رمضان، خواستن و شدن رمضان، ماه خدا، ماه سخن گفتن خدا، ماه مردم، ماه بيدار شدن مردم، ماه بيدار كردن آنان، ماه آگاه كردن انسان هایی كه نمي دانند و ماه تذكر دادن به آنان كه مي دانند هست. ماه برانگيختن آنها كه نشسته اند و ماه بازگرداندن آنها كه برگشته اند. ماه نيرو دادن به فريادي كه در حال شكستن است. ماه كمك كردن به پرنده اي كه در حال سقوط است و ماه به پرواز درآوردن مرغي كه از پريدن عاجز است. ماه گره كردن
vlqhkT o,hsjk , ank
رمضان، ماه خدا، ماه سخن گفتن خدا، ماه مردم، ماه بيدار شدن مردم، ماه بيدار كردن آنان، ماه آگاه كردن انسان هایی كه نمي دانند و ماه تذكر دادن به آنان كه مي دانند هست. ماه برانگيختن آنها كه نشسته اند و ماه بازگرداندن آنها كه برگشته اند. ماه نيرو دادن به فريادي كه در حال شكستن است. ماه كمك كردن به پرنده اي كه در حال سقوط است و ماه به پرواز درآوردن مرغي كه از پريدن عاجز است. ماه گره كردن مشت هايي است كه باز مي شوند و قدم هايي كه آهسته مي گردند. ماه بسيج كردن سپاهي است كه متفرق شدند و تحريك كردن لشکري كه در حال فرارند.
ماه یادآوری كه اگر آگاه باشي و آزاد، از هر ننگي و حقارت، هر بند و بردگي و هر نيازي، اما، اسارت ماندن، محكوميت زنده بودن و دام تن، به مرور زمان فلسفه ماندنت را دگرگون مي کند.
در اين مقاله مي خواهيم "فلسفه روزه" را با كلامي ادبي، علمي و عرفاني بیان کنیم.
نيازهاي تن كه وسيله اي بود در رفتن و شدن، با دسيسه اي آرام و بسيار ظريف، به هدفي تبدیل مي شود در ماندن و بودن و اگر تاكنون نان در خدمت تو بود، اکنون تو در خدمت نانی.
اگر دنيا در خدمت شدن تو بود، اکنون تو در خدمت شدن دنيا مي شوي.
اگر خواب در خدمت بيداري تو بود، اکنون بيدار بودنت به خدمت خواب ماندنت مي آيد و تو كه پيش از اين از دنيا آن قدر برمي داشتي كه به كار عقيده و ايمانت آيد، اكنون از عقيده ات آن قدر مي گيري كه به كار خوردن و خوابيدنت آيد؛ اكنون براي نان و نام خود مي خواني.
تو كه نماز را براي آزادي و استقلال خود مي خواندي، اكنون براي ريا و فريب مردم مي خواني.
تو كه بت ها را مي شكستي تا خدا را بپرستي و بپرستند، امروز بت ها را مي سازي تا خدا را نپرستند و نپرستي.
آرام آرام لجن هاي درونت، بر روح بزرگ وجودت غالب مي گردند. قدم هاي سريعت در شدن و رفتن، اندك اندك، به سستي و خشكي تن مي دهند و از سرعت عظيم خويش مي كاهند و سپس متوقف و ساكن و پس از سكون، بازگشت و عقب گرد و در سرازيري مرگ و ذلت غلتيدن و فرود آمدن.
و لذا روزه گرفتن
تو هر سال آن هم نه يك روز، 30 روز، روزه مي گيري. يكي از علل و فلسفه هايش چنين است كه خوردن و خوابيدن هدفت نشود و تو را اسير خود نسازد. تا جهت را دوباره نشانت دهد. تا درس ها را دوباره تكرار كند كه فقط رفاه مادي، فقط آسايش زندگاني، فقط برخورداري اقتصادي و فقط خوردن و خوردن و خوردن، هدف ما نيست. فلسفه خلقت نيست. علت حيات نيست؛ زیرا دنيا فقط كارگاه توليدي و شركت اقتصادي و بانك مالي نيست و انسان فقط ماشيني نيست كه توليد و مصرف كند و برعکس.
