آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲ ۰۶:۳۰ قبل از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
7
حالت :
ارسال ها :
3721
محل سکونت : :
همین نزدیکهای عشق انجایی که ازان امده ام امدنم بهر چه ب
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
501
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
30818
پسند ها :
2103
تشکر شده : 3506
وبسایت من :
وبسایت من
|
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
|
اطلاعات نویسنده |
سرفه امانش ندادمیخواست چیزی بگوید
سه شنبه ۲۴ دی ۱۳۹۲ ۱۰:۱۴ قبل از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
متاسفم که اینجوریه
می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
سرفه امانش ندادمیخواست چیزی بگوید
یکشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۲ ۰۷:۰۳ بعد از ظهر
[2]
|
|||
ایا حرفی هم توانست بزند
تا بیایند حرفی بزنند میگویند فرزندانتان با سهمیه وووووو می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
سرفه امانش ندادمیخواست چیزی بگوید
پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲ ۰۷:۵۶ بعد از ظهر
[3]
|
|||
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
سرفه امانش ندادمیخواست چیزی بگوید
پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲ ۰۷:۵۷ بعد از ظهر
[4]
|
|||
می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
سرفه امانش ندادمیخواست چیزی بگوید
پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۲۲ بعد از ظهر
[5]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
2
حالت :
ارسال ها :
558
محل سکونت : :
shomal
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
53
اعتبار کاربر :
1224
پسند ها :
249
تشکر شده : 292
|
تا کسی همچین ادمایی رو تو خونشون نداشته باشن درک نمی کنن
دم همه ی اونایی گرم که با کلماتشون ادم و سوزوندن ولی بخاطر پدر سکوت کردیم می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
سرفه امانش ندادمیخواست چیزی بگوید
پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۲۹ بعد از ظهر
[6]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
12
حالت :
ارسال ها :
3166
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
356
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
13846
پسند ها :
3168
تشکر شده : 2569
|
« بسم الله الرحمن الرحیم »
مرا میشناسی.
ارباب من؛
مولای من مرا بیاد بیاور؛ آن لحظهای که در شب تاریک در فاو، شلمچه، جزیره مجنون و... با آنانی که می شناختیشان، یکصدا تو را فریاد می زدیم.
آری من همان بچه بسیجی هستم که به امر نائب تو آمده بودم.
آری مولای من، همان لحظه نیز تو را صدا می زدم.
مولای من، روز به روز وضعم دشوارتر میشود.
از رنجها نمینالم، چرا که خود پذیرفته و رفته ام.
آری مولای من وضع این گونه است.
ای عزیزتر از جان؛
جانباز شیمیایی ، محمد برقی - 86/12/6
استان آذربایجان شرقی - شهرستان شبستر- روستای شیخ ولی
ویرایش ارسال توسط : الی . ارمیا
در تاریخ : پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۳۴ بعد از ظهر می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
سرفه امانش ندادمیخواست چیزی بگوید
پنجشنبه ۳ بهمن ۱۳۹۲ ۰۸:۵۵ بعد از ظهر
[7]
|
|||
واقعا شرمنده ام هیچ چیز بیشتر از این ندارم بگم
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
سرفه ، امانش ، ندادمیخواست ، چیزی ، بگوید ، |
|