فساد و زمینه های ظهور در روایتهای بسیاری چنین آمده است كه این انقلاب بزرگ زمانی رخ مىدهد كه ظلم و فساد جهان را فرا گیرد و حكومتهاى دینستیز و مستكبران، بر گستره زمین خاكى فرمان برانند:الف) پیامبر فرمود:یملأ الارض قسطاً و عدلا كما ملئت ظلماً و جوراً.[۱] ب) ابوجعفر فرمود: لا یخرج المهدى حتى یرقى الظلمة.[۲] برخى از این روایتها چنین برداشت كردهاند كه فراوانی ظلم و فساد در جامعه، زمینه ساز ظهور آن منجى مصلح است. بنابراین، كار ظالمان و مفسدان در زمین شایسته است؛ زیرا سبب نزدیك شدن
tshn , cldki ihd zi,v
در روایتهای بسیاری چنین آمده است كه این انقلاب بزرگ زمانی رخ مىدهد كه ظلم و فساد جهان را فرا گیرد و حكومتهاى دینستیز و مستكبران، بر گستره زمین خاكى فرمان برانند:الف) پیامبر فرمود:یملأ الارض قسطاً و عدلا كما ملئت ظلماً و جوراً.[۱]
ب) ابوجعفر فرمود: لا یخرج المهدى حتى یرقى الظلمة.[۲]
برخى از این روایتها چنین برداشت كردهاند كه فراوانی ظلم و فساد در جامعه، زمینه ساز ظهور آن منجى مصلح است. بنابراین، كار ظالمان و مفسدان در زمین شایسته است؛ زیرا سبب نزدیك شدن ظهور حضرت مىشوند، و در مقابل، كسانى كه در پی اصلاح جامعه هستند و در مقابل فساد و تباهى آنان میایستند، كار شایستهای انجام نمیدهند؛ چون ظهور حضرت را به تأخیر مى اندازند. از نظر اینان، هرگناه، ظلم، تبعیض، حقكشى و هر بلایی، به حكم اینكه مقدمه اصلاح كلى به شمار میرود، رواست. پس بهترین كمك به تسریع در ظهور و بهترین شكل انتظار، ترویج فساد است.
باید گفت كه این گروه، به مصلحان، مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منكر با نوعى بغض و عداوت مى نگرند؛ زیرا آنان را كسانی میدانند كه ظهور حضرت را به تأخیر میاندازند. آنان از اهل فساد راضى هستند؛ زیرا مقدمات ظهور را فراهم میكنند. برعكس، اگر خود هم اهل گناه نباشند، در عمق ضمیر و اندیشه، از گناهكاران و عاملان فساد راضی هستند.[۳]
البته چنین اندیشهای تازگى ندارد و از اصول فلسفه ماركس به شمار مىآید. ماركسیستها مىگویند:
كورك (دمل) هر قدر فسادش زیادتر باشد، زودتر دهن باز مى كند و منفجر مىشود. پس در جامعه نیز براى به وجود آمدن انقلاب، باید فساد را بیشتر كرد.[۴] اینان در فرضیه اصلاح یا انقلاب، مخالف اصلاح هستند و مى گویند: اصلاح، انقلاب را به تأخیر مى اندازد، پس اصلاح بد است. قائل به اخلال هستند و مى گویند نابسامانى موجه است؛ چون نابسامانى تضاد و كشمكش را بیشتر مىكند و وقتى كشمكش بیشتر شد، جنگ و مبارزه شدیدتر شده و انقلاب سریعتر انجام مىشود.[۵]
شبهات یاد شده چنین پاسخهایی را میطلبد:
۱٫ فساد و ظلم نشانه ظهور است، نه زمینه آن:
شرایط ایجاد هر پدیده، لازمه آن است و از آن جدا نیست. یعنی تا آن عوامل به وجود نیایند، آن پدیده محقق نمىشود. ولی نشانههای یك پدیده، تنها از نزدیك شدن به آن رخداد خبر میدهند و نقشى در ایجاد پدیده ندارند. چه بسا پدیدهای رخ دهد، بدون آنكه نشانههاى وعده داده شده براى آن محقق شده باشد.
