نورستان و ملاقات با میر غیاث الان هم امام زمان در عالم دارای پایگاههایی هستند و معمرینی که دارای عمرهای طولانی هستند از طرف حضرت کارهایی انجام میدهند. در همین ایران ما جاهایی هست که هیچ کس خبر ندارد، دستگاههای اطلاعات خارجیها هم خبر ندارند. در همین کویر ایران هم یک منطقهای هست. ده پانزده سال قبل که من ساکن تهران بودم یکی از افراد آنجا نزد من آمد. یک روز اول صبح زنگ به صدا در آمد. برخاستم در منزل را باز کردم. دیدم شخصی شال سیاهی بر سرش
Hf pdhj nv k,vsjhk ;,dv g,j/aiv dhvhk hlhl clhk
الان هم امام زمان در عالم دارای پایگاههایی هستند و معمرینی که دارای عمرهای طولانی هستند از طرف حضرت کارهایی انجام میدهند. در همین ایران ما جاهایی هست که هیچ کس خبر ندارد، دستگاههای اطلاعات خارجیها هم خبر ندارند. در همین کویر ایران هم یک منطقهای هست. ده پانزده سال قبل که من ساکن تهران بودم یکی از افراد آنجا نزد من آمد. یک روز اول صبح زنگ به صدا در آمد. برخاستم در منزل را باز کردم. دیدم شخصی شال سیاهی بر سرش پیچیده است و یک طرف شال روی سینهاش و طرف دیگر از پشت سرش آویزان است پشت در ایستاده است. وقتی در را باز کردم سلام کرد و بدون مقدمه دست به گردنم انداخت و صورتم را بوسید و خیلی گرم با من برخورد کرد. سپس گفت: «آقا! من برای دیدن شما آمدم، اگر اجازه میدهید، داخل منزل بیایم و چند دقیقهای خدمتتان باشم، من گفتم: بسم الله بفرمایید». بالاخره داخل منزل شد و چای و ناشتایی برایش آوردم. بعد از اینکه صبحانه را صرف کرد، خودش را معرفی کرد گفت:«من میر غیاث پسر میرابوالفضل از اهل نورستانم. اسم شما را شنیده بودم و اشتیاق دیدارتان را داشتم. حالا اگر به کسی اجازه ورود به اتاق ندهید خودمان دو نفری باشیم میخواهم قدری با شما صحبت کنم. من گفتم: اشکالی ندارد، یک وارد اتاق نمیشود. سپس میرغیاث شروع به صحبت کرد و گفت: آقا، یک غزلی از شما نقل کردهاند و ما در نورستان دور هم مینشینیم و این غزل را میخوانیم و حال میکنیم. پرسیدم چه غزلی؟ میرغیاث شروع به خواندن کرد: نقش جمال یار را تا که به دل کشیدهام / یک سره مهر این و آن از دل خود بریدهام(۲۴)
وضعیت نورستان سپس میرغیاث چنین گفت: کویر لوت هشتاد فرسخ در هشتاد فرسخ است. در مرکز کویر لوت هفت فرسخ در هفت فرسخ حیدرآباد. نعیم آباد، نعمت آباد، قاسیمه، خلیله و عظیم آباد است. مردمان آن همه شیعه اثنی عشری و اغلب سادات هستند. نورستان مرکز این شهرهاست و چشمه آب حیات هم در آنجا واقع شده است. مولای ما میرسلیمان است که از سادات حسینی و از اولاد امام زین العابدین (علیه السلام) است. محل ما جای بسیار خوبی است و همه نوع وسایل بهتر از آنچه دیگران دارند در اختیار داریم. ما در آنجا میتوانیم از اخبار همه دنیا با خبر شویم. هیچ کس راه رسیدن به این مرکز را نمیداند ومولای ما دستور داده است که افرادی را که در ساحل کویر راه گم میکنند مواظبت کنیم و آنها را سالم به خانه و خانوادهشان برسانیم. هیچ ماشین یا طیّارهای نمیتواند به جایگاه ما دسترسی پیدا کند. همه زمینها رَمل (شن سیّال) است و ماشین نمیتواند بر روی آنها حرکت کند. اگر طیّارهای (هواپیما) هم به آن طرف بیاید به فرمان مولایمان که از طرف حضرت بقیةالله (علیه السلام) به او امر میشود، ستونهایی از شن بلند میکنیم تا بالا برود و هوا را تاریک کند و مانع آمدن طیّاره شود. میر غیاث نکته دیگری از اخبار غیبیه نیز بیان کرد و آن اینکه طیّارههای آمریکایی به طبس خواهند آمد و دچار سانحه خواهند شد. وی این مطلب را قبل از انقلاب در زمانی که آغاز سخنرانیهای حضرت امام خمینی(ره) بود و مردم فیضیه مورد قتل عام قرار گرفته بودند، برای من بیان کرد. میرغیاث همچنین درباره کتابخانه نورستان توضیح داد و گفت: در آنجا کتابخانهای هست که طول آن سیصد متر و عرض آن صدمتر است و کتابهای بسیاری در آنجا نگهداری میشود. یک قفسه از آنها با جواهرات بسیار گرانبها تزئین شده است. کتابها و قرآنهایی که به خط ائمه(علیهم السلام) نوشته شده است در آنجا نگهداری میشود. کتابهای متنوعی در آن کتابخانه موجود است.
عمر اهالی نورستان میرغیاث میگفت: مولای ما در این منطقه کوچک میرسلیمان است و همه به امر او کار میکنند. عمر اهالی این منطقه معمولاً کمتر از صد سال نیست. اما هفت نفر که کارگزاران اصلی میرسلیمان هستند عمرشان بسیار زیادتر است. مولا هر پنجاه سال یک مرتبه به این هفت نفر جرعهای از آب حیات میدهد و آنها تا پنجاه سال دیگر به خدمت مشغول هستند. میر غیاث میگفت: این هفت نفر عمرشان بسیار طولانی است. وی گفت سن خود من تا اکنون دویست و پنجاه سال است – در صورتی که قیافه او بیش از چهل و پنج سال نشان نمیداد ـ آدم لاغری هم بود. آن زمان دویست و پنجاه ساله بود و اکنون حدوداً دویست و شصت و چند سال دارد. میرغیاث در آن ملاقات صحبتهای مفصلی کرد و من همه آنها را نوشتم. او بعدها یک بار دیگر هم به ملاقات من آمد. به هر حال من از او سؤال کردم: آیا مولای شما، امام زمان را میبیند؟ میرغیاث گفت: نه، ادعا نمیکند، ما همین قدر میدانیم که از طرف امام زمان(علیه السلام) به او امر می شود اما نمیدانیم که آیا امام زمان را میبیند یا نمیبیند. غرض اینکه هستند اولیای خدا در روی زمین، توجه میخواهد. وقتی توجه پیدا شد کار درست میشود این ذکر بخصوص هم که عرض کردم: « یا محمد و یاعلی یا فاطمه یاصاحب الزمان ادرکنی» اگر تمام هوس ها را بگذارید کنار و توجهتان به این ذکر باشد ممکن است به ملاقات حضرت برسید. اهمیت هم خیلی دارد خدا به عز آل محمد(علیهم السلام) توفیق بدهد که بفهمیم چه کار میکنیم.