آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳ ۱۱:۱۸ بعد از ظهر
|
|||||
مدیر انجمن
شماره عضویت :
44
حالت :
ارسال ها :
2792
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
773
دعوت شدگان :
12
اعتبار کاربر :
21876
پسند ها :
2658
تشکر شده : 3464
وبسایت من :
وبسایت من
|
آن شب، ماه در خسوف غم فرو رفته بود و اشکِ ديده ستارگان، در آستانه فروچکيدن بود. مسجد کوفه سه شب بود که انتظار زاهد هر شبه اش را می کشيد؛ گويا گرمی خونی که به صورت محراب شتَک زده بود، در باورش نمی گنجيد. اين روزها، يتيم بچگان کوفه می دانستند نبايد سراغ پدر را از مادرانشان بگيرند؛ حالا معمای آن مرد ناشناس با کوله نان و خرمايش، برای آنها هم فاش شده بود، اما هنوز روزنه اميدی در دل های کوچکشان سوسو می زد، مثل کوچه های تاريک و محزون کوفه که هنوز منتظر رد پای آرام و پرصلابت مولا بر شانه های خود بودند. کودکی به اصرار، کاسه شيری از مادرش گرفت و به اميد شفای پدر، سايه های تاريک شب را پشت سر گذاشت. با خود می گفت: امشب به عيادت پدرم می روم و به او خواهم گفت هر شب برای شفايش دعا کرده ام...، اما پشت در خانه علی(ع) که رسيد... . چگونه باور کند اين پيکر پاک عدالت است که بر دوش حسن و حسين حمل می شود! اين همان علی(ع)، يکه تاز ميدان نبرد و پدر مهربا ن يتيمان کوفه است! آيا اين علی(ع) است که می رود! مگر شانه هايش از ردّ انبان نان و خرما خسته اند یا مگر الفت يتيمان و بيچارگان را با نگاه مهربان و لبخند پرمهرش از ياد برده است! نمی دانم کوفه پس از آن شب چگونه تاب ماندن داشت! نمی دانم مردمانش چگونه نفس کشيدند و سياهی اين عزا و ماتم بزرگ را به سپيدی صبح آميختند! آيا زمين تاب آن داشت که با مناجات های پرسوز علی(ع) وداع کند! آیا آزادگان عالم توانستند تجسم عدالت محض را در زير خاک کنند! عرشيان حق دارند اين شب غريب را به ديده حيرت بنگرند؛ چگونه اهل زمين گوهر ناياب نسل آدم را در خاک غفلت و جهل خويش مدفون می سازند! نمی دانم با علی(ع) چه کردند که می گفت: «خدايا! مرا از آنها بگير و حاکم بدی را به جای من بر آنها بگمار!» این روزهای آخر، لحظه شماری مولا برای رفتن، فرزندانش را بی تاب می کرد. حساب هر شب ماه رمضان را داشت و می فرمود نزديک است که اين محاسن سپيد، به خون سرم رنگين شوند. گويا از راه و رسم مردم زمانه اش به تنگ آمده بود؛ اينکه بر منبر برود، خطبه بخواند و مردمان را به جنگ با دشمنان خدا دعوت کند و آنها به بهانه زمستان و تابستان، دور و برش را خالی کنند. 25 سال سکوت، حادثه بزرگی است، اما غريبانه تر آن است که دوران کوتاه مدت حکومتش، مدام به جنگ و درگيری گذشت. انگار به قدری دير گرد علی(ع) جمع شدند که معنای اسلام حقيقی از ذهن ها رخت بربست. عدالت چيز عجيبی شده بود! اينک، اخلاص و برای خدا کارکردن، مفهوم گنگی دارد. حالا، وقتی علی(ع) دم از عدالت می زند، بساط جنگ جمل برپا می شود و نارضايتی از تقسيم بيت المال، ورد زبان ها می گردد. وقتی دم از صلاحيت حاکمان می زند، فتنه قاسطين علم می شود و قرآن های سرنيزه! وقتی روشنايی انديشه و دوری از جمود و خشک مغزی را گوشزد می کند، سپاه نهروان در مقابلش صف می کشد. آن روز برای بيعت با علی(ع)، جامه می دريدند و يکديگر را زير دست و پا له می کردند، روزی بود و امروز که به هر بهانه، راه خود را از علی(ع) جدا می کنند، روز ديگری است! گرچه حکومت عادلانه امیر مؤمنان(ع) حلاوت روزهای حضور پيامبر را زنده می کرد، ولی چه بسيار کينه ها و عقده های قديمی با اسلام و پيامبر که اينک به بهانه علی(ع)، مجال سر برآوردن يافته اند! بايد پرسيد علی کيست؟ علی معيار حق و باطل است. آن قدر عيارش بالاست که زبان دوست و دشمن، از ثنا و ستايش او لبريز شده است. زهد با علی(ع) معنا می شود، وقتی در سفره هر روزش، جز نان جو و نمک نمی يابی! معيار عدالت، علی(ع) است، وقتی دانشمند مسيحی می گويد: «علی(ع) به سبب شدت عدالتش به شهادت رسيد». علی(ع) جمع اضداد است. به شام تيره غربت، پناهگاه يتيم به روز معرکه، سردار جنگ و نام آور علی(ع) همان است که روزی به اعجاز دستانش، خيبرشکن می شود و روزی به اعجاز صبر بی مانندش، اول مظلوم عالم! علی(ع)، يکه تاز ميدان خطابه و وعظ است؛ سحر کلامش در جان ها نفوذ می کرد تا آنجا که در وصفش گفتند: «مادون کلام خالق و مافوق کلام بشر!» کسی است که پيامبر، او و پيروانش را به زیور کلام خویش آراست: «قسم به آنکه جانم در دست اوست، علی و شيعيان او، رستگاران روز قيامتند». علی(ع) دريايی است که تنها به اندازه معرفتت از آن برمی گيری! علی ساقی است؛ پيمانه ات را بزرگ تر کن تا از شراب صافی عشق او، خوب سيراب شوی! زبان علم و خرد الکن از فضائل اوست
که کس علی نشناسد به غير پيغمبر
ویرایش موضوع توسط : programmer
در تاریخ : جمعه ۲۷ تیر ۱۳۹۳ ۱۱:۱۹ بعد از ظهر می پسندم 0
|
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|