بازنشر مقاله فوق بدون ذکر نام نگارنده ضمان شرعی و پیگرد قانونی دارد. √بررسی عصبشناسی رفتاری" Neurobehvior " حدیث امیر المومنین علی علیه السلام بسم الله الرحمن الرحیم حضرت علی علیه السلام: مراقب افکارت باش،چرا که افکارت گفتارت می شود مراقب گفتارت باش، چراکه گفتارت عملت می شود مراقب عملت باش،چرا که عملت عادتت می شود مراقب عادتت باش، چراکه عادتت شخصیتت می شود مراقب شخصیتت باش،چراکه شخصیتت سرنوشتت می شود حالت ایجاد یک استدلال منطقی در مغز بشر، شبیه به منظره ای از ایجاد رعد و برق است، بنابراین کسی توان رویت افکار را
√fvvsd uwfakhsd vtjhvd pnde hldv hgl,lkdk ugd ugdi hgsghl
بازنشر مقاله فوق بدون ذکر نام نگارنده ضمان شرعی و پیگرد قانونی دارد.
√بررسی عصبشناسی رفتاری" Neurobehvior " حدیث امیر المومنین علی علیه السلام
بسم الله الرحمن الرحیم حضرت علی علیه السلام: مراقب افکارت باش،چرا که افکارت گفتارت می شود مراقب گفتارت باش، چراکه گفتارت عملت می شود مراقب عملت باش،چرا که عملت عادتت می شود مراقب عادتت باش، چراکه عادتت شخصیتت می شود مراقب شخصیتت باش،چراکه شخصیتت سرنوشتت می شود
حالت ایجاد یک استدلال منطقی در مغز بشر، شبیه به منظره ای از ایجاد رعد و برق است، بنابراین کسی توان رویت افکار را ندارد، ولی آن چه که در فیزیک اعصاب قابل رویت می باشد یک طوفان سهمگین در اطراف قسمت های چهارگانه مغز است.مسئله این است که آیا مغز بشر می تواند بین آنچه رویت می کند و آنچه در ذهنش مرور می کند، تفکیک قائل شود یا خیر؟هرگز چنین نیست، مغز توان ایجاد تفکیک بین دیده ها و به یاد آورده را ندارد، به همین علت است که لحظه به لحظه، شبکه های عصبی خاص مغز در حال روشن شدن هستند. توجه کنید:" چنانچه تاکنون مغز شما بواسطه داده های بیرونی هویت فعلی شما را شکل داد، چنین قدرتی و توانی در وجودتان نهادینه شده است که بواسطه افکار ارادی، هویت فعلی را استحاله کنید! مطلبی که بر خلاف مکتب ابطال پذیر مارکسیسم است! مارکسیسم انسان را همچون مومی در جامعه می پندارد، که در شرایط خاص اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی، هویت جبری می پذیرد" مغز انسان از عصب های ریزی با نام نورون تشکیل می شود که این نورون ها بواسطه برخورداری از شاخه های کوچکی که دارند، به طرف سایر نورون ها کشیده شده و یک شبکه نورونی عظیم را تشکیل می دهند، لذا اتصال هر یک از نورن ها با یک دیگر، عامل بیاد آوری خاطره و یا یک فکر در ذهن می شوند. مغز بشر تمامی مفاهیمش بر اساس همین قاعده بنیان گذاری شده است، یعنی قاعده خاطرات مرتبط! برای مثال همه ایده ها و افکار و احساسات در همین شبکه نورونی ساخته شده و به یک دیگر متصل می شوند و هر یک با همدیگر رابطه ممکن دارند. لازم هست بدانید احساس و مفهوم خوبی و بدی در این شبکه وسیع نورونی ذخیره می شوند، ولی شما مفهوم بدی و نیکی و حسن و قبح را از ایده های گوناگونی می گیرید! مایلم برای هضم مطلب،موضوع را محاوره ای بیان کنم، هر شخصی در نَفسش مفاهیم خوب و بد مشخصی دارد، اما این مفهوم بر گرفته از ایده های متفاوتی است،ممکن است شخصی خوردن مشروبات الکلی را بعلت خروج از حس مسئولیت پذیری و لذتی که در سر خوشی های مستی است خوب بداند و شخصی آن را عامل پدید آورنده رفتار های سخیف و امیال نا حق در بشر بداند و این میل را بر خلاف مصالح اخلاقی بشر بداند. خوب توجه کنید، برای مثال فروید به عنوان پدر علم سایکولوژی(روانشناسی) غرب، مفاهیم خوب و بد را از امیال نفسانی استخراج و بر بشریت تحمیل کرد.به مثال ذیل توجه کنید: هموسکشوال "همجنس گرایی"، طبق نظر فروید که در سه رساله نظریات تمایلات جنسی مطرح شده و همینطور نظر وی در پاسخ به نامه یک مادر امریکایی در زمینه هموسکشوال، وی به فقد مزیت و فایده در این گرایش جنسی اعتراف می کند.