حال باید روشن شود كه آیا گسترش فساد و ظلم در جامعه شرط و زمینه ظهور به شمار مى آید، یا نشانه آن؟ با ژرفاندیشى در روایتها روشن میشود كه افزایش تباهى، فساد و ظلم، از نشانههاى ظهور به شمار مىآید، نه زمینه و شرط و سبب ظهور. بنابراین، گسترش فساد و تباهى هیچ نقشى در اصل ظهور ندارد و تنها وجود این ظلمها و فسادها، همگان را از نزدیكى ظهور یا وقوع آن آگاه مىكند.۲٫ ظلم فراوانی دارد، نه ظالم:
چه بسا شمار ظالمان و فاسدان در زمین كم باشند، ولى آنچنان ظلم و فساد كنند كه ویرانگرى آنان سراسر جهان را فراگیرد. البته قرار نیست عامل این ظلم و فسادها معتقدان به اسلام و مهدویت باشند. چه بسا انسانها و مؤمنان در ایجاد حركات اصلاحى و حكومت عدل تلاش كنند و فاسدان بر دامنه فساد بیفزایند. شیخ صدوق، روایتى از امام صادق نقل مى كند كه در آن روایت میخوانیم: «این امر تحقق نمىپذیرد، مگر اینكه هر یك از شقى و سعید به نهایت كار خود برسند».
پس سخن در این باره است كه گروه سعادتمندان و گمراهان هر كدام به نهایت كار خود برسند. سخن در این نیست كه سعیدى در كار نباشد و فقط اشقیا به نهایت درجه شقاوت برسند.[۶]۳٫ تكالیف مؤمنان در زمان غیبت:
روایتهای پرشمارى، تكالیف و وظایف بسیارى را براى منتظران ظهور حضرت در دوران غیبت و پیش از ظهور بیان مى كنند كه به برخى اشاره مى شود.
امام صادقدرباره خودسازى و تهذیب نفس فرمود:
هر كس دوست دارد از اصحاب حضرت قائم باشد، باید منتظر باشد و در این حال به پرهیزكارى و اخلاق نیكو رفتار نماید، در حالى كه منتظر باشد، پس…[۷]
و نیز میفرماید:
طوبى لشیعة قائمنا المنتظرین لظهوره فى غیبته والمطیعین له فى ظهوره. اولئك اولیاء الله الذین لا خوف علیهم و لا هم یحزنون.[۸]
روشن است كه وجود این وظایف و تكالیف در دوران غیبت و پیش از ظهور، آشكارا با رضایت و بى تفاوت بودن نسبت به فساد و ظلم و تباهى در جامعه منافات دارد. اگر این چنین باشد، باید پذیرفت كه بسیارى از تكالیف اتیان واجبات و ترك محرمات برای نزدیكتر كردن ظهور امام زمان، به زمان پیش از ظهور تخصیص بخورد. پس در این دوره بسیارى از تكالیف از انسانها ساقط میشود، ولى لازم باطل است؛ یعنی برای تخصیص خوردن تكالیف در این دوران هیچ دلیلی وجود ندارد. بنابراین، ملزوم هم باطل مى شود.
شهید مطهرى مى گوید:
این (رها كردن تكلیف) برخلاف یك اصل قطعى اسلامى است؛ یعنى انتظار ظهور حضرت حجت هیچ تكلیفى را از ما ساقط نمىكند، نه تكلیف فردى و نه اجتماعى. شما در شیعه و اهل تسنن، یك عالم پیدا نمىكنید كه بگوید انتظار ظهور حضرت حجت یك تكلیف كوچك را از ما ساقط مىكند.[۹]
و برعكس، به تأیید ثابت و همیشگى بودن تكالیف، امام صادقمیفرماید:
حلال محمدحلالٌ الى یوم القیامة.
هر حركت اصلاحى و هر انقلابى براى محقق شدن، باید مسیر طبیعى و عادى خود را بپیماید. امام صادقفرمود:
ابى الله أن یجرى الاشیاء الا بأسباب؛
اراده خداوند به این تعلق گرفته است كه هیچ چیزى جز به واسطه اسبابش محقق نشود.[۱۰]
انّ الله لا یغیّر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم؛
سنت الهی بر آن تحقق گرفته است كه سرنوشت انسانها به دست خودشان رقم بخورد. [۱۱]
حكومت عدلمحور و جهانى امام نیز از این قاعده مستثنا نیست؛ یعنی براى محقق شدن به یارانى صالح، به دور از وسوسه هاى شیطانى، پاك از پلیدیها و صاحب كرامات انسانى نیاز دارد، تا جامعه اصلاح شود و به مدینه فاضله وعده داده شده، دست یابیم.
