http://host15.aparat.com//public/user_data/flv_video_new/186/c7f178ea035cc2345f487f9fe8f66924557281.mp4
زندگینامه
طالبا در یکی از روستاهای شهرستان آمل بدنیا آمد. در سن ۱۶ سالگی از مازندران خارج شد و به اصفهان مهاجرت نمود. بعد از آن به کاشان رفت و در آنجا ازدواج نمود. بعد از مدتی به دیار خود بازگشت و در ادامه با سفر به خراسان عازم هند شد و مدتی را در هند گذراند. بعد از آمدن به قندهار در خدمت غازی خان ترخان بود و بعد از مرگ او به هندوستان بازگشت و سرانجام در لاهور با شاپور تهرانی دیدار کرد و به واسطه او به اعتماد الدوله وزیر معرفی شد و بعد از ان در درگاه جهانگیر وارد شد. او در سال ۱۰۲۸ به رتبه ملک الشعرایی رسید و تا آخر عمر در همانجا زندگی کرد. او در ۱۰۳۶در لاهور درگذشت.
آثار
منظومهای عاشقانه با نام طالب و زهره از او به جا مانده که داستان عشق او به زنی به نام زهره است. این منظومه را پس از مرگ طالب، خواهر او ستی النساء جمعآوری نمود.
و اما در مورد اشعار طالبا که در بین مردم رایج است
طالب یا طالبا از ماندگارترین و شاید هم طولانیترین تصنیفهای مازندرانی است که کمتر افراد اهل مازندران یا کسانی که به زبان تبری تکلم میکنند، ترانه آن را نشنیده باشد. خصوصا کسانی که کمی سن و سال از آنها گذشته باشد، با این ملودی بزرگ شدند و چه بسا خاطرههای فراوانی از آن دارند. این قطعه از جمله شبهمقامهای موسیقی مازندران است که از نوع رپرتوآر آوازی است. طالب در گستره استان مازندران و حتی گستره فرهنگی مازندران خواهان و طرفداران زیادی دارد و بیتردید بسیاری عاشق این ملودی تاریخی مازندران هستند.
اینکه ملودی و آهنگ طالب، اینهمه در بین مازندرانیها رواج دارد، باید یک دلیل تاریخی و در عین حال عاطفی داشته باشد. هیچ ترانه یا شعری بیجهت و بدون دلیل، نه ماندگار میشود و نه آنکه در طول تاریخ طرفداران زیادی پیدا میکند.
شعری که برای طالب خوانده میشود، نه از زبان او، که از زبان خواهر طالب است. در حقیقت این ترانه، ترانهای مادرانه یا زنانه است که بیشتر مردان مازندرانی هم آن را اجرا میکنند. کمتر اتفاق افتاده است که این ترانه را زنان بخوانند. با وجودی که فضای شعر بهگونهای است که رگههای عاطفی آن قوی و زبان آن هم نرم و لطیف است؛ اما شعر را مردان میخوانند. طالبخوانی خیلی هم راحت نیست، که هر کسی بتواند آن را بخواند. شاید برخی از خوانندگان و خاصه هنرمندان مازنی از ترکیب طالبخوانی راضی نباشند، یا به همان طالبا رضایت بدهند، ولی واقعیت این است که نوع ترانه و یا ملودیای که در طالب اجرا میشود، منحصربهفرد است و حتی اگر بتوان برپایه آن آهنگ و ترانه تازهای ساخت و خواند؛ اما هیچگاه طالب نمیشود.
فضای آهنگ طالب در عین حالی که سوزناک است، اما عاشقانه و تقریباً ضربیک است. گرچه ملودی آن در شنونده ایجاد حرکت آنی نمیکند، اما آهنگش بهگونهای است که شنوندههای آن کاملاً از آن لذت میبرند. این قطعه فضای نوستالژیکی دارد که خیلیها را به گذشتهشان میبرد. سه شخصیت در ترانه طالب وجود دارد، اولی خود طالب است که شعر برپایه روایت زندگی او قرار دارد؛ دومی شخصیتی منفی است که راوی او را عامل دربهدری طالب میداند و آن هم نامادری اوست؛ سومی که خود راوی است. راوی یا خواهر طالب، گرفتاریهای برادرش را با زبان شعر و موسیقی بیان میکند. طالب ترانهای است که هم شکوه میکند و هم جوینده است، در آن نمادهای طبیعی جان گرفته و وظیفه مهمی را به عهده میگیرند و آن هم این است که باید نشانی طالب را به شاعر بگویند. در طبیعت مازندران، همه عناصر طبیعی در خدمت شاعر یا راوی قرار میگیرد و با شعر یگانه میشود.
ماه آسمون آ، طالبره ندی؟( ای ماه آسمان طالب را نددی؟) این شعر گرچه بهدرستی معلوم نیست که چه کسی آن را سروده است، اما آنچه که مشخص است اینکه با گذشت زمان گاهی بیتهایی به آن اضافه شده است.
شعر در ابتدا فضایی طبیعی دارد، شاعر در همان آغاز خود را چون پرندهای تصویر میکند که در کوهها سرگردان است و یا چون کلاغی که مدام قارقار میکند و آن همزمانی که کمگردهای داشته باشد. این دو پرنده در ابتدای شعر نوعی پارادوکس را هم تصویر میکند، کبوتر با کلاغ سنخیت زیباییشناسانه ندارد، بلکه در اینجا شاعر ایندو را در خدمت هدف خود و آن هم برای به تصویر درآوردن فضای روحی و حتی فیزیکی خود استفاده میکند. گاهی برخی از خوانندهها مصرع «طالب مِ طالبا طالب فراری» را به صورت ترجیعبند تکرار میکنند. در شعر طالبی تصویر میشود که به دلیل بدرفتاریهای نامادری از شهر و دیار خود فرار میکند، این مصرع در عین حالی که حرکت در آن دیده میشود، اما نوعی حزن و اندوه هم در آن دیده میشود.
