آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۲۲ تیر ۱۳۹۲ ۱۰:۲۱ قبل از ظهر
|
|||||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
6
حالت :
ارسال ها :
1845
محل سکونت : :
تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
451
دعوت شدگان :
9
اعتبار کاربر :
12915
پسند ها :
1948
تشکر شده : 2815
|
داستانهای کوتاه در مورد دوست گنجشکی باعجله و تمام توان به آتش نزديک ميشد و برميگشت! پرسيدند:چه ميکنی؟گفت:در اين نزديکی چشمه آبی هست ومن نوک خود را پر از آب ميکنم وآن را روی آتش ميريزم.گفتند: حجم آتش در مقايسه با آبی که تو مياوری بسيار زياد است و اين آب فايده ای ندارد.گفت: شايد نتوانم آتش را خاموش کنم ، اما آن هنگام که خداوند ميپرسد : زماني که دوستت در آتش ميسوخت تو چه کردی؟ پاسخ ميدهم : هر آنچه از من بر مي آمد ...انجام دادم ... می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|