انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » انجمن دفاع مقدس » شهدا و جنگ » بدون هیچ عنوانی...



بدون هیچ عنوانی...

بدون هیچ عنوانی... آنها چگونه میفهمند کلام آن بیسیمچی را که در آخرین لحظات زندگیش پشت بیسیم گفت: عراقی ها خاکریز را گرفته اند تیر خلاصی میزنند باید موج بیسیم را تغییر دهم ولی سلام ما را به امام برسانید بگویید از ما راضی باشد...هر کاری از دستمان برمی آمد کردیم... کدام یک از ما میتوانیم این جمله را درک کنیم؟؟؟  
fn,k id] uk,hkd...


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 9 از 18 < 1 8 9 10 18 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۱۲ بعد از ظهر نمایش پست [97]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من



هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
شد کوچه های ایران مشکین ز اشک سارا
سارا لباس پوشید ، با جبهه ها عجین شد
در فکه و شلمچه ، دارا بروی مین شد



چندین هزار دارا ، بسته به سر ، سربند
یا تکه تکه گشتند یا که اسیر و دربند
سارای دیگری در ، مهران شده شهیده
دارا کجاست ؟ او در ، اروند آرمیده


دوخته هزار سارا ، چشمی به حلقه در
از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر
سارا سؤال می کرد ، دارا کجاست اکنون ؟
دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون


خون گلوی دارا آب حیات دین است
روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمین است
در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند ده ها هزار « دارا »
هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند
دارای این زمان با بنزش رود به دربند
دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه


در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد
در این زمانه ناگه ، چادر( لباس جین ) شد
با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست
سارا ، خود از برای جلب نظر ، بیاراست


آن مقنعه ور افتاد ، جایش فوکول درآمد
سارا به قول دشمن از اُمّلی درآمد
دارا و گوشواره ، حقّا که شرم دارد !
در دستهایش امروز ، او بند چرم دارد
با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم
اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم
جای شهید اسم خواننده روی دیوار
آنها به جبهه رفتند اینها شدند «طلبکار»


شعر : زنده یاد شهید ابوالفضل سپهر


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ ۱۰:۱۲ بعد از ظهر نمایش پست [98]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من



دل دوبــاره عشــــق قسمت کرده است/ یــــاد کاوه، یــــــاد همّـــت کـرده است
یـــاد ســـــــرداران بی سر کرده است/ یــــاد بـــــدر و یـــاد خیــبر کرده است
 
یــــــاد مجـــنون و شلـمــچه کرده است/ یـــــــاد غــــوغای حـــلبــچه کرده است
یــــاد فـــکّــه، یــاد مــهران کرده است/ یــــاد نجــــوا های چــمران کرده است

 
یـــاد سـربنــدهای یا زهـــرا (س) بخیر/ یـــــاد آن دل های چون دریـــــا بــــــخیر
 یــــــــاد آن نـــام آوران بـــی ریـــــــــا/ یـــاد آن جان بر کـــفان جبـــهـــــــه ها
 یـــــاد ســـنگـــــــرهـــای تــوأم با صفا/ نیــمـــه شبـــهــا ذکـــر حـــقّ، یاد خـدا
 یــــاد ســــــرباز شــــــهید بی پـــلاک/ یــــــاد آن تــن های افتـــاده به خـــاک


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ ۱۰:۱۴ بعد از ظهر نمایش پست [99]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من



هروقت می‌خواهیم با سید برویم توی شهر قدمی بزنیم یکی دو نفر جلوتر می‌روند تا اگر بوی کباب شنیدند خبرش کنند. حساسیت دارد به بوی کباب. حالش خیلی بد می‌شود. یک بار خیلی پاپِی شدیم که چرا.


 




 


گفت :\" اگر در میدان مین بودی و به خاطر اشتباهی چاشنی مین فسفری عمل می‌کرد و دوستت برای اینکه معبر عملیات لو نرود، آن را می‌گرفت زیر شکمش و ذره ذره آب می‌شد و حتی داد نمی‌زد و از این ماجرا فقط بوی گوشت کباب شده می‌آمد توی فضا، تو به این بو حساس نمی‌شدی؟\" روزگاری جنگی بود، ص71


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ ۱۰:۲۸ بعد از ظهر نمایش پست [100]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من





  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ ۱۰:۳۳ بعد از ظهر نمایش پست [101]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من





تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو



صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو
یا دل از ماندن تو سیر شود بعد برو
خواب دیدی که دل دست به دامان تو شد
تو بمان خواب تو تعبیر شود بعد برو لحظه ای باد تو را خواند که با او بروی
تو بمان تا به یقین دیر شود بعد برو
صبر کن عشق زمینگیر شود بعد برو
یا دل از دیده ی تو سیر شود بعد برو
تو اگر کوچ کنی بغض خدا می شکند
تو بمان گریه به زنجیر شود بعد برو


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ ۱۰:۵۲ بعد از ظهر نمایش پست [102]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من





  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
شنبه ۵ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۱۰ بعد از ظهر نمایش پست [103]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من



شهید محمد حسن فایده

همسرش میگه: یه روز که اومدم خونه، چشماش سرخ شده بود

نگاه کردم دیدم کتاب گناهان کبیره شهید دستغیب رو توی دستاش گرفته

بهش گفتم: گریه کردی؟

یه نگاهی به من کرد و گفت: راستی اگه خدا اینطوری که توی این کتاب نوشته با ما معامله کنه عاقبت ما چی میشه

مدتی بعد برای گروه خودشون یه صندوق درست کرده بود و به دوستاش گفته بود: هر کی غیبت کنه باید پنجاه تومن بندازه توی صندوق.

باید جریمه بدیم تا گناه تکرار نشه


...منبع :سر بندهای یا زهرا

 



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
یکشنبه ۶ مهر ۱۳۹۳ ۰۴:۵۵ بعد از ظهر نمایش پست [104]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من



 

فکر کردم این هم از همان شوخی‌های جبهه‌ای است که برای همدیگر ناز می‌کردیم و می‌گفتیم: "احساس می‌کنم می خوام شهید به شم!"، در حالی که سعی می‌کردم بخندم، گفتم: "از این شوخی‌های بی‌مزه نکن"

گفت: "حمید دیگه از شوخی گذشته، می خوام باهات خداحافظی کنم." حالا هر چی میگم خوب گوش کن.

من امروز شهید میشم، چه بخوای و چه نخوای! دست من و تو هم نیست، هر چه خدا بخواهد، همونه!

کم کم شروع کرد به نصیحت و توصیه و بعد وصیت شفاهی‌اش را کرد.

حرف‌هایی زد که برای من خیلی جالب بود.

در پاسخ به این سوالم که: "شهادت را چگونه می‌بینی؟"

نفس عمیقی کشید و گفت:

"شهادت، رهایی انسان از حیات مادی و یک تولد تازه است... شهادت مثل رهایی یک پرنده است از قفس... دوست دارم در برابر تمام عمرم، یک لحظه به عمر امام عزیز اضافه شود چون امام با هر لحظه از عمر خودش می‌تونه جامعه‌ای رو هدایت کنه"

مدام پشت سر هم می‌گفت: خداحافظ من رفتم، بعد از خداحافظی، اشک ریزان گفت: "مطمئنم وقت جون دادن، آقا امام زمان (عج) سرم میاد. من وقتی بخوام جون بدم، می‌خندم."

ناگهان صدای وحشت انگیز سوت خمپاره ای مرا در جایم میخکوب کرد. دود و غبار در یک آن، تمام فضا را پر کرد.

به بیرون سنگر آمدم و فریاد زدم:

مصطفی... مصطفی...

دود و خاک آرام بر زمین می نشست. مصطفی مثل گل سرخیشکفته بود. هنوز زنده بود.

سرش را در میان دست‌هایم گرفتم، با گریه و التماس از او خواستم چیزی بگوید.

ابروهایش را حرکت داد. خواست چشم‌هایش را باز کند اما نتوانست.

خواست چیزی بگوید اما نشد.

خون در گلویش پیچید و با خِرخِری فوران کرد و بالبخندی زیبا رفت.



  می پسندم 4     0  4 
 
 
تعداد پسند های ( 4 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۰۸ بعد از ظهر نمایش پست [105]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من





  می پسندم 1     2  -1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 2 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۱۷ بعد از ظهر نمایش پست [106]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من



اونا تو باتلاقها گیر کردند تا ما الان میتونیم خیلی راحت تو خیابونهای شهرمون قدم بزنیم….



  می پسندم        0 
















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ ۰۹:۱۸ بعد از ظهر نمایش پست [107]
مدیر انجمن آموزش زبان عربی
rating
شماره عضویت : 1116
حالت :
ارسال ها : 871
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 116
اعتبار کاربر : 4323
پسند ها : 713
حالت من :  Gerye.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (30).jpg
تشکر شده : 1006
وبسایت من : وبسایت من



بسیار عالی


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : مطهره سادات

 





















گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
بدون هیچ عنوانی...
سه شنبه ۸ مهر ۱۳۹۳ ۱۰:۱۳ بعد از ظهر نمایش پست [108]
بانو
rating
شماره عضویت : 1270
حالت :
ارسال ها : 1189
محل سکونت : : بوشهر
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 178
اعتبار کاربر : 5071
پسند ها : 1155
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تشکر شده : 1003
وبسایت من : وبسایت من



باور نمی کنم که تو باشی برادرم....
نحوه شهادت شهید اسماعیل اصغری

از کتاب پوتین های ساق بلند ...

برای لحظاتی هیچ کس از خط ایران و عراق شلیک نمی کرد و همه مبهوت آن صدای مهیب بودند .
دین شعاری بعد از مدتی با بیسیم از من پرسید اسماعیل با ماشین پر از مین مهمات به سوی شما آمده و هنوز برنگشته است .
با دلشوره
فراوان حدس زدم صدای انفجار شدید برای چه بوده.
با عجله از روی جاده خاکی روی کانال ماهی به سمت عقب دویدم ، دیدم جای ماشین اسماعیل چاله بزرگی ایجاد شده و شاسی ماشین ده هامتر آن طرف تر پرتاب شده است با دیدن تکه گوشت های کنار چاله انفجار یاد جمله حضرت زینب افتادم که در گودال قتلگاه به پیکر بی سر و پاره حسین (علیهم السلام)گفت :
(( باور نمی کنم که تو باشی برادرم....))
به سر زدم و با اشک جمله حضرت زینب را زمزمه کردم
بنا شد تکه گوشت های سمت راننده به اسم اسماعیل جمع شود و طرف دیگر . یوسف مدنی
*هرچه گشتند بیشتر از یک نایلون کوچکی از آن جوان خوش قامت و زیبا باقی نمانده بود و این در حالی بود که اسماعیل 24 سال بیشتر نداشت *






  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : زهرابانو
http://sahadat8529.blogfa.com/

 
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 9 از 18 < 1 8 9 10 18 > آخرین »



برچسب ها
بدون ، هیچ ، عنوانی... ،

« فرمانده‌ای که با یک دست دشمن را عاجز کرده بوn | در شهادت »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 04:22 پیش از ظهر