آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۲ ۱۱:۰۹ بعد از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
568
حالت :
ارسال ها :
1433
محل سکونت : :
خدایا ببخش داداش ابولفضل و خواهرمو
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
113
اعتبار کاربر :
3118
پسند ها :
209
تشکر شده : 937
|
مصاحبه گر :
ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود
روی زمین افتاد و زمزمه میکرد...
دوربین رو برداشتم و رفتم بالای سرش!
داشت آخرین نفساشو میزد..
ازش پرسیدم این لحظات آخر چه حرفی برای مردم داری؟..
با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن
عکس روی کمپوت ها رو نکنن!!
گفتم: داره ضبط میشه برادر! یه حرف بهتری بگو!..
با همون طنازی گفت:
آخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده!!
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|