آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲ ۰۳:۰۲ بعد از ظهر
|
|||||
عضو
![]()
شماره عضویت :
51
حالت :
![]()
ارسال ها :
5
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
15
اعتبار کاربر :
21
پسند ها :
7
تشکر شده : 4
|
![]() ![]() یه روز صبح قریب به ظهر توی اتاق پای سیستم نشسته بودم،یهو دیدم پسرداداشم تا از خواب بیدار شد و دست و صورتش رو شسته یا نشسته اومد سمت یخچال.....یخدون یخچال رو هی زیر و رو میکرد و دنبال یخمکی که دیشب درست کرده بود و توی یخدون گذاشته بود تا صبح بخوره، میگشت. هرچی میگشت پیداش نمیکرد. اومد پیش مامانم و پرسید؛ تو یخمکم من رو ندیدی؟ وقتی جواب منفی شنید اومد سراغ من، از من هم که جواب منفی شنید ، دوباره رفت بگرده. بغض گلوش رو گرفته بود و باورشون نمیشد که.......!!! اونجا نزدیک بود من هم گریه ام بگیره ولی نه برای یخمک بلکه برای.....!!!! « اگر به اندازه گشتن یه بچه دنبال یخمکش، ما هم دنبال امام زمان (عج) خودمون میگشتیم، مطمئناً تا حالا از افسران خاصه اون شده بودیم » چند صباح به عشقش از خواب بیدار شدیم؟ چقدر دنبال اون گشتیم؟ از چند نفر پرسیدیم؟ آقای من رو ندیدی؟ نمیدونی چرا نیستش؟ چکار کنم ببینمش؟ چه کنم عاشقش بشم؟ چند صبح جمعه از سوز دل ندا دادیم: عزیزٌ علیّ أن أری الخلق و لا تُری؟ آقا جان!عزیزم!عشقم!نفسم!وجودم!الهی فدات شم!کجایی؟ با من قهری؟ چرا از من رخ برمی تابی؟ فکرکنم جواب آقا به دلم الهام شده؛(بیاید خوب گوش بدیم) « آئینه شو جمال پری طلعتان طلب جاروب کن تو خانه سپس میهمان طلب » (شاعر: نمیدانم) می پسندم 0
|
|||||
![]() ![]() |
|
اطلاعات نویسنده |
![]()
شنبه ۸ تیر ۱۳۹۲ ۰۹:۱۱ بعد از ظهر
![]() |
|||
مدیر انجمن
![]()
شماره عضویت :
6
حالت :
![]()
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
![]()
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
![]() ![]() می پسندم 2 0 2 ![]() تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
![]() ![]() |
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
نگشتم ، ندیدم، ، بگرد ، پیداش ، میکنی!!! ، |
|