آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
پنجشنبه ۸ خرداد ۱۳۹۳ ۱۲:۰۲ بعد از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
706
حالت :
ارسال ها :
68
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
83
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
556
پسند ها :
47
تشکر شده : 197
|
تاباللّهي که در آن ميگويد: «أَکْمَلْتُ لَکُمْ دينَکُمْ و أَتْمَمْتُ عَلَيْکُمْ نِعْدر مَتي» آن را ميگويي؟ آيا اين بدون اکمال، بدون ولايت اهلبيت ميشود؟
آن قرآن را ميگويي که ميگويد: «إِنَّما وَلِيُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالَّذينَ»؟ بله، اگر در قرآن شما اين آيهها نباشد، ممکن است بگوييد ما قرآن را ميگيريم و در قرآن ما اينها نيست. علي هذا، بايد بدانيم که يک واجب بزرگي بر دوش همه هست. معلّمين و مدّاحان بايد بفهمانند که از محبّت اينها نبايد دست برداشت. همه چيز در محبّت است. ما اگر خدا را دوست بداريم، آيا ممکن است دوستانش را دوست نداشته باشيم؟ آيا ممکن است اعمالي را که او دوست دارد، دوست نداشته باشيم ؟ آيا ميشود کسي دوست خدا باشد ولي دوستِ دوستان خدا نباشد؟ و اعمالي را که خدا، دوست نداشته باشد، و اعمالي را که خدا دشمن دارد دوست داشته باشد؟ آيا چنين چيزي ميشود؟ قهراً کسي که گفته است «حَسْبُنا کِتابُ اللّه و هيچ چيز ديگري لازم نيست» دروغ واضح و آشکار است، مثل اينکه در روز بگويد حالا شب است و در شب بگويد: حالا روز است. کتابالله که پر است از «کُونُوا مَعَ الصّادِقين» کتابالله که صف متّقين و فاسقين را جدا نموده ببينيد فاسقين چه کساني هستند و متّقين چه کساني هستند. حالا آيا ميشود تفکيک و تبعيض کرد؟ اين مثل آن است که کسي بگويد: ما نصف قرآن را قبول داريم و نصف ديگر را قبول نداريم، کما اينکه يهود و نصاري سيصد سال قبل گفتند: لعن يهود و نصاري بايد از قرآن حذف شود. حتي غير از خداپرستي چيز ديگر در قرآن نبايد باشد. آيا واقعاً اگر قرآن را تنصيف کنيم، قرآن است؟ سپس بگوييم خداپرستي هم لازم نيست. بتپرستان هم بگويند خوب ما هم گناهي داريم هم صفايي داريم، هم زنايي داريم، هم مال مردمخوري داريم، البته يک مطالبي هم ديگر قائلند که ميگويند لازم نيست خدا يکي باشد، بلکه اينها «شُفَعائُنا عِنْدَاللّهُ» هستند. پس اگر بنا بر تبعيض باشد، اکثر مردم اصلا خداپرست نيستند، بلکه بتپرستند. در صورتيکه دين خدا تبعيضي نيست، يا بايد همهاش را بگيري يا اينکه هيچچيز را نگيري. يک مرد ناجوري هنگام مرگ به بچّههاي خودش وصيت کرد: اي بچهها! اينهايي که شما را به خداپرستي و دينداري دعوت ميکنند تا ميتوانيد وجود خدا را انکار کنيد، وگرنه اگر مغلوب شويد و قبول کنيد که خدايي هست ديگر از شر اينها راحت نميشويد و بايد تابع اينها باشيد، اگر گفتند زن بايد از روي دست وضو بگيرد و مرد از پشت دست وضو بگيرد، نميتواني مخالفت کني. در هر صورت بايد ببينيد مدّاحي چيست و مصيبتخواني چيست، گرياندن و گريستن چيست؟ برخي آن قدر احمق هستند که نميفهمند اين اشک ـ که طريقه تمام انبياء عليهمالسّلام بوده براي شوق لقاءالله و براي تحصيل رضوانالله ـ در مسأله دوستان خدا نيز از همين باب است و محبّت اينها هم ـ اگر در مصائب اينها اشک ميآورد و در شادي آنان شادمان، و در حزن آنها محزون ميسازد ـ همينطور است. دليل بسيار است. اوّل اينکه: همه انبياء عليهمالسّلام از خوف خدا بُکاء داشتند، آيا از شوق لقاي خدا بکاء نداشتند؟ انبياء عليهمالسّلام کارشان همين بوده است. اگر کسي انبياء را قبول دارد، بايد بکاء و گريه را قبول داشته باشد. و همچنين اين مسأله که وارد شده است و نزد ما ثابت است و اين مطلب در اذن دخول سيدالشهداء عليهالسّلام منصوص است که «اأَدْخُلُ يا اللّهُ؟ اأَدْخُلُ يا رَسُولُ اللّهِ؟» اي خدا، آيا وارد شوم؟ اي پيامبر خدا! آيا داخل شوم؟ از اينها بايد استيذان بشود. اما کيست که اين مطلب را بفهمد و عاقل باشد: «فَإِنْ دَمَعَتْ عَيْنُکَ، فَتِلْکَ عَلامَةُ الاِذْنِ» پس اگر چشمت اشکآلود شد، اين نشانه اذن و اجازه [از سوي خدا و رسول خدا] ميباشد. اگر اشکي از چشم آمد، علامت اين است که به تو اذن دادهاند. اين اشک چشم من به اعليعلييّن مربوط است، اما احمقها ميگويند: نه اشک چشم ـ نعوذ بالله ـ خرافات است. در حالي که اين اشک چشم به بالا مربوط است. عمل اُمُّداوود آنقدر مفصّل است که بعضيها از ظهر تا غروب نميتوانند تمام کنند. دستور است که در آن سجده آخري سعي بکن از چشمت اشکي بيايد، اگر اشک آمد علامت اين است که دعاي تو مستجاب شد. لذا کساني که حاجت مهمّي دارند بايد بدانند نمازها و عبادتهايي را که براي حاجت ذکر شده انجام دهند، براي اينکه چون تثبيت بکنند يا تأييد بکنند و به حاجت خودشان برسند، بايد ملتفت باشند که بعد از طلب حاجت و دعا و نماز به سجده بروند و سعي کنند به اندازه بال مگسي، تر بشود. اشک چشم علامت اين است که مطلب تمام شد. بله، چيزي که هست عينک ما درست صاف نيست، ما نميفهميم. چون فرض کنيد ما از خدا خانه ميخواهيم و خدا خانهاي که ما ميخواهيم براي ما مصلحت نميداند، حالا خدا چه کار ميکند، آيا دعاي او را باطل ميکند؟ نه بلکه بالاتر از خانه به او ميدهد، به مَلَک ميفرمايد: «چند سال عمر اين فرد را افزايش بده»، در حالي که اين بيچاره خيال ميکند در برابر اين همه زحمت که کشيد، اثري از خانه و از دعاي خودش نديد و دعايش مستجاب نشد. چون نميداند که بالاتر از استجابت اين دعا به او داده است، اين را نميفهمد. بايد به خدا حسن ظّن داشته باشيم و عينک بايد واسع و صاف باشد و کدورت نداشته باشد. منبع : پايگاه اطلاعرساني آيتالله بهجت
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|