دنيا مكان انسان شدن است. فضاي بزرگ تكامل يافتن است. جايگاه عظيم پرواز كردن و اوج گرفتن است. هديه باارزش خداوند براي خدايي شدن است. بارگاه امانت هاي بزرگ و شاهكارهاي عالم خلقت است. محل علي (علیه السلام) شدن و حسين (علیه السلام) شدن است. ميدان نبرد حق و باطل است. ميراث بندگان صالح خداوند است.
و دنيا اين همه است، نه آن همه
دنيا جايگاه انسان است، نه حيوان و نه ماشين. و تو با روزه گرفتن، با نماز خواندن و با حج رفتن، آنچنان بودنت را انكار كنی. از بند خواب و خوراك و هر نياز حقيري كه تو را از رفتن بازمي دارد، رها شوی. از تناوب مصرف، براي توليد و توليد براي مصرف تا كار براي نان و نان براي كار، پول براي ماندن و ماندن براي پول و از هر سلسله اي كه تو را در بند مي كشاند، آزاد شوی. آزاد شو با روزه گرفتن و به من راستين آراسته شو، با افطار كردن.
فلسفه خوردن را انكار كن تا به فلسفه خواستن و شدن معتقد شوي، در رمضان، از خواب گران غفلت و فراموشي بيدار شو. به اطرافت نگاه كن. چشمانت را باز كن. كوله بارت را بربند و آماده شو. آماده حركت. بستر را رها كن. كفش ها را محكم كن. نفسي تازه كن. پاها را بر زمين سخت، استوار كن. حركت را دوباره آغاز كن كه در هر رمضان بايد دوباره بيدار شوي. دوباره آغاز كني. دوباره بالا روي. دوباره پرواز كني. دوباره زنده شوي و همان گونه كه درخت هاي بزرگ با آغاز بهار زنده مي شوند، تو با آغاز رمضان بيدار شو. از خواب زمستاني خويش و از لاك ضخيم خود بيرون آي و سپس آزاد شو. آزاد، همچون كويرهاي بزرگ و تنها. آزاد از هر نياز و رها از بند هر ديواري.
غريب جدامانده زنداني آفتاب و در زير شكنجه دائمي سوختن، اما همچنان پايدار و نيرومند، ماندن و ايستادن و ننگ تسليم را بر چهره پاك خويش نيالودن.
آزاد، همچون قطره آبي كه مي جوشد، از داغي پيام، بر سوي آسمان، بر اوج اين جهان، بالاتر از خيال، در عشق كبريا، در پيوستنش به مبدأ زندگي، دريا كه رمضان يك اردوگاه است. اردوگاه آموزش براي پيكار و اين بعد از رمضان، بيش از هر بعد ديگرش، به كار امروزمان می آيد. بعدي كه رمضان را به محرم مي پيوندد. بعدي كه رمضان را در خدمت محرم مي آورد. و در اينجا رمضان يك كلاس است. كلاسي فشرده براي آموختن. رفتن و پيوستن و ما در رمضان درس تشنگي مي آموزيم تا در محرم از پاي در نیاییم و درس سختي و رنج فرامي گيريم تا در آنجا به ياري مان آيد.
اگر تعجب مي كنيم كه چرا مجازات تخلف از مقررات رمضان، دو ماه روزه واجب است، علتش را در سختي هاي محرم بدان كه چنين مجازاتي تو را در چنان راهي ياري دهد، و تو را در انبوه مشكلات همراهي كند تا رمضان را جدي بگيري و درس را به خوبي بياموزي.
رمضان به خاطر محرم است
بدون محرم، رمضان رياضت كشيدن است و همچنين، كسي كه از رمضان نگذرد، محرم را نخواهد شناخت. آنها كه حسين (علیه السلام) را ترك كردند، كلاس رمضان نديده بودند. و آنها كه او را ياري رساندند، بهترين شاگردان رمضان بودند. پس بكوش رمضان را بهتر بشناسي و درس هايش را بيشتر بياموزي تا محرم را بهتر بشناسي و راهش را بهتر بروي.
