در مدح غواصان شهید سروده شده است.


یک قمقمه، یک فین غواصی و یک لبخند
 
یک قمقمه، یک فین غواصی و یک لبخند
 
 
آهسته می‌آید صدا: انگشترم آنجاست!
این هم کمی از چفیه‌ام... بال و پرم آنجاست
 
یک تکه از روح صدایم را زمین خورده است
آن تکه دیگر، کنار سنگرم...، آنجاست
 
قرآن جیبی، قدری از پیراهنی خاکی
یک ساعت کهنه کنار دفترم آنجاست
 
پاهای طوفانی من دور از همند اما،
یک پای من اینجا و پای دیگر آنجاست
 
دست و خشابی خالی و مشتی گره‌کرده
عکس امام و قطعه‌ای از باورم آنجاست
 
یک قمقمه، یک فین غواصی و یک لبخند
یک یادگاری از نگاه مادرم آنجاست
 
مهر نمازم لای شب‌بوها نمایان است
«یک چشمه، یک رود» از دو چشمان ترم آنجاست
 
حالا ببند آن چشم‌های نازنینت را
تا ننگری که استخوان پیکرم آنجاست


Powered by FAchat