با طالب اگر خواننده مازنی پایکوبی نکند، ولی گریه هم نمیکند، بلکه او در فضای شعر با طالب همراه میشود و گاهی بعضی از شنوندهها با آن به نوعی همذاتپنداری میکنند. طالب نغمهای روایی است. از ماجرایی سخن میگوید که البته اکثر شنوندهها از آن اطلاع دارند، ولی اگر شنوندهای از آن اطلاع نداشته باشد، با شعرش نمیتواند چندان ارتباط برقرار کند، اما با آهنگش چرا.
ملودی طالب نوعی منظومه است، منظومهای که گرچه کوتاه است، اما با وجود ابیات کم، روایت نوعی از زندگی اجتماعی است، زندگیای که در ذات خود تصویرگر بخشی از ناهمگونی جامعه است.
«طالبا» از تصنیفهای مازندرانی است و این ملودی با اشعار «سیتی گلیننساء» (خواهر طالب) اجرا میشود.
طالب داستان زندگی شخصی است که مورد بیمهری نامادری قرار گرفته و در نهایت توسط دارویی که در غذایش ریخته بود بیهوش و به هندیها فروخته میشود و بالاخره در غربت میمیرد.
معمولا در ترانهها این قطعه را میخوانند:
کوه کوتر بیما دار غارغاری لعنت خدا برخرده مادری
خردمار سر بشته لاغلی سری دلهره دکرده بیهوش داری
بخورده طالب بهیه راهی طالب مه طالب طالب فراری
انده بوردمه تا دریوی پلی دریوی پلی جفت انجلی
ونه سر نیشبیه کوترچمبلی کوتر چمبلی مه طالب ره ندی
طالب ره بخورده دریوی ماهی سالیک بشته ما بهیرم ماهی
ماهی گردن ره دشنم شاهی ماهی مه ماهیا طالب ره ندی
طالب مِ طالب طالب خرما چش زهره از عشق ته بهیه ناخش
طالب مِ طالبا طالب فرامرز هرکجه بمردی خدا بیامرز
و در پایان معنی فارسی شعر...
مانند کبوتر بودم که روی درختان و در غارکوه زندگی میکردم، لعنت خدا بر نامادری داشتن نامادری در حق آدم مادری نمیکند، نامادری مشغول پختن غذا است نامادری در غذا داروی بیهوشی ریخت، طالب آن را خورد و روانه شد، ای طالب طالب من طالب گریز پا آن قدر رفتم تا کنار دریا رسیدم، کنار دریا دو درخت انجیلی وجود داشت که برشاخههای آن کبوتر صحرایی نشسته بود، ای کبوتر صحرایی توطالب مرا ندیدی؟
***
اشعار طالبا
مــه طالب گم بیه فصل جـــــــوانی
ونـــــه قسمت دیبیه ته خانمــــانی
ندارمـــه مار مه سه هاکنه مــادری
خــــردمه مار هـاکرده لاغلی سری
دله ره دکـــــــــرده بیهـــوشه داری
مه طالب بخـــــــرده وا بهیه راهــی
لعنت بر خورده مار و شی پسر داری
لعنت بر خورده مار و شی پسر داری
انده بورده طالب میــــــــــونه هندی
هندی یه کنار داشته جفته انجیلی
ونه بالا نیشبیه کــــــــــوتر چمپلی
ونـــــه بن نیشبیهه آدمــــــــــه آبی
آی ، آدم آبی تو مه طالب ره ندی؟
طالب ره بخـــرده دریـــــــوی ماهی
بزنم سالیک و بیرم طلاجــــــــــــی
گــــــــردن ره دکنم رز رز شاهــــی
طالب مه طالب و طالب فــــــــرامرز
هر کجه دری خـــــــــــــــــــدا بیامرز
***
***
عاشقی نکنین عاشقــــــی سخته
عاشقی کــــــــــــره دیم دائــم زرده
هر کــی عاشقی شه کسب هکرده
عمره صد و بیسته وه شصت سال هکرده
عاشقی ره هکــــــــردبینه پیغمبرون
یوسف عشق ذلیخا بـــــورده زنــدون
نجما و رعنا بـــرار بینه سرگـــــردون
خسرو و شیرین بـــــــــوم دونا دون
مسکین و فاطمه گدای دل بیه خون
حضرت عباس من ته بازوی قــــربون
دمـــه ذولفقار هاکرده مسلمــــــون
طالب مه طالب و طالب سیـــو ریش
نومزه کهـــو بخته نیشته ماره پیش
***
الهی لال بوه عمـــو ته دهـــــــــــون
دیگه این صوبت ره نیار مه میـــــــون
مه سره سیو می بوه مه رنگ دندون
غیر از طالب زهره نیره شه خاهـــون
صادق گد کله هسه سا تشی دندون
طالب فقط هسه مه جان خاهـــــون
گمبه یا عباس مــــــــره صادق نونه
یا امام رضا مــــــــره صادق نونه
اون قفل طلا مـــــــره صادق نونه
محمد صل الله مـــــره صادق نونه
علی مرتضی مــــره صادق نونه
مـــــــره طالب ورنه و خدا ندنه
***