آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
یکشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۲ ۱۰:۵۰ قبل از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
20
حالت :
ارسال ها :
2177
محل سکونت : :
دنیای بیکسی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
240
دعوت شدگان :
5
اعتبار کاربر :
10422
پسند ها :
730
تشکر شده : 3139
|
بسم الله الرحمن الرحیم
الهی ، خدایا ، خدای من چراغها رو خاموش کردن ، فکر عجیبی دارم دلم میخواد چشامو ببندمو احساس کنم شب اول قبرمه . منم و تو ، هیچ کسی نیست . معنی مضطر یعنی درمانده و بی کس روبا تمام وجودم حس کنم ، کسی که همه تنهاش گذاشتن ، دستش از همه جا کوتاهه با قلبم حس کنم که فقط تو رو دارمو بس ، فقط تو . اونوقت چی کار کنم با این همه گناهو کوله باری از معصیتو رو سیاهی که دیگه راه برگشت نداره و کاملاً درموندست. خدایا چی کار کنم ، با تو حرف بزنم ؟ چه جوری ؟ فریاد بزنم یا گریه و ناله زاری کنم؟ چه جوری شروع کنم ؟ اصلاً چی بگم که از اون خبر نداشته باشی ؟ اما دوست دارم از گناهام بگمو ازت طلب بخشش کنم خدایا ، اما از سه چیز خجالت میکشم ، اولیش اینکه تو انجام دستوراتت کوتاهی کردم . دوم بهم گفتی گناه نکن و کردم سوم ، خدایا بهم نعمت فراوون دادی و من شکر نکردم . خجالت میکشم خدا . اما خدای بزرگم ببین این منم ، این منم که در پیشگاهِت به خاک افتادم و با صدایی از سر عجز میگم : ای فریاد رس گنه کاران و در ماندگان ای آرام دل وحشت زدگان ای پناه دهنده ی بی پناهان و ای مهربانترین مهربانان ، شرم گینم و روسیاه ، عاجزم و ناتوون ، درمونده اَم و بی کس . چی کار کنم ؟ خدایا بگو چی کار کنم ؟ اگه گریه بکنم میبخشی ، تا از چشام سیل جاری کنم ؟ اگه دعا و التماس کنم منو میبخشی تا اینقدر صدات کنم تا زبونم بند بیاد ؟ خدای من، اگه صورتمو به خاک بذارم جوری که با خاک یکی بشه بهم نظر میکنی تا این کارو بکنم؟ اما تنم میلرزه یه لحظه چشامو باز میکنم ، هنوز زنده ام ، هنوز نفس میکشم ،خدای من ، امیدوار میشم ، چون خودت گفتی ادعونی استجب لهم بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را . پس ای خدا میخونمت ، صدات میزنم که از کارهای زشتم بگذری ، رسوا و جزا و عذابم نکنی ، مهربونی کن به من آقا و مولای من ،منم بندت ، منم بنده ی روسیاهت ، بنده ای که بریده چارش از غیر تو ، ای خدا ، ای منتهای آرزوهایم ، امید به کسی غیر تو ندارم . قبر ، این است منزلگاه و جایگاه آخر من . ای معبودم ای کاش میدونستم چه جوری باهام رفتار میکنی ، جوابمو میدی یا نه ؟ تنِ ضعیفم میلرزه وحشت و دلهره دارم . خدایا آیا اونقدر عهد و پیمان شکوندم که دیگه جوابمو نمیدی ؟ نگام نمیکنی ؟ یعنی دیگه قبولم نمیکنی و روتو ازم برمیگردونی؟ پس وای به من ، وای به منو بی چارگی و خواری وبدبختیم. به کجا پناه ببرم؟ موقعی که تو ترکم کنی به کی امیدوار بشم ؟، پس وای به من . اما خدای مهربونم من غیراز اینا ازت شنیدم و دیدم ، سریع الرضایی یعنی زود از بنده هات راضی میشی . فراغ عفو رحمتِت به اونایی هم از درگاهت درخواست نمیکنن هم شامله. پس چطور میشه، خدایا چطور میشه منی که تمام امید و عشق و پناهم تو هستی برام دل نسوزونی و از کرم و لطفِت بهم نظر نکنی ؟ نه خدایا این طور نبوده و نیستی . پس خدای من امیدوارم ، خیلی هم امیدوارم ، درسته که عملی یا کرداری که روی در خواست و توجه و عنایت تو داشته باشم ندارم . اما با تمام وجود میپرستمت ، می دونم و اطمینان دارم بهم نظرو عنایت داری و منو دوست داری که اگه این طور نبود تو این شب قدر تو گلستان شهدا چی کار میکردم ؟ پس مطمئنم تو دعوتم کردی و به دردو دل عاشقونه ی من که امیدوارم از روی اخلاص باشه گوش میدی پس منم می گم که : بار الها ای محبوب من . چگونه مرا خواندی در حالی که لحظات حیاتم در ضربانهای غفلت از یاد تو سپری گشت و زیباییهای زود گذر مرا شیفته ی خود نمود و آرزوهای فرداهای دور مرا در خود پیچید و آنگاه که به ستایش تو ایستادم از نام بزرگ تو محافظت نکردم و آن را به هوس های زود گذر آراستم ، ولی تو مهربانتر از آن بودی که مرا مورد خشم خود قرار دهی ، بلکه مرا به محبت خود نواختی، پس چگونه تو را سپاسی گویم و منتظر رحمتت مانم که برایش سجده های طولانی نکردم و کمر بندگی در اطاعت آن نبستم یاریم کن ای خالق من تا به خطاهایم اعتراف کنم و تو را سپاس گویم . ای رب من و خدای من چگونه مرا در به خاک افتادن در برابر قدرتمندی خود میبینی و کوچکی و خردیم را به من گوشزد نمیکنی؟ بلکه مرا مورد لطف و احسانت قرار میدهی و مرا آزاده و بزرگ میشماری . چگونه تو را ستایش و سپاس گویم ؟ آیا در سینه ی من قلبی آفریده ائی که گنجایش این مقدار محبت را داشته باشد ؟ ای خالق ضربانهای حیاتم آنگاه که امر میفرمایی تا ساعت وجود از حرکت بایستد و آنگاه مرا در حیاتی دیگر حیات مجدد میبخشی در حالی که من هنوز فرصت شکر این حیات را ندارم . مرا در زندگی دیگر از نعمتها بهره مند میسازی . پس یاریم کن تا تربیت حضو داشته باشم و به خردی و کوچکیم ترحم کن که سر به سجده ی تو دارم . یا ارحم الراحمین یا ارحم الراحمین اللهم عجل لولیک الفرج
ویرایش موضوع توسط : یسنا
در تاریخ : یکشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۲۴ قبل از ظهر
می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
دل نوشته شب نوزدهم (شب قدر)
یکشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۰۱ قبل از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
28
حالت :
ارسال ها :
967
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
333
اعتبار کاربر :
3698
پسند ها :
590
تشکر شده : 1295
|
یسنا جان ممنون
میخواستم ازت خواهش کنم رنگ فونتی که به کار میبری رو عوض کنی صفحه سفیده ورنگ سبزی که به کار میبری چشمای آدمو اذیت میکنه و مطلب زیبایی که خوندش آرامش میده یکم سخت میشه می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
دل نوشته شب نوزدهم (شب قدر)
یکشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۲ ۱۱:۳۹ قبل از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
106
حالت :
ارسال ها :
2493
محل سکونت : :
جهرم
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
428
دعوت شدگان :
7
اعتبار کاربر :
8183
پسند ها :
1684
تشکر شده : 2732
|
ممنونم یسناجون.
می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
دل نوشته شب نوزدهم (شب قدر)
یکشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۳۴ بعد از ظهر
[3]
|
|||
عالی بود یسنا جون
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
دل نوشته شب نوزدهم (شب قدر)
یکشنبه ۶ امرداد ۱۳۹۲ ۰۴:۴۴ بعد از ظهر
[4]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
75
حالت :
ارسال ها :
367
محل سکونت : :
اصفهان-نجف آباد(هر جا که خدا پسند باشد)
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
169
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
605
پسند ها :
258
تشکر شده : 166
وبسایت من :
وبسایت من
|
دلنوشته ی زیبایی بودو کمی کتابی بود.
می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
دل ، نوشته ، شب ، نوزدهم ، (شب ، قدر) ، |
|