دوبار نمي توان در يک رودخانه شنا کرد
از ديدگاه علمي، تحوّل و تغيير در زندگي انسان چگونه مورد توجه قرار ميگيرد؟
از ديدگاه روانشناسي، همه انسانها در حال تحوّل هستند و گاهي روانشناسان به جاي واژه رشد، واژه تحوّل را به کار ميبرند و جواني را هم يکي از دورههاي تحوّل ميدانند. از ديدگاه فلسفه، تحوّل و تغيير در ظاهر انسان خلاصه نميشود؛ بلکه جوهره انسان نيز در حال تحوّل است. بر اساس ديدگاه ملاصدرا يا به قول آن فيلسوف غربي، ما دو بار نميتوانيم در يک رودخانه شنا کنيم؛ زيرا نه ما آن انسان قبلي هستيم و نه آن رودخانه، رودخانه سابق است. پس همه در لحظه لحظه زندگي، در حال رشد و حرکت و تغيير هستند؛ اما از بين اين دورههاي تحوّل، دوره جواني دوره ويژه اي است؛ قرآن از اين دوره، تعبير به قوت ميکند و ميفرمايد: بين دو ضعف قرار دارد؛ ضعف کودکي و ضعف پيري.
از ويژگيهاي دوران جواني که مهمترين مرحله تحوّل است:
1- عطش دانستن و توانستن.
2 - استقلال طلبي در همه عرصه ها، حتي عرصه فکري و روي همين حساب، اگر ميبينيم بعضي جوانهايمان ميخواهند در بعضي باورهاي خود تجديد نظر کنند، يکي از دلايلش همين خصلت و ويژگي جوان است که ميخواهد مستقل باشد؛ حتي از لحاظ فکري و اعتقادي و براي همين، پرسش زياد دارد که اين پرسش زياد، چيز بدي نيست؛ بلکه مطلب با ارزشي است که ميخواهد عقايد خود را بازبيني کند و پايههاي باور خود را روي يقين بنا کند.
3- هيجان خواهي؛ جوان دوست ندارد راکد باشد؛ بلکه او فطرتاً به دنبال تنوع، تحوّل و تغيير است و ميخواهد چيزهاي جديد را تجربه کند.
آيا اين روحيه ها و ويژگيهايي همه دست به دست هم ميدهند تا از جوان، موجودي تحوّل خواه بسازند؟
بله، دقيقاً همين است. جوان با توجه به اين که از نظر شناختي در حال تحوّل است، با روحيه کنجکاوي و استقلال فکري و از نظر عاطفي، هيجان خواه است و از نظر رفتاري، دوست دارد هويت خود را بيابد. پس استعداد لازم را براي هرگونه خيزش و تحوّل به صورت ويژه داراست! تحوّل در سن کودکي معنا ندارد؛ چون شخصيت انسان هنوز شکل نگرفته و در پيري هم بسيار سخت است؛ چون هويت انسان شکل گرفته است. بنابراين، جواني بستر مناسبي براي تحوّل است.
چه افرادي آمادگي بيشتري براي ايجاد تحوّل در خود دارند؟
1. هر چه علم و آگاهي فرد بيشتر باشد، امکان تحوّل بيشتر است. تحوّل وقتي اتفاق ميافتد که شخص از وضعيت موجود، راضي نباشد و اين فرض وقتي متصور است که فرد آگاه از وضعيت موجود و مطلوب باشد.
2. داشتن اميد، انسان بايد به وضعيت مطلوب، اميدوار باشد؛ چون بدون روحيه اميدواري، نميشود حرف از تحوّل بزنيم.
3. تحوّل، اراده، عزم و تصميم ميخواهد؛ يعني بايد اراده اين را داشته باشد که از وضع موجود جدا شود.
تحوّل هميشه مطلوب است؟
ما تا اسم تحوّل را ميآوريم، نبايد به اين معنا باشد که از اين چيز که هستيم، تغيير بکنيم؛ مثلاً ايرانيها چند قرن گذشته لباس بلند ميپوشيدند و بعدها تحوّل پيدا کردند و کت و شلوار پوشيدند؛ اما هر تحوّلي لزوماً ارزشمند و مطلوب نيست؛ گاهي بعضي مدهاي جديد، تحوّل هستند؛ اما ارزشمند نيستند؛ چون فرهنگ ما را نابود ميکنند. بنابراين، بايد بدانيم که تحوّل با مدگراييهاي بياساس، متفاوت است و نبايد اينها را با هم اشتباه بگيريم. اينها تحوّل منفي است.
فرق اين ها با تعصب بر روشهاي قديمي چيست؟
هميشه تعصب از روي جهل است. تعصب يعني آداب و رسوم غلط را با اين که ميدانيم غلط است، روي آن اصرار داشته باشيم؛ اما حفظ فرهنگ به معناي اين است که اگر فرهنگي پايه و اساس معقول و منطقي داشته باشد، بايد حفظ شود.
انسان موفق از ديدگاه اسلام چه کسي است؟
کسي که بتواند تمام استعدادهاي خود را شکوفا کند. اساساً دين آمده تا استعدادهاي نهفته انسان را شکوفا کند و به انسان بفهماند که ميتواند فراتر از اين دنياي خاکي باشد.
