آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۳ ۱۱:۴۴ قبل از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
755
حالت :
ارسال ها :
52
محل سکونت : :
لرستان غیور
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
23
اعتبار کاربر :
326
پسند ها :
31
تشکر شده : 105
وبسایت من :
وبسایت من
|
یا رب المهدی بحق المهدی اشف صدر المهدی بظهور الحجت
سالهاست نگاهم پشت پنجره ای که متعلق به فرداست قاب گردیده و گرد و غبار هجران بر آن سایه افکنده.عمری است که برای آمدنت بی قرارم.یا بن الزهرا,ببین از فراقت سخت بارانیم.ببین ثانیه ها چگونه از هجر تو بغض کرده و به هق هق افتاده اند. آقا جان!حیف نیست دیده را شوق وصال باشد ولی فروغ دیده نباشد.بیا و قرار دل بیقرام شو.بیا و صداقت آینه را به زلال آبی نگاهت پیوند بزن. بیا تا سر به دامانت بگذارم و عقده های چندین ساله ام را باز کنم.تو که معنای سبز لحظه هایی بیا, تو که ترنم الطاف حق تعالی بیا. یوسف فاطمه! کی طنین دلنواز انا بقیه ا...تو از کعبه مقصود جانها را معطر می نماید.کی کعبه به خود می بالد و زمین بر قامت دلربایت طواف عشق می گزارد و جان در سعی و صفای تو محرم می شود و مناسک حج و قربان را بجای می آورد. برای آمدنت تمام دلهای عشاق دنیا را به ضریح چشمهای قشنگ و عباس گونه ات گره زده ایم و در مراسم اعتکاف شبهای فراق برای گرفتن حاجتمان دست به دعا برداشته ایم .آقا جان برای آن لحظه که سبز پوش با پرچم یا لثارات الحسین در انتهای افق غباری بپا می شود و تو با ذوالفقار حیدر و سوار بر اسب سفید قصه ها می آیی لحظه را بدست باد می سپارم. آقا جان!کاش می شد وازه ها را شست و انتظار را تفسیر کرد ولی افسوس ...میدانی مرز انتظار کجاست !؟آنجا که قطره اشک منتظری سدی از دلواپسی ساخته و قطره قطره انتظار را ذخیره می کند, آنجا که وجودش چون جرعه ای آب از تشنه ای رفع عطش می کند آنگاه که می فرماید اگر شیعیان ما مرا به اندازه قطره ای آب بخواهند هر لحظه ظهور من نزدیکتر می شد. خوب می دانم که آخر دل سنگ و طلسم نحس قصه را می شکنی و آنگاه زمان وصل و جان نثاری می رسد. پس بیا از پس کوچه های انتظار, بیا که شعرهایم بی قافیه مانده اند,بیا که با آمدنت گم می شود در تبسم تو بغض چندین ساله ام ,بیا که غزلهایم مضمون ندارند و مثنوی عشق ناتمام است . ای بهار عشق! می ترسم از خزان عمر ,ترسم از ندیدن است . بگو که تا خزان من آیا فرصت بهار دیدن است؟یا بن الزهرا! "لیت شعری این استقرت بک النوی". کاش میدانستم که کجا و کی دلها به ظهور تو آرام خواهند گرفت.بنفسی انت! به جانم سوگند که تا طلوع صبح صادق به انتظارت خواهم ماند و لحظه ها را با تمام سنگینی به دوش می کشم و سکوت ثانیه ها را به ازای فریاد زمان تحمل می کنم. فقط برای رسیدن به لحظه با شکوه وصالت .آقا جان!در وادی انتظار زمان را بنگر که چگونه از هجر تو همچون شمع ذره ذره آب می گردد. کی می آیی که قطره ها به دریا بپیوندند؟ خیبر گشای فاطمه(س)کی می آیی؟منتقم خون حسین (ع) کی میایی؟
ویرایش موضوع توسط : شهید همت 313
در تاریخ : شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۳ ۱۱:۴۷ قبل از ظهر
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
درد دلی با امام زمان (عج)
شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۳ ۱۲:۴۰ بعد از ظهر
[1]
|
|||
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
درد دلی با امام زمان (عج)
شنبه ۲۳ فروردین ۱۳۹۳ ۰۲:۲۲ بعد از ظهر
[2]
|
|||
خستــه ایم ..............نــگاهتـــــ را مــی خواهیــم آقــــــــا می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
درد ، دلی ، با ، امام ، زمان ، (عج) ، |
|