انجمن یاران منتظر

ختم قرآن



آخرین ارسال ها
لیست برنامه ختم قرآن یاران منتظر ..:||:.. پروژه کرونا(COVID 19) ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین امسال اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. تا حالا به لحظه تحویل سال 1450 فکر کردید!!؟؟ ..:||:.. Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ سفره هفت سین سال 1395 اعضای انجمن یاران منتظر Ƹ̵̡Ӝ̵̨̄Ʒ ..:||:.. اگر بفهمید بیشتر از یک هفته دیگر زنده نیستید، چی کار می کنید؟! ..:||:.. **متن روز پدر و روز مرد** ..:||:.. الان چتونه؟ ..:||:.. 🔻هدیه‌ تحقیرآمیز کِندی ..:||:.. ღ ღ ღتبریک ازدواج به دوست خوبم هستی2013 جان عزیز ღ ღ ღ ..:||:..

نوار پیام ها
( یسنا : ▪️خــداحافظ مُــــحَرَّم 😭 نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم دید یا نه؟!... 🖤اما اگر وزیدى و از سَرِ کوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان... ◾️ بگو همیشه برایَت مشکى به تَن مى کرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجین شود!... ◾️بگو گرچه جوانى مى کرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم که شده، تو را از تَهِ دل دوست داشت... ◼️با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى کرد و سَرَش درد مى کرد براى نوکرى... 🏴 مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم... و دلم شور مى زند براى \"صَفر\"ى که دارد از \"سَفَر\" مى رسد... # )     ( سینا : حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها): «ما جَعَلَ اللّه ُ بَعدَ غَدیرِخُمٍّ مِن حُجَّةٍ و لاعُذرٍ؛ خداوند پس از غدیرخم برای کسی حجّت و عذری باقی نگذاشت.» «دلائل الإمامَه، ص 122» )     ( فاطمه 1 : ای روح دو صد مسیح محتاج دَمَت زهرایی و خورشید غبار قدمت کی گفته که تو حرم نداری بانو؟ ای وسعت دل‌های شکسته، حَرَمت. (شهادت حضرت زهرا تسلیت باد) )     ( programmer : امام علی (ع):مردم سه گروهند: (1) دانشمندی خدایی، (2) دانش آموزی بر راه رستگاری (3) و پشه های دستخوش باد و طوفان و همیشه سرگردان، که از پی هر جنبنده و هر صدا می روند، و با وزش هر بادی، حرکت می کنند، نه از پرتو دانش، روشنی یافتند، و نه به پناهگاه استواری پناه گرفتند. )     ( programmer : امام علی ع : عاقل ترین مردم کسی است که عواقب کار را بیشتر بنگرد. )     ( programmer : امام علی (ع):دعوت کننده ای که فاقد عمل باشد مانند تیر اندازی است که کمان او زه ندارد. )     ( programmer : امام علی(ع): در فتنه ها همچون بچه شتر باش که نه پشت دارد تا بر آن سوار شوند و نه پستانی که از آن شیر بدوشند )     ( سینا : هزارها سال از هبوط آدم بر سیاره‌ی زمین گذشته است و هنوز نبرد فی ما بین حق و باطل بر پهنه‌ی خاك جریان دارد، اگرچه دیگر دیری است كه شب دیجور ظلم از نیمه گذشته است و فجر اول سر رسیده و صبح نزدیك است. )     ( programmer : فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است....(مقام معظم رهبری) )     ( سینا : یاران! شتاب كنید ، قافله در راه است . می گویند كه گناهكاران را نمی پذیرند ؟ آری ، گناهكاران را در این قافله راهی نیست ... اما پشیمانان را می پذیرند )     ( سینا : برای حفظ سلامتی، این دعا را هر صبح و شب بخوانید: اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ**اللَّهُمَّ اجْعَلْنِي فِي دِرْعِكَ الْحَصِينَةِ الَّتِي تَجْعَلُ فِيهَا مَنْ تُرِيدُ. (سه ‌مرتبه) خداوندا، مرا در زره نگهدارنده و قوی خود _ که هر کس را بخواهی در آن قرار می‌دهی _ قرار بده! )     ( فاطمه 1 : ای بهترین بهانه خلقت ظهور کن صحن نگاه چشم مرا پر ز نور کن +++ چشمم به راه ماند بیا و شبی از این پس‌کوچه‌های خاکی قلبم عبور کن +++ آقا بیا و با قدمی گرم و مهربان قلب خراب و سرد مرا گرم شور کن )     ( سینا : دود می خیزد ز خلوتگاه من کس خبر کی یابد از ویرانه ام ؟ با درون سوخته دارم سخن کی به پایان می رسد افسانه ام ؟ )    
مدیریت پیام ها


اگر این اولین بازدید شما از انجمن یاران منتظراست ، میبایست برای استفاده از کلیه امکانات انجمن عضو شوید و یا اگر عضو انجمن می باشید وارد شوید .


انجمن یاران منتظر » اوقات فراغت » بحث و گفتگو » داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین



داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین

سلام خواهش میکنم از دانش و طنز خود استفاده کنید و این داستان را ادامه بدید با تشکر روزی روزگاری  یگانه و zahra خانم تصمیم میگیرن  برن مشهد خونه ادمین اینا زنگ میزنن به قمر خانم و محمد طاها و  حریم قدس و پونه  به اون ها هم پیشنهاد میدن که برای تولد امام رضا یه چند روزی بریم مشهد و خانه ی ادمین اینا مستقر بشیم ولی به ادمین نمیگیم که ما داریم میایم خونتون چون قراره سوپرایز بشن بعد ...... ( خواهش میکنم ادامه بدید داستان و
nhsjhk lshtvj dhvhk lkjzv fi ohki hnldk


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 4 از 11 < 1 3 4 5 11 > آخرین »


اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۰۶ بعد از ظهر نمایش پست [37]
مدیر انجمن مطالب جالب
rating
شماره عضویت : 658
حالت :
ارسال ها : 2423
محل سکونت : : پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 341
اعتبار کاربر : 31653
پسند ها : 1693
محل سکونت : tehran.jpg
حالت من :  Sarbezir.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (22).jpg
تشکر شده : 4530



الو الو بلاغ وجه ووجه نکن صدات نمیاد  چند نفر شدید قاصدک بهتون اضافه شد خب خداروشکر شما چهار نفر منتظر بمونید  احتمال داره فردا راه بیوفتیم چون هنوز دوستانمون هنوز حاضر نشدن 

هر موقع همه اماده شدیم بهت زنگ میزنم

قاصدک حواست به این سه نفر باشه دست از پا خطا نکنن

خب  خداروشکر بازم جا داریم قراره کلا یه قطار  برای بچه های یاران منتظر سفارش بدیم ماشالله تعدا یکی دو تا هم که نیست همه هم که عاشق این سفر هم مشتاق

عالیه عالی خب جا داره از دو بزرگوار دیگه هم دعوت کنم

هدی خانم عزیز و  مطهره خانم عزیز  شما هم همسفر ما میشید دیگه ؟  


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : یگانه 313


صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین
ارباب ما معلم عیسی ابن مریم است
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۲۴ بعد از ظهر نمایش پست [38]
عضو
rating
شماره عضویت : 1311
حالت :
ارسال ها : 1657
محل سکونت : : هرجا خطری تره
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 519
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 16628
پسند ها : 1231
حالت من :  khab-alood2.gif
تشکر شده : 2189




من به بلاغ گفتم داداش چادر اوردی؟
گفت چادر چیه؟
گفتم:تخته سر چادر نمیدونی چیه؟
گفت : ها چادر مسافرتی؟
گفتم: بببببله چون شبو باید تو ایستگاه بخوابیم
گفتم: راستی اون خروسی که کشتین رو میاوردین یکم به مدیر اینا گوشت خروس محلی میدادیم چون فکر کنم تعداد ماداره همش زیاد میشه مدیره بیچاره هم پول نداره گناه داره
یهو دیدم بلاغ همچون کلاغ تیز پرواز بر من خشمش را فزونی داشت و گفت:
به من چه ربطی داره خودش پول بده گوشت بخره
و این گونه بود که سخاوت بلاغ به رخ همگان کشیده شد
ناگهان دایی جمعه فریادی سرداد و گفت: من برنج اصیل مازندرانی براش گرفتم
ما نیز خوشحال و مسرور در انتظار قطاریم تا برسد و مارا ببرد.........



  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : تنهاترین سردار

    با ولایتیم تااااااااااااااااااا شهادت
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۳۹ بعد از ظهر نمایش پست [39]
معاون انجمن
rating
شماره عضویت : 179
حالت :
ارسال ها : 311
محل سکونت : : اینترنت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 428
اعتبار کاربر : 2309
پسند ها : 317
حالت من :  Azkhodrazi.gif
تشکر شده : 200



وقتی آدمینو می برن بیمارستان ایلیا و سعید بهم زنگ میزنن اقا بیا که حال داداشت بده منم خودمو میرسونم بیمارستان می گم قضیه چیه اونا میگه هیچی با آدمین شوخی کردیم که قراره مهمون بیاد خونتون اونم غش کرد منم گفتم چرا شما اینقدر اذیتش می کنید فایده نداره باید چند ماهی بریم مسافرت تا از محیط اینترنت دور بمونه حالش خوب شه تا همین حرفو گفتم سعید و ایلیا رنگ صورتشون تغییر کرد و ...


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : مرتضی

 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۵۳ بعد از ظهر نمایش پست [40]
بانو
rating
شماره عضویت : 1260
حالت :
ارسال ها : 374
محل سکونت : : کنار دریا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 96
اعتبار کاربر : 2572
پسند ها : 362
حالت من :  ShadOsarhal.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/10.jpg
تشکر شده : 340



اخ به کی زنگ بزنم من شماره نداره ام، اها شماره این صبارودارم پوست اونو یگانه ویاسمنو یه جا بکنم من که منو با خبر نