آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ ۰۴:۳۶ بعد از ظهر
|
|||||||||||||
بانو
شماره عضویت :
67
حالت :
ارسال ها :
7487
محل سکونت : :
شهر باران هاي نقره اي
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
380
اعتبار کاربر :
47753
پسند ها :
10840
تشکر شده : 7322
وبسایت من :
وبسایت من
|
بسم رب الشهدا
از بچگی یادش داده بودم، نمازهایش را اول وقت بخواند، ولی خودم هم باورم نمیشد اینطور با روحش آمیخته شود. فرمانده لشکر که شده بود، همین عادتش به بقیه رزمندهها منتقل شد. به فرماندهشان که نگاه میکردند و میدیدند نزدیک اذان، هر کاری داشته باشد رها میکند و وضو میگیرد، آنها هم الگو میگرفتند.
بعد از شهادتش چهار نفر در چهار شهر مختلف، خوابدیده بودند که در صحن خانه خدا، مهدی با لباس احرام رفته روی کعبه ایستاده و انگار همهی طواف کنندهها را فرمان دهی میکند. ازش میپرسند « آقا مهدی چی شد که شما این جا هم فرمانده شدید؟»
و مهدی میگوید: «این برای همون نمازهای اول وقتیه که تو دنیا خوندم.»
اللهم صلي علي محمد و ال محمد و عجل فر جهم
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|