(نسخه قابل پرینت موضوع)
عنوان موضوع : فردا روزیست که شاید نیاید هرگز!
نمایش موضوع اصلی :

ارتش تک نفره پنجشنبه ۶ خرداد ۱۳۹۵ ۱۱:۰۲ قبل از ظهر

 به نام نامی حق

فردا روزی است که شاید نیاید!
چه کسی می داند؟
نه صدایی...نه امیدی...
پشت سر حرف هایی است که به اندیشه ی ویرانه ی فردا می خندد
چه کسی می گوید که به فردا بیاندیشید؟هان؟
اگر این فردای توهم ناک غمگین
کمی هم دیر کرد
و نیامد روزی؟
به چه می اندیشی؟ تو به فردایت؟ یا که یک هفته ی دیگر؟
به تو نزدیک است؟
نه...نه...
دور است...آنقدر دور که نمی آید صدایی، هوایی، امیدی...
بین ما و فردا، قدر یک قرن راه است.
چه کسی می داند؟
که فردا من سر از خواب بر می دارم یا نه؟ نه تو می دانی و نه من...

چقدر راه است بین شب تا طلوع خورشید،
بین امروز و فردا...
کنج فکرم حرف هایی است که به رویای پریشانه ی فردا می خندد
نفسم می گیرد...
شک نکن...بین امروز و فردا یک نفر می میرد و ندارد روز بعدی که در آن،
به نگاه نگران من و تو خیره شود...!
فردا
روزی است که شاید نیاید هرگز...



برای همه آنهایی که یک شب فهمیدند دیگر فردایی ندارند...یک شب فهمیدند که مردند...به همین سادگی!

ارتش تک نفره

Powered by FAchat