امام صادقدر وصف یاران حضرت مىفرماید:
براى حضرت مردانى است كه استوارى دلهایشان براى دین خدا، همانند آهن است… خداوند به وسیله آنها امام و پیشواى حق را یارى مىكند.[۱۲]
این امام بزرگوار در جاى دیگرى مى فرماید:
… یاران امام زمان كسانى هستند كه خداوند درباره آنها فرمود: ﴿سوف یأتى الله بقومٍ یحبهم و یحبّونه﴾؛ «خداوند به زودى گروهى را خواهد آورد كه آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند.» آنان در برابر مؤمنان فروتن و در برابر كافران با عزت و درشتخو و سختگیر هستند.[۱۳]
حال مىتوان گفت در زمان ظهور آن حضرت، دو جبهه وجود دارد: جبهه حق كه عبارتاند از یاران مخلص امام و جبهه باطل كه فاسدان، ملحدان و ظالمان را شامل مىشود. تردیدى نیست كه هواپرستان و كج اندیشانى كه در زمان پیش از ظهور حضرت، خواستهاى شیطانى را در جامعه گسترش میدادهاند، از یاران امام به شمار نمىآیند؛ زیرا آنان ویژگىهاى یاوران مهدى را ندارند و از ویژگیهایی كه در روایتها برای یاران حضرت بیان شده است، بهرهمند نیستند. بنابراین، با این عقیده در جبهه مقابل قرار دارند و با برخورد سركوبگرانه حضرت مهدی روبهرو خواهند شد. باید دانست قیام حضرت، یك حركت اصلاحى است و هر پدیده اى كه در مقابل آن باشد، مردود خواهد بود. پس صاحبان چنین اندیشه نادرستی، اوّلین ضربه را خود متحمل خواهند شد و ذلت و خوارى را در مقابل مؤمنان خواهند چشید.۴٫ بشارتهاى قرآن
از دیدگاه شیعی امامیه، آیات گوناگونی در قرآن به مؤمنان و مستضعفان و صالحان بشارت داده است كه آینده جهان از آنِ آنهاست:
﴿و لقد كتبنا فى الزبور من بعد الذكر أنّ الارض یرثها عبادى الصالحون﴾؛[۱۴]
﴿وعد الله الذین آمنوا منكم و عملوا الصالحات، لیستخلفنّهم فى الارض كما استخلف الذین من قبلهم…[۱۵]
این آیات، تحقق وعده بزرگ الهی (ظهور حضرت مهدی و برچیده شدن ظلمها و فسادها در پهنۀ گیتی) را بیان میكنند و تردیدی نیست كه خواست خداوند بر آن است كه این واقعه بزرگ با سیر طبیعی خود صورت گیرد و جز در مواردی نادر، معجزهای رخ ندهد. همچنین شكی نیست كه چنین انقلاب بزرگی برای تحقق نیازمند بستری مناسب، به وسیله انسانهای مؤمن است تا از یكسو از آن حضرت و حركتش استقبال كنند و از دیگر سو، او را در ادامه حركت یاری دهند.
حال با توجه به این مقدمه، اگر بنا باشد انسانها برای نزدیكی ظهور هیچ حركتی انجام ندهند، در مقابل فساد برنخیزند، حتی خود برای رسیدن به این امر به فسادهایی دست زنند و سكون و سكوت را بر حركت و اصلاح ترجیح دهند، چه كسی بایستی برای محقق شدن این وعده الهی گام بردارد و بستر و زمینه اجتماعی پذیرش آن حضرت را فراهم آورد. به عبارت دیگر، اگر بنا باشد همگی در فساد و فحشا غرق شوند، چه كسی منتظر آمدن آن حضرت است تا فسادها را برچیند. افزون بر آن، این وعدههای الهی باید دروغ باشد و وقتی مؤمنان نیز بستر را فراهم نكنند و آمادگی جهانی برای پذیرش حكومت جهانی حضرت صورت بپذیرد، آن انقلاب و پیروزی بزرگ نیز شكل نمیگیرد.
۵٫ امر به معروف و نهى از منكر
﴿كنتم خیر امّةٍ أخرجت للنّاس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر و تؤمنون بالله﴾؛[۱۶]
شما بهترین امتى هستید كه براى انسانها پدیدار شده است.
زیرا امر به معروف و نهى از منكر مى كنید و به خدا ایمان دارید. اسلام، امر به معروف و نهى از منكر، یكى از فروع دین و از ضروریات دین مبین اسلام به شمار مى آید و روایات بسیاری بر وجوب آن دو فریضه الهى دلالت دارند.[۱۷]
بنابراین، باید در مقابل هر فساد و ظلمى صف آرایى كرد و با تكیه بر قرآن و روایات، تا حد امكان، ریشه آنها را خشكاند. هیچ دلیلى یافت نمى شود كه این احكام، شامل زمان پیش از ظهور نشود، بلكه این حكم با شرایط ویژه خود، همه زمانها، از جمله، زمان پیش از ظهور حضرت را هم دربرمىگیرد.۶٫ مفهوم واقعی انتظار
عدهای از انتظار ظهور حضرت چنین برداشت كردهاند كه باید در كمین بود و دست روى دست گذاشت. در حالى كه انتظار، حركت و عمل و عامل مقاومت است. پیامبر۶ فرمود:
افضل الاعمال انتظار الفرج.
بنابراین، سكوت و رضایت و بیحركتی، معناى واقعى انتظار نیست. بلكه انتظار ظهور بایستى محركى باشد تا به فراهم آوردن زمینه هاى ظهور همانند خودسازى و دگرسازى.
این افراد، مفهوم انتظار را درك نكردهاند و از آن چنین برداشت میكنند كه انتظار به این معناست كه باید در كمین بود و دست روی دست گذاشت تا آن حضرت بیاید و حركت اصلاحی را خود انجام دهد. در حالی كه انتظار، حالت كسی است كه از وضع موجود ناراضی است و برای ایجاد وضع بهتری تلاش میكند. بنابراین، مسأله انتظار از دو عنصر نفی (بیگانگی از وضع موجود) و عنصر اثبات (خواهان وضعیت مطلوب بودن) تركیب میشود.
مرحوم مظفر میگوید:
از چیزهایی كه در این زمینه باید بدانیم این است كه معنای انتظار ظهور آن مصلح نجاتبخش، این نیست كه مسلمانان در امر دین و احیای حق از یاری او دست بردارند و جهاد در راه دین و عمل به احكام آنرا ترك كنند و دست روی دست گذارند و وظیفه امر به معروف و نهی از منكر را تنها به آن حضرت واگذار نمایند، بلكه هیچ وقت تكلیف و عمل به احكام شرعی از دوش مسلمانان برداشته نمیشود و پیوسته بر آنان واجب است. بكوشند حقیقت را درك كنند و راههای صحیح وصول به آن را به دست آورند و تا جایی كه قدرت دارند از زیر بار مسؤولیت امر به معروف و نهی از منكر شانه خالی نكنند. مسلمانان نمیتوانند به بهانه اینكه منتظر مهدی است و او اصلاحگر كل و راهنما و بشارت دهنده است، از آنچه بر او واجب است، دست بردارد.[۱۸]
امام صادق (ع) میفرماید:
هر كس كه خواسته باشد از یاران قائم باشد، باید كه منتظر باشد و با پرهیزكاری و خویهای پسندیده عمل كند، و اوست منتظر. پس هرگاه بمیرد و قائم پس از مردنش بپا خیزد، پاداش او مثل كسی است كه دوران حكومت آن حضرت را درك كرده باشد.[۱۹]
بنابراین، انتظار، عمل و عامل مقاومت است، و سكوت، رضایت و بیحركتی معنای واقعی انتظار نیست تا گروهی با چنین تصوری از اباحیگری حمایت كنند و از حقیقت شریعت محمدی دور شوند.
۷٫ هدف وسیله را توجیه نمىكند
برخی هرگونه قیام و انقلابی را نفی میكنند و میپندارند در دوران غیبت، هیچ حكومتی شرعیت ندارد، روایاتی همچون روایت ذیل قیامها و انقلابهای قبل از ظهور آن حضرت را مذموم میپندارند.
امام صادقفرمود:
هر پرچمی كه قبل از قیام قائم ما برافراشته شود، صاحب آن، طاغوت است كه غیر خدا را پرستش میكند.[۲۰]
اگر چنین روایاتی را از نظر سند بپذیریم، ولی به سبب سازگار نبودن با مبانی عقلی و نقلی ما استنادپذیر نخواهند بود. در زیر به بعضی از آن مبانی اشاره میشود:
الف) جهاد:
بسیاری از احكام و قوانین اسلام را جهاد تشكیل میدهد كه آیات بسیاری، منزلت و ضرورت آن را بیان میكنند:
۱٫ ﴿و جاهدوا فیالله حقّ جهاده.﴾[۲۱]
۲٫ ﴿و قاتلوهم حتی لاتكون فتنهٌ و یكون الدین لله.﴾[۲۲]
۳٫ ﴿فقاتلو أئمه الكفر انّهم لا ایمان لهم لعلّهم ینتهون.﴾[۲۳]
۴٫ ﴿و ما لكم لا تقاتلون فی سبیل الله.﴾[۲۴]
۵٫ ﴿یا أیهاالذین آمنوا كونوا قوامین بالقسط شهداء لله.﴾[۲۵]
امر به جهاد و انقلاب علیه ظلم و ستم و كافران، تحت رهبری افرادی صالح و وارسته و كارآمد با یارانی خالص و مؤمن، اختصاص به زمان و مكان خاصی ندارد و هیچ دلیلی نداریم كه این آیات، زمان خاصی را در برمیگیرد و شامل سایر زمانها نمیشود؛ زیرا احكام و تكالیف شرعی كلّی عمومی است. بنابراین، از این آیات میتوان چنین استفاده كرد كه شایسته است در هر زمانی، حتی اگر نزدیك به ظهور حضرت مهدی باشد، مؤمنان و صالحان جهاد و انقلاب كنند و دست ظالمان و نامردمان را قطع سازند و ریشه فتنهها و تباهیها را از سرزمینشان بكنند.
ب) روایات امر به معروف و نهی از منكر و اجرای احكام
﴿و لتكن منكم امّةٌ یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنكر.﴾[۲۶]
در بسیاری از آیات قرآن، قوانین جزایی اسلام، همچنین امر به معروف و نهی از منكر آمده است. برای نمونه، میتوان به آیاتی كه مجازات زناكار[۲۷]، دزد[۲۸]، قصاص[۲۹] و … را برای هر كس روشن كرده، اشاره كرد. باید گفت تا یك انقلاب اسلامی و در پی آن یك حكومت اسلامی و اصلاحی صورت نگیرد، اوامر قرآنی عملی نخواهد شد و درخواستهای خداوند تبارك و تعالی بیپاسخ میماند. بنابراین، عمل به چنین اوامری، جز با تشكیل انقلابها علیه ظالمان و فاسدان و تشكیل حكومتهای اسلامی میسر نیست.
ج) زمینهسازی برای ظهور:
مهمترین شرایط ظهور عبارت است از:
۱٫ تربیت عمومی و رشد فكری افراد، برای فهم عالی و ایمان به دستورات متعالی اسلام؛
۲٫ تربیت و رشد انسانهایی مخلص و فداكار؛
۳٫ …
حال میتوان پرسید، اگر یك حكومت اسلامی تشكیل شود، آیا بستر را برای آمدن آن منجی موعود، بیش از پیش فراهم نمیآورد؟ از اینها گذشته، حركات اصلاحی، ثمربری پرشماری دارد كه تحقق آن در هر دورهای ضروری است. در زیر به بعضی از آنها اشاره میشود:
۱٫ ارائه الگوی حكومتی:
چنانچه حكومت اصلاحگر و اسلامی، در نتیجۀ مقابله با نابسامانیهای اجتماعی و ظلم و ستمها پدید آید و عدالت و اسلام را محور اصلی حكومت خود قرار دهد، میتواند یك الگوی حكومتی و آینهای از آن حكومت اسلام محور و عدلگستر جهانی ارائه دهد. در نتیجه آمادگی جهانی برای پذیرش آن انقلاب و حكومت بزرگ و در سطح جهان پدید میآید.۲٫ آمادگی نظامی و جذب نیروهای شایسته و كارآمد:
تردیدی نیست كه چنین انقلابها و حكومتهایی (كه بر مبنای اسلام و عدالت و تحت رهبری افرادی صالح و وارسته باشد) میتوانند دانشگاهی انسانساز به شمار آیند و با تربیت نیروهای كارآمد، زمینهساز ظهور شوند.
امام باقر میفرماید:
گویا میبینم مردمی در مشرق، قیام كرده و حق را طلب میكنند، به آنها نمیدهند، دوباره حق را طلب میكنند، به آنها داده نمیشود وقتی مردم اوضاع را چنین دیدند شمشیرهای خود را بر شانه میگذارند، حال سردمداران حكومت حاضر میشوند، حق آنها را بدهند كه دیگر مردم قبول نمیكنند تا اینكه قیام میكنند و حكومت تشكیل میدهند و این حكومت و پیروزی را جز به صاحب شما تحویل نمیدهند.[۳۰]
۳٫ بالابردن سطح فرهنگ و شعور اجتماعی مردم:
حركتها و انقلابهای اسلامی و اصلاحی، میتوانند تحولاتی در جامعه بشری پدید آورند و حق و حقیقت را كاملاً برای مردم تبیین كنند. همچنین میتوانند شیوه اجرایی حق و عدالت را نشان دهند و ناكارآمدی مكتبها و حكومتهای مادی را برای مردم روشن سازند. آنها به مردم میگویند كه همه ناعدالتیها در جامعه انسانی، به سبب آن است كه در زیر لوای باطل قرار گرفتهاند. از اینرو، به سود آنان است كه زیر پرچم عدالت محور جهانی قرار گیرند.[۱]. محمد محمدى رى شهرى، میزان الحكمه، ج اول، ص ۱۷۸٫
[۲]. صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، ص ۵۴۰٫
[۳]. مرتضی مطهری، قیام و انقلاب حضرت مهدى۷، ص ۵۴ و ۵۵٫
[۴]. موسوی همدانی، پاسخ به پرسشهاى دینى، ص ۴۴٫
[۵]. مرتضی مطهری، فلسفه تاریخ، ج ۱، ص ۴۴٫
[۶]. قیام و انقلاب امام مهدى۷، ص ۵۷ـ ۵۸٫
[۷]. محمد تقی اصفهانی، مكیال المكارم، ، ج ۲، ص ۴۲۸٫
[۸]. شیخ صدوق، كمالالدین، ج ۲، ص ۳۵۷، باب ماروى عن الصادق۷، ح ۵۴٫
[۹]. شهید مطهرى، سیرى در سیره ائمه اطهار:، ص ۲۹۵، انتشارات صدرا.
[۱۰]. كلینی، كافى، ج اول، ص ۱۸۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ج ۲، ص ۹۰٫
[۱۱]. سوره رعد، آیه ۱۱٫
[۱۲]. علامه مجلسى، همان، ج ۲، ص ۳۰۸ ـ ۳۰۷، ح ۸۲٫
[۱۳]. نعمانی، االغیبة، ص۳۱۶٫
[۱۴]. سوره انبیاء، آیه ۱۰۵٫
[۱۵]. سوره نور، آیه ۵۵٫
[۱۶]. سوره آل عمران، آیه ۱۱۰٫
[۱۷]. كافى، ج ۵، ص ۵۶، ح ۱٫
[۱۸] ـ ر.ك: عقائد الامامیه.
[۱۹] . ر.ك: موسوی اصفهانی، مكیال المكارم، ج ۲، ص ۲۱۹٫
[۲۰] . محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۱، ص ۳۷، ح ۶٫
[۲۱] . سوره حج، آیه ۷۸٫
[۲۲] . سوره بقره، آیه ۱۹۳٫
[۲۳] . سوره توبه، آیه ۱۲٫
[۲۴] . سوره نساء، آیه ۷۵٫
[۲۵] . سوره نساء، آیه ۱۲۵٫
[۲۶] . سوره آل عمران، آیه ۱۰۴٫
[۲۷] . سوره نور، آیه ۲٫
[۲۸] . سوره مائده، آیه ۳۸٫
[۲۹] . سوره بقره، آیه ۱۷۹٫
[۳۰]. نعمانی، الغیبة، ص ۳۸۳، ترجمه محمد جواد غفاری.