آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۳۹ بعد از ظهر
|
|||||||
مدیر انجمن مطالب جالب
شماره عضویت :
658
حالت :
ارسال ها :
2423
محل سکونت : :
پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
341
اعتبار کاربر :
31653
پسند ها :
1693
تشکر شده : 4530
|
سلام خواهش میکنم از دانش و طنز خود استفاده کنید و این داستان را ادامه بدید با تشکر
روزی روزگاری یگانه و zahra خانم تصمیم میگیرن برن مشهد خونه ادمین اینا زنگ میزنن به قمر خانم و محمد طاها و حریم قدس و پونه به اون ها هم پیشنهاد میدن که برای تولد امام رضا یه چند روزی بریم مشهد و خانه ی ادمین اینا مستقر بشیم ولی به ادمین نمیگیم که ما داریم میایم خونتون چون قراره سوپرایز بشن بعد ...... ( خواهش میکنم ادامه بدید داستان و تا شیرین و شیرین تر بشه ببینیم اخرش چه جوری تموم میشه سعی کنید در زمینه طنز بگید با تشکرررررررر)
می پسندم 7 0 7 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
سه شنبه ۱۱ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۴۷ بعد از ظهر
[1]
|
||
یعنی رسما بهترین پیشنهادات برای اتلاف وقت هست ها.
یه دو تا طرح تحقیقی بدید چی میشه؟ نتیجه داستان سرایی چی میشه؟!!! الله اکبر! می پسندم 5 4 1 تعداد آنلایک ها ( 4 ) از این کاربر |
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۲:۱۸ قبل از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1101
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
منو قاطی نکنین تو رو خداااا اذن همسر لازمه ما نداریم والا /پس فاکتور بگیرین بنده رو ببخشید دیگه کم سعادت بودیم.
التماس دعا ی مخصوص داریم از سایر زواربخصوص یگانه جان عزیزم .سوغاتی یادت نره دختر جون دست خالی نیای ها /سلام مارو هم خدمت اقا ادمین عرض کنین . می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۱۵ قبل از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
655
حالت :
ارسال ها :
966
محل سکونت : :
یه جایی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
283
اعتبار کاربر :
6586
پسند ها :
418
تشکر شده : 1464
|
یگانه منم بیام؟ من تو جیب جا میشماااا
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۲۶ قبل از ظهر
[4]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1311
حالت :
ارسال ها :
1657
محل سکونت : :
هرجا خطری تره
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
519
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
16628
پسند ها :
1231
تشکر شده : 2189
|
یعنی ضد حال تر از اقای زندگی تو طول عمرررررررررررررررررررررررررررررررررررررررررم ندیدم
می پسندم 6 1 5 تعداد آنلایک ها ( 1 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۳۴ قبل از ظهر
[5]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1311
حالت :
ارسال ها :
1657
محل سکونت : :
هرجا خطری تره
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
519
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
16628
پسند ها :
1231
تشکر شده : 2189
|
من یه روز اتفاقی زنگ زدم به بلاغ
گفتم سلام کچل چطوری؟ گفت:خوبم چی میخوای؟ گفتم چه خبرته ؟ گفت داریم با جمعه و بچه ها میریم مشهد گفتم منم میام گفت : کجا ؟بچه ها رو نمیبریم و این گونه ان روی سرداریم بالا امد و تهدیدش نمودم وسپس با تنی لرزان گفت:::::بیا ما نیز خوشحال شدیم و این گونه بود که ما نیز همراه بلاغ و دایی جمعه و سایر دوستان راهی کلبه مدیر گشتیم......
ویرایش ارسال توسط : تنهاترین سردار
در تاریخ : چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۱۴ بعد از ظهر می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۴۴ قبل از ظهر
[6]
|
|||
مدیر انجمن مطالب جالب
شماره عضویت :
658
حالت :
ارسال ها :
2423
محل سکونت : :
پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
341
اعتبار کاربر :
31653
پسند ها :
1693
تشکر شده : 4530
|
بعد بلاغ زنگ میزنه به یگانه میگه : منو دایی و سردار هم باهاتون میایم
یگانه هم قبول میکنه چون قرار نیست کسی با ماشین بره مشهد همه قراره با قطار بریم تا بیشتر بهمون خوش بگذره کوپه های 4 نفره میگیریم و میریم بعد یگانه زنگ میزنه به حجاب آسمانی و لیلی و زینب به اون ها هم پیشنهاد میده که بیان بریم مشهد حجاب آسمانی گفت : می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۵۲ قبل از ظهر
[7]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
764
حالت :
ارسال ها :
314
محل سکونت : :
دنیای خفقان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
202
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
2962
پسند ها :
469
تشکر شده : 328
وبسایت من :
وبسایت من
|
منم که دلم هوای امام رضا رو کرده بود ازخداخواسته قبول میکنم
ولی بدون حریم خانم وابجی ترنم که نمی تونستم برم زنگ میزنم بهشون واونا روهم همراه خودم میکنم وقرار وساعت دیدنمونو باهم هماهنگ میکنیم (حریم خانم اذن اقاتون هم بامن) می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۱۳ بعد از ظهر
[8]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
38
حالت :
ارسال ها :
848
محل سکونت : :
همونجا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
603
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
5903
پسند ها :
869
تشکر شده : 520
|
چی گفت؟
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۱۸ بعد از ظهر
[9]
|
|||
قراره من و جمعه وسردار هم توی ایستگاه ساری به یگانه خانوم ایناشونو بقیه بپیوندیم
احسانم زنگ زدیم واسش گفت بیاین که منم بدجور دلم هوای آدمین اینارو کرده...من همونجا تو مشهد متنظرتونم می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۲۲ بعد از ظهر
[10]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1245
حالت :
ارسال ها :
864
محل سکونت : :
(: زیر پرو بال خدای مهربونم :)
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
184
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
7995
پسند ها :
696
تشکر شده : 337
|
خب خب خب از اون جا که من ناظر مخفی ادمینم از شانس بد شما همشهریش هستم سریع 3 سوت رفتم رخشمو اتیش کردم گازشو گرفتم رفتم در خونه ادمین اینا زنگ درو زدم ادمینو از خواب بیدار کردم با زیر شلواری اومد دم در(ادمین اخراجم نکنی شوخی کردم)
میگه :ها یره چی شده ای وق صبح اومدی؟ میگم:ادمین بد بخت شدی رفت!! میگه: چیشده خب کسی تو چت پاشو از گلیمش دراز تر کرده؟ میگم:نه بابا قول میدی سکته نزنی؟؟؟؟ میگه:زود بگو دیگه دم در با زیرشلواری خوب نیست میگم:باشه باشه اون بند شلوارتو بده به من که باهاش خود کشی نکنی میگه:میگی یا خاطیت کنم میگم:قراره بچه های روم... میگه:بچه های روم چی میخوان شورش کنن؟ میگم:دارن همه میان خونتون مهمونی میگه:نیم وجبی مگه من با تو شوخی دارم میگم:متاسفانه حقیقت داره میگه:امکان نداره میگم:داداش زود برو تدارک ببین که دخلت اومده میگه:...... امید وارم وقتی ادمین اینو میخونه کارم نداشته باشه بچه هاادامه بدین ببینم چه کار میکنید ها می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۳۱ بعد از ظهر
[11]
|
|||
آقا پس قطارش چرا حرکت نمیکنه...ما زیر پامون انبوهی از درخت سبز شده
لطفا ساعت حرکت قطار و موقعی که به ایستگاه ساری میرسین رو بگید ....لطفا میدونین که؟؟؟؟برای رفتن به مشهد باید از شهر و استان ما بگذرین د بابا گاز قطار و بگیرین بیاین دیه..دو تا بچه رو گذاشتم ور دستم...مغز من و خوردن اینا از بس ونگ و وونگ کردن..هی میگن عمو پیمان...کی میلیم خونه عمو ادمین...بهشون میگم عزیزای من صبر کنین...وایسین...الانه قطار میادش...اگه قول بدین مغز منو نخورین بهتون قول میدم عمو آدمین براتون یه رومه خوب بخره..وگرنه بهش میگم هردوتانوبخوره..فهمیدین می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۲:۳۳ بعد از ظهر
[12]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
530
حالت :
ارسال ها :
470
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
396
اعتبار کاربر :
2647
پسند ها :
488
تشکر شده : 137
|
شرمنده حجاب جان مگه نمیدونی من لب مرز هستم؟ و
نمیتونم با شما همراهی کنم ابجی حریم هم بدون من جایی نمیره ما مدرسه داریم و در صحنه جهاد علمی فعالیت میکنیم نمیتونیم بیایم.شما برید بسلامت می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|
برچسب ها
|
داستان ، مسافرت ، یاران ، منتظر ، به ، خانه ، ادمین ، |
|