آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۳ ۰۳:۵۸ بعد از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
290
حالت :
ارسال ها :
291
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
45
اعتبار کاربر :
1359
پسند ها :
323
تشکر شده : 283
|
مقام معظم رهبري : مسألهى وحدت حوزه و دانشگاه به اعتقاد من يكى از اساسىترين و پيچيدهترين و عميقترين مسائل انقلاب است. قرن نوزدهم، قرن طرد دين از صحنهى زندگى قرن نوزدهم كه اوج تحقيقات علمى در عالم غرب مىباشد، عبارت از قرن جدايى از دين و طرد دين از صحنهى زندگى است. اين تفكر، در كشور ما هم اثر گذاشت و پايهى اصلى دانشگاه ما بر مبناى غير دينى گذاشته شد. علما از دانشگاه روگردان شدند و دانشگاه هم از علما و حوزههاى علميه روگردانيدند. اين پديدهى مرارتبار، هم در حوزهى علميه و هم در دانشگاهها سوء اثر گذاشت. در حوزههاى علميه سوء اثر گذاشت؛ زيرا علماى دين را صرفا به مسايل ذهنى دينى - ولاغير - محدود و محصور كرد و آنها را از تحولات دنياى خارج بى خبر نگهداشت. پيشرفتهاى علم از نظر آنها پوشيده ماند و روح تحولگرايى و ضرورت تحول در فقه اسلام و استنباط احكام دينى - كه همواره در تحولات عظيم جهانى، چنين تحولى در استنباط دين و فقه اسلام وجود داشته است و فقه براى رفع نياز جامعه، مستند به قرآن و سنت است - در حوزهها از بين رفت. حوزهها از واقعيت زندگى و حوادث دنياى خارج و تحولات عظيمى كه به وقوع مىپيوست، بىخبر ماندند و به يك سلسله مسايل فقهى و غالبا فرعى محدود شدند. مسايل اصلى فقه - مثل جهاد و تشكيل حكومت و اقتصاد جوامع اسلامى و خلاصه فقه حكومتى - منزوى و متروك و «نسيا منسيّا» شد و به مسايل فرعى و فرع الفرع و غالبا دور از حوادث و مسايل مهم زندگى، توجه بيشترى گرديد. اين، ضربهيى بود كه به حوزههاى علميه وارد آمد و دست سياستها هم از اين استفاده كرد و با تبليغات و روشهاى شيطنتآميز، هر چه توانستند حوزهها را از تحولات زندگى دورتر كردند. دانشگاه ما در دست كسانى بود كه از دين بهرهيى نداشتند
و اما دانشگاه - كه خشت اولش از حوزهى علميه و دين جدا نهاده شده بود - در مشت كسانى افتاد كه نه از دين و نه از اخلاق اسلامى و نه از اخلاق سياسى و نه از احساس وجدان يك شهروند نسبت به كشور و ملتشان بهرهيى نداشتند. در طول هفتاد سال اخير، به جز عدهى معدودى از قبيل اميركبير و بعدها هم چند نفرى كه بسيار معدود بودند، بيشتر كسانى كه زمام امور تحصيلات عاليه در اين كشور بهدست آنها بوده است و مسايل آموزش عالى به اراده و تدبير آنها ارتباط پيدا مىكرده، بقيه كسانى بودهاند كه منافع ملت ايران در مقابل منافع بيگانگان، براى آنها از هيچ رجحانى برخوردار نبود و بيشتر به فكر چيزهاى ديگرى بودند تا آيندهى اين ملت و اين كشور! قرون وسطى، دوران تاريكى اروپاييان و درخشش اسلام بعد از آن كه راه معلومات و علوم روز غربى در ايران باز شد، دستهاى خيانتكار و غافل، كارى كردند كه اين ملت عقب بماند و پيشرفت نكند. سالها و بلكه قرنهاى متمادى، ملت ما در اوج قلهى علم بود و در هيچ جاى دنيا در آن دوران، اين قدر علوم درخشش نداشت. شما شنيدهايد كه قرون وسطى، قرون تاريكى و ظلمات است. امروز هم اروپاييها وقتى مىخواهند مردمى را تخطئه كنند، مىگويند اينها قرون وسطايى هستند! قرون وسطى، يعنى قرنهاى جهالت و ظلمات ملتهاى اروپايى. درست همزمان با اين قرون، قرون درخشش دانش در ايران و كشورهاى اسلامى است. ابنسينا و ابوريحان بيرونى و محمّدبن زكرياى رازى و عمرخيام - منجم و رياضيدان بزرگ - و بزرگترين ادبا و بزرگترين علماى ما در علوم طبيعى و بزرگترين رياضيدانها و منجمان و پزشكهاى ما كه امروز آثار علمى آنها در دنيا مطرح است، همزمان با قرون وسطى زندگى مىكردهاند. بله، قرون وسطى، قرون ظلمات و تاريكى براى اروپاييهاست و قرون درخشش دانش براى ما مسلمانها مىباشد. اروپاييها، اين حقيقت را كتمان مىكنند و مورخان غربى، آن را به زبان نمىآورند و ما هم عادت و باور كردهايم! جدايى دين از علم، علت عمدهى تنزل ما ملتى با اين سابقهى درخشان تاريخى، در دوران ستم فراگير حكومت پادشاهى در اين كشور - و بدتر از همه در اين دويست يا صد و پنجاه سال اخير، يعنى اواخر قاجاريه و همهى دوران پهلوى - از لحاظ پيشرفت علمى، در اين حد از تنزل قرار گرفت. اين، كارى است كه انجام دادند و علت عمدهى اين مسأله، جدايى دين از علم در كشور ما بود. علما و دانشمندان و محققان علوم طبيعى در كشور ما، از دين جدا ماندند و در نتيجه به درد مردم و كشور و ملتشان نخوردند. خوبترها و بهترينهايشان رفتند و براى بيگانگان مفيد واقع شدند. عدهيى هم در همينجا بودند و براى بيگانهها كار كردند. روشنفكرانى كه در همين دانشگاهها درس خواندند، همانها بودند كه در طول حكومت پهلوى، ادارهى اين كشور را به خائنانهترين وجهى برعهده داشتند و به اين ملت خيانت كردند. اينها، متخرجان همين دانشگاهها بودند و خدا رحم كرد كه انقلاب اسلامى پديد آمد. آن نسلى كه بتدريج از روشنفكران متأخر اين جامعه فارغالتحصيل شده بودند و به سمت كارهاى سياسى مىرفتند، به قدرى نسلبىريشه و بىاعتقاد و بىپيوندى بودند كه خدا مىداند اگر آنها بر سر كار مىآمدند، با اين ملت و اين كشور چه مىكردند. هست و نيست و بود و نبود اين ملت را مىسوزاندند و از بين مىبردند! خدا را شكر كه آنها مهلت پيدا نكردند و انقلاب اسلامى آمد و آن سلسله و طومار را درهم دريد. وحدت حوزه و دانشگاه، يعنى حركت پابهپاى علم و دين
در نظام اسلامى، علم و دين پابهپا بايد حركت كند. وحدت حوزه و دانشگاه، يعنى اين. وحدت حوزه و دانشگاه، معنايش اين نيست كه حتما بايستى تخصصهاى حوزهيى در دانشگاه و تخصصهاى دانشگاهى در حوزه دنبال بشود. نه، لزومى ندارد. اگر حوزه و دانشگاه به هم وصل و خوشبين باشند و به هم كمك بكنند و با يكديگر همكارى نمايند، دو شعبه از يك مؤسسهى علم و دين هستند. مؤسسهى علم و دين، يك مؤسسه است و علم و دين باهمند. اين مؤسسه، دو شعبه دارد: يك شعبه، حوزههاى علميه و شعبهى ديگر، دانشگاهها هستند؛ اما بايد با هم مرتبط و خوشبين باشند، با هم كار كنند، از هم جدا نشوند و از يكديگر استفاده كنند. علومى را كه امروز حوزههاى علميه مىخواهند فرا بگيرند، دانشگاهيها به آنها تعليم بدهند. دين و معرفت دينى را هم كه دانشگاهيها احتياج دارند، علماى حوزه به آنها تعليم بدهند. سرّ حضور نمايندگان روحانى در دانشگاهها، همين است. چه قدر خوب است كه اين ارتباطها، برنامهريزى و سازماندهى بشود. اين، يكى از بهترين و طبيعيترين وحدتهاست.
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر |
|||||
|
اطلاعات نویسنده |
وحدت حوزه و دانشگاه در کلام مقام معظم رهبری
دوشنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۳ ۰۴:۴۸ بعد از ظهر
[1]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1086
حالت :
ارسال ها :
368
محل سکونت : :
تبریز
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
121
اعتبار کاربر :
1824
پسند ها :
261
تشکر شده : 210
|
چکیدشو بنویس خخخخخخخخخخخخخ
ممنون اینم مفید بود می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
وحدت ، حوزه ، دانشگاه ، در ، کلام ، مقام ، معظم ، رهبری ، |
|