آيا موفقيت، يک مفهوم نسبي است؟
بله، چون استعدادهاي افراد با هم متفاوت است و موفقيتها بر اساس استعدادهاي افراد است.
تحوّل به چه مقدماتي نياز دارد؟
اصليترين مسئله در تحوّل، نقطه آغاز آن است که بايد از درون خودمان شروع شود؛ نبايد منتظر معجزه از بيرون باشيم؛ مثلاً امام چگونه توانست اين تحوّل جهاني را ايجاد کنند؟ وي اوّل از درون خودش اين تحوّل را ايجاد کرد و چندين سال به خودسازي پرداخت.
براي گام اول تحوّل، بايد وضعيت موجود زندگي خودمان را مورد بررسي قرار دهيم؛ يعني نقاط آسيب زده زندگي را بشناسيم و بعد ببينيم به چه نقطهاي ميخواهيم برسيم؛ يعني هدفگذاري کنيم و بعد با مشورت، مطالعه يا تفکر، چگونگي طي اين مسير را بين موجود و مطلوب، به دست آوريم؛ البته براي طي اين مسير، مهارتهايي لازم است؛ مانند مهارت برنامه ريزي که بسيار مهم و کليدي است.
چه موانعي بر سر راه تحوّل وجود دارد؟
1. خود انسان؛ يکي از موانع و شايد بزرگترين مانع، خود انسان است؛ چون نفس انسان خاصيت راحتطلبي دارد. خيليها ميگويند: چطور درس بخوانيم؟ وقتي بررسي ميکنیم، ميفهمیم مشکل آنها راحت طلبي است.
2. اهمال کاري و تسويف هم مشکل بزرگي است؛ يعني اين که ما هميشه بگوييم باشد براي فردا.
3. خانواده؛ مثلاً جواني در يک رشته دانشگاهي قبول ميشود؛ ولي بعد از مشاوره ميفهمد که اين رشته به درد او نميخورد و ميخواهد رشتهاش را عوض کند و يا اصلاً ميخواهد بيايد حوزه؛ اما پدر و مادرش مخالفت ميکنند که البته مخالفت آنها بدون دليل نيست و بايد به آن هم اهميت بدهد و با جمع بندي، به يک تصميم عاقلانه برسد.
4. دوستان؛ همرنگي با برخي دوستان، ما را از تحوّل باز ميدارد. دوستاني هستند که رابطه با آنها، انسان را از تحوّل باز ميدارد و حتي گاهي باعث ميشود گزينههاي بهتر در ذهن انسان محو شود و افق نگاه ما محدود شود.
5. جامعه؛ بعضي از محيطها شرايط را براي تغيير سخت ميکنند؛ مثلاً جواني ميخواهد در دانشگاه درجه عفت خود را بالا ببرد که طبيعتاً سخت خواهد بود؛ اما هيچ مانعي نميتواند جلوي انسان را بگيرد؛ فقط راه سختتر ميشود.
توصيه اسلام در مورد تحوّل روحي چيست؟
اولين نکتهاي که علماي اخلاق مطرح ميکنند، بحث يقظه يا تلنگر و بيداري است؛ يعني اين که فرد بداند وضعيتي که دارد، مطلوب نيست و بايد بهتر شود و اين ميتواند با مطالعه يا با ديدن بزرگان، ايجاد شود. يکي ديگر، بحث توبه است. توبه فقط براي گناه نيست؛ بلکه گاهي ما بايد از نکردهها توبه کنيم و به خاطر نرسيدن به برخي مقامات و جاها، بايد پشيمان باشيم! ارتباط با اولياي الهي و مجالس اهل بيت عليهمالسلام، ميتواند انسان را از لحاظ اخلاقي متحوّل کند.
چه کار کنيم که از نظر روحي تحوّل خواه باشيم؟
به نظرم الگو، نقش مهمي دارد؛ يعني اگر انسان الگوهاي بالاتر را نگاه کند، انگيزهاش خيلي بهتر ميشود. ما براي تحوّل، نياز به انگيزههاي خيلي خوب داريم؛ به طور مثال، خواندن زندگينامه انسانهاي موفق، به انسان انگيزه ميدهد. نکته ديگر اين که انسان بايد خودش و توانمنديهاي خودش را بشناسد؛ مثلاً اگر من بدانم که ميتوانم به صد برسم، ولي الان پنج هستم، دانستن همين موضوع، براي حرکت و تحوّل، به من انگيزه ميدهد.
يکي از مواردي که براي تحوّل نياز است، اراده است، راهکار تقويت اراده چيست؟
1. شناخت، اثر زيادي دارد. کسي که بداند چه ميتواند باشد، بسيار قدرتمند ميشود!
2. انسان بايد مثبت انديش شود و نميتوانم را از واژگان خود حذف کند و اعتقاد داشته باشد که ميتواند و اين را به خودش تلقين کند و جملات مثبت به کار ببرد.
3. تدريج را رعايت کند و از چيزهاي کم شروع کند.
4. ترک گناه، تمرين اراده است؛ حتي مطلق ترک، باعث تقويت اراده ميشود.
5. کارهاي نيمه تمام خود را کم کند؛ زيرا کامل کردن کارهاي ناقص، باعث اعتماد به نفس ميشود.
حجه الاسلام محمد مهدي عباسي، کارشناس مشاوره و روانشناسي
|