در اينجا هر چه بيشتر بياموز، هر چه بهتر بشناس كه آنجا فرصت آموختن بس اندك است و وسوسه هاي بازگشت بس فراوان، كه رمضان 30 روز است، ولي محرم يك روز، يعني 30 روز بياموز تا آن يك روز را قدرت رفتن داشته باشي و قدرت شناختن به دست آوري. سریع آماده شو تا سختي هاي آن روز را توان انجام و تحمل داشته باشي و اين به آن معنا نیست كه عمر محرم يك روز، كه محرم يك ماه است.
30 روز و نه 30 روز که 30 سال، و اين يعني براي ادامه محرم، قدرتي فراوان لازم است و شناختي عميق، بايد چهره ها را به خوبي شناخته باشي، كه در اوج سختي هاي سنگين محرم، اگر اندكي بلغزي، به جاي اين كه بر يزيد بشوري، بر حسين (علیه السلام) مي خروشي.
همچون حر، كه عميق نياموخته بود، اما حسين (علیه السلام) همان جا، در ادامه رمضان، آن يك درس را به او آموخت و تو همان جا بياموز، در رمضان كه فرصت بيشتري داري و خوب دقت كن. به هر كلمه اي كه از پيام خدا و از دل قرآن مي جوشد، به هر سخني كه از رهبرانت مي شنوي، گوش دل بسپار.
گرسنگي را بچش
گرسنگي را بچش تا كينه غارتگران را در قلبت انباشته سازي. بيخوابي را تجربه كن تا درد مردم را بداني. سخنان خدا و رهبرانت را گوش كن تا توطئه ها، دسيسه ها، و حيله ها را بفهمي.
منافق را همين جا بشناس، آنجا فرصت نيست. تنها ايمان كافي نيست. فهم و آگاهي هم لازم است. فهمي عميق و فراوان. شناختي راستين و حقيقتي و انديشه اي بينا و توانا. پس رمضان ماه آموختن، ماه مردم و ماه خداست. فقط رمضان؛ زيرا به خاطر نجات مردم است كه بزرگ ترين پيروزي، اراده و آگاهي و كوشش مردم است و پس از آن نابودي دشمن، خواه ناخواه فرا مي رسد. پس رمضان باارزش ترين ماه است.
ماهي كه خدا نامش را بر آن نهاده و از خود دانسته. ماه خدا. ماه بخشش گناهان. گناه آنها كه غافل بودند، نمي دانستند، اسير دست هاي پنهان و توطئه گر بودند و حالا آگاه و مصمم شدند. پس تو هم نگران گذشته خويش نباش، به آينده بينديش، به عاقبت كار، به فردا كه خداوند بزرگ ترين بخشايشگر است.
رمضان، ماه خداوند است
رمضان ماه خداوند است، ماه بخشش گناهان، چون ماه آموزش است و آمادگي، ماه خودسازي و مهيا شدن كه عادات و دلبستگي هايت، نيازها و وابستگي هايت، تو را در مصاف با زشتي ها و در ميدان پيكارها، ناتوان مي کند. پس بكوش از نيازهايت رها شوي. از آنها كه تو را به ماندن و سكوت مي خوانند. از خوردن و خوابيدن. از تن دادن به همه پستي هايي كه براي نان خود و فرزندانت مرتكب مي شوي كه اگر نان نداري، با بندگي و ذلت به دست نياور، با آزادگي و پيكار به دست آور. رمضان تمريني است در اين جهت، نه به صورت تنها تمرين و آخرين و بهترين تمرين، بلكه به عنوان نمونه اي از آنچه پس از اين خودت بايد بيابي و عمل كني. رمضان يك نمونه است.
خدايا روزي ام كن در اين ماه، تيزهوشي و بيداري قرار ده و دورم گردان در آن، از بي خردي و اشتباه و مقرر فرما برايم بهره اي از هر چيزي كه در آن نازل گرداني، به جود و كرمت اي با بخشنده ترین بخشندگان.