یعنی فروید معترف است که مدنیت تحت الشعاع هتروسکسیسم"دگر جنس خواهی" محقق می شود، آن هم زمانی که مطابق نظریه کانت در درس های فلسفه اخلاقش، آن رابطه جنسی در زمان عقد ازدواج باشد. اما چنانچه مشاهده کردید، فروید با توجه به اعتراف بر عدم وجود مزیت در هموسکشوال، آن را نه انحطاط می داند و نه انحراف، بلکه آن را معلول یک وقفه خاص در رشد جنسی تلقی می کند! این در حالیست که در آسیب شناسی هموسکشوال در کتاب کاپلان و سادوک به صراحت از میزان بالای آمار خودکشی در بین همجنس گرایان خبر می دهد و آن را معلول رنج برخواسته از میل همجنس گرایان و موضع گیری هتروسکسیسم ها"دگر جنس خواهان" می دانند. در مبحث coming out به نظریات راشل کلینگر ورابرت کاباج که دو منحرف فکری تلقی می شوند استناد شده و به صراحت هموسکشوال را که فاقد مزیت بوده و خلاف اساس مدنیت می باشد، با عنف و اکراه در مقابل هتروسکسیسم که یک موضع گیری کاملا اخلاقی و ارزشی تلقی می شود قرار می دهند و بیان می کنند: برون آیی، فرایندی است که شخص با آن گرایش جنسی خود را به رغم رسوایی اجتماعی اخلاقی اعلام می کند و با حل موفقیت آمیز موضوع، خود را می پذیرد! هتروسکسیسم مفهومی است که در نگرش اکثریت مردم از ایده مدنیت و سازمان حقوقی چون خانواده سر چشمه گرفته و برای اکثریت جامعه بشری خوب تلقی می شود، هموسکشوال نیز در نگرش شخص "گِی" و "لِز" مفهوم خوبی است که از ایده "نَفس محوری" و "لذت طلبی" سر چشمه گرفته و می خواهد با وجود ساختار شکنی های موجود بر هتروسکسیسم غلبه کند! اینجاست که مبانی فکری یک موحد و یک ملحد دچار یک تزاحم پایه ای می شود و برای یک مومن با نگرشی توحیدی جاه طلبی ضد ارزش است و برای یک ملحد با تفکر امپریالیستی، قدرت و جاه طلبی یک ارزش...اینجاست که پارافیلیای هموسکشوال در منظر گی و لز یک ارزش می شود و از منظر یک انسان طبیعی، هموسکشوال با هموفوبیا پاسخ داده می شود... آغاز تزاحم های بنیادین بشر در همین مرحله شکل می گیرد. در واقع الگوی نگرش خوب و بد به دنیای خارج را خود ما می سازیم! همانطور که شرح دادیم مغز انسان از عصب های ریزی با نام نورون تشکیل می شود که این نورون ها بواسطه برخورداری از شاخه های کوچکی که دارند، به طرف سایر نورون ها کشیده شده و یک شبکه نورونی عظیم را تشکیل می دهند، لذا اتصال هر یک از نورن ها با یک دیگر، عامل بیاد آوری خاطره و یا یک فکر در ذهن می شوند. لذا سلول های عصبی که با هم روشن می شوند، به یکدیگر بسته شده و این باعث می شود اگر شما یک فکر را مرتب در ذهن خودتان تکرار کنید، رابطه این سلول های عصبی با یک دیگر، طولانی و بلند مدت شده و عامل مستقیم شکل گیری شخصیت شما شود. اگر شما بطور روزمره عصبی شوید یا اگر بطور روزمره فکر شکست و نا امیدی را در ذهن خودتان مرور کنید یا اگر بطور روزمره افکار نا حق جنسی را در ذهن خودتان مرور کنید، اگر بطور روزمره حس انتقام جویی را در ذهن خودتان مرور کنید، با این عمل شما شبکه های عصبی را بطور روزمره به هم متصل می کنید و به همین ترتیب شبکه های نورونی با تمام سلول های عصبی دیگر، با نام هویت، رابطه بلند مدت پیدا کرده و اینجاست که مطابق نص حدیث افکار شما سرنوشت شما را تحت الشعاع خودش قرارمی دهد. همانطور که در بررسی عوامل همجنس گرایی"هموسکشوال" روانکاوان از فرمول بندی سایکودینامیکی جدیدی استفاده کردند، به این نتیجه رسیدند که مردان همجنس گرا در سنین 3 تا 5 سال تخیلات شهوانی مربوط به همجنس را حول محور پدر یا جانشین وی در ذهن خود مرور می کردند.در حالی که در بررسی عوامل زیستی، مطالعات کروموزومی نشان دادند که تفاوتی در ساختار زیستی یک هموسکشوال و یک فرد عادی وجود ندارد. باید بدانید که بسیاری از امراض روحی بشر از قبیل غرور، سوء ظن ، پارانویا ، عُجب، حسادت، و... معلول تکرار افکار ناحق در ذهن و ایجاد رابطه بلند مدت بین عصب ها و هویت پایدار است.امروز می توانیم عمق حقانیت علی را اینگونه درک کنیم، پاسخی برای این حدیث و سایر احادیث که اعجاز سخن امیر کلام است نمی باشد.