آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۸ شهریور ۱۳۹۳ ۰۳:۳۶ بعد از ظهر
|
|||||||
مدیر انجمن مطالب جالب
شماره عضویت :
658
حالت :
ارسال ها :
2423
محل سکونت : :
پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
341
اعتبار کاربر :
31653
پسند ها :
1693
تشکر شده : 4530
|
مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن
یک سار شروع به خواندن کرد ! اما مرد نشنید! مرد فریاد برآورد خدایا با من حرف بزن....... آذرخش در آسمان غرید ، اما مرد اعتنایی نکرد! مرد به اطراف خود نگاه کرد و گفت : تو کجایی ؟؟؟؟ بگذار تو را ببینم ...... ستاره ای درخشید، اما مرد ندید! مرد فریاد کشید " خدایا یک معجزه به من نشان بده " ..... کودکی متولد شد و اما مرد باز توجهی نکرد! مرد در نهایت یاس فریاد زد: خدایا خودت را به من نشان بده و بگذار تو را ببینم ..... از تو خواهش می کنم ...... پروانه ای روی دست مرد نشست و او پروانه را پراند و به راهش ادامه داد ..... ما خدا را گم می کنیم ...... در حالی که او در کنار نفس های ما جریان دارد ......
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
مردی با خود زمزمه کرد: خدایا با من حرف بزن
یکشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۳ ۰۲:۴۸ قبل از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
530
حالت :
ارسال ها :
470
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
396
اعتبار کاربر :
2647
پسند ها :
488
تشکر شده : 137
|
بصحرا بنگرم صحرا تو بینم به دریا بنگرم دریا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه ودر و دشت نشان روی زیبای تو بینم می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
مردی ، با ، خود ، زمزمه ، کرد: ، خدایا ، با ، من ، حرف ، بزن ، |
|