آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۲ ۰۵:۵۳ قبل از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
7
حالت :
ارسال ها :
3721
محل سکونت : :
همین نزدیکهای عشق انجایی که ازان امده ام امدنم بهر چه ب
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
501
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
30818
پسند ها :
2103
تشکر شده : 3506
وبسایت من :
وبسایت من
|
چوپانی ماری را از میان بوته های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمده و گفت : به گردنت بزنم یا به لبت ؟ چوپان گفت : آیا سزای خوبی این است ؟ مار گفت : سزای خوبی بدی است ... و قرار شد تا از کسی سوال بکنند ، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند . روباه گفت : من تا صورت واقعه را نبینم نمی توانم حکم کنم , برگشته و مار را درون بوته های آتش انداختند مار به استمداد برآمد و روباه گفت : بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود ... این که گفتم خواهران نخوانند بخاطر این بود که حالا میگن این چی بود اقا سینا ترسیدیم ما چندشمون میشه از مار -به کسی نگین منم از مار می ترسم ولی عکسش ترس نداره
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|