آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۲ ۱۰:۳۰ بعد از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
26
حالت :
ارسال ها :
2229
محل سکونت : :
همدان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
256
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
5894
پسند ها :
746
تشکر شده : 2625
|
هفدهم ربیع الاول سالروز ولادت یگانه آفتاب بشریت حضرت محمد (ص) است.
ولادت آن حضرت همراه با معجزات و اتّفاقاتی است که نشان از رخ دادی بزرگ دارد. پیامبر اكرم حضرت محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ در هفدهم ربیع الاول[1] و در سالی كه اصحاب فیل برای خراب كردن كعبه معظّمه وارد مكّه شدند به دنیا آمد[2] . از حضرت صادق ـ علیه السلام ـ روایت شده است كه ابلیس به هفت آسمان میرفت و خبرهای سماویّه را میشنید، وقتی كه حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ متولّد شد او را از سه آسمان منع كردند و چون پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ متولّد شد او را از همة آسمانها منع كردند و شیاطین را با تیرهای شهاب از درهای آسمان راندند، پس قریش گفتند: حتماً وقت تمام شدن دنیا و آمدن قیامت است كه اهل كتاب (یهود و نصاری) ذكر میكردند و ما شنیدیم، عمرو بن امیه كه داناترین اهل جاهلیّت بود گفت: نگاه كنید به ستارههای معروف كه مردم با آنها زمانهای زمستان و تابستان را میشناسند اگر یكی از آنها بیفتد، بدانید وقت آن است كه همة خلایق هلاك شوند و اگر آنها به حال خود و ستارههای دیگر ظاهر شوند پس امر غریبی اتّفاق خواهد افتاد.[3]
وقتی رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله ـ متولّد شد، دیوها رانده شدند و مردم را زمین لرزه ای فرا گرفت كه به همه جای دنیا رسید تا آنجا كه كلیسا ها ویران گشت و چیزی كه جز خدا پرستش میشد از جای خود كنده شد و ستارگانی هویدا گشت كه پیش از آن دیده نمیشد و كاهنان یهود از آن در شگفت ماندند.[4]
ایوان كسری بلرزید و چهار كنگره آن افتاد و آتشكدة فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترین علمای مجوس در آن شب در خواب دید كه شترانی عربی اسبانی سركش را میكشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ایشان شدند،[5] و طاق كسری از میانش شكست و دو حصّه شد و آب دجله شكافته شد و در قصر او جاری گردید و نوری در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گردید و پرواز كرد تا به مشرق رسید، هر بتی كه در هر جای عالم بود بر رو افتادند و دریاچه ساوه كه سالها آن را میپرستیدند فرو رفت و خشك شد و وادی سماوه كه سال ها بود كسی آب در آن ندیده بود آب در آن جاری شد.[6] تخت هر پادشاهی در آن صبح سرنگون شده بود و جمیع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمیتوانستند بگویند و علم كاهنان ـ پیشگویان ـ برطرف شد و سحر ساحران باطل شد وهر كاهن و پیش گوئی كه بود میان او و همزادی كه داشت و خبر ها را به او میداد جدایی افتاد و قریش در میان عرب بزرگ شدند و ایشان را آل الله گفتند، چونكه آنان در خانة خدا بودند.[7] و آمنه مادر پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ گفت: كه چون پسرم بر زمین رسید دست ها را بر زمین گذاشت و سر به سوی آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد پس از او نوری ساطع شد كه همه چیز را روشن كرد و به سبب آن نور قصرهای شام را دیدم و در میان آن روشنی صدایی شنیدم كه قائلی ـ گویندهای ـ میگفت: زاییدی بهترین مردم را، پس نام او را محمّد بگذار.[8] از حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ روایت شده است؛ كه چون آن حضرت متولّد شد بت ها كه بر كعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد این ندا از آسمان رسید كه: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل كان زهوقا؛[9] حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدنی است.[10] و جمیع دنیا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخی و درختی خندید و آنچه در آسمانها و زمین ها بود تسبیح خدا گفتند و شیطان گریخت و میگفت: بهترین امّتها و بهترین خلایق و گرامی ترین بندگان و بزرگ ترین عالمیان محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ است.[11] مرحوم طبرسی در كتاب احتجاج از امام موسی ـ علیه السلام ـ روایت كرده است كه چون پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از مادر متولد شد، دست چپ را بر زمین گذاشت و دست راست را به سوی آسمان كرد و لبهای خود را به توحید به حركت آورد و از دهان مباركش نوری ساطع شد كه اهل مكّه قصرهای بصری و اطراف آن را كه از شام است دیدند و قصرهای سرخ یمن و نواحی آن را و قصرهای سفید اصطخر فارس و حوالی آن را دیدند و در شب ولادت آن حضرت دنیا روشن شد تا آن كه جنّ و انس و شیاطین ترسیدند و گفتند در زمین امر غریبی رُخ داده است. ملائكه را دیدند كه فرود میآمدند و بالا میرفتند و تسبیح و تقدیس خدا میكردند و ستاره ها به حركت آمدند و در میان هوا میریختند.[12] و در آن وقت شیطان در میان اولاد خود فریاد كرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چیز تو را آشفته ساخته است ای سیّد ما، گفت: وای بر شما از اول شب تا حال احوال آسمان و زمین را متغیّر مییابم و باید كه حادثه عظیمی در زمین واقع شده باشد كه تا عیسی به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است، پس بروید و جستجو كنید كه چه امر غریبی حادث شده است، پس متفرّق شدند و گردیدند و برگشتند و گفتند چیزی نیافتیم، ابلیس بزرگ شیطانها گفت كه دانستن این، كار من است، پس جستجو كرد در تمام دنیا تا به حرم رسید، دید ملائكه اطراف حرم را فرو گرفته اند، چون خواست كه داخل شود ملائكه بر او بانگ زدند و او برگشت؛ پس كوچك شد مانند گنجشكی و از جانب كوه حری داخل شد، جبرئیل گفت: برگرد ای ملعون، گفت: ای جبرئیل یك سوال از تو میكنم، بگو امشب در زمین چه اتّفاقی افتاده است، جبرئیل گفت: محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ كه بهترین پیغمبران است امشب متولّد شده است، پرسید كه آیا مرا در او بهره ای هست؟ گفت: نه، پرسید آیا در امّت او بهره دارم؟ گفت: بلی، ابلیس گفت: راضی شدم.[13] معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر: 1ـ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، جلد 1. 2ـ حیوة القلوب، تاریخ پیامبر اسلام، علّامه محمّد باقر مجلسی، جلد 3. 3ـ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه دكتر آیتی. می پسندم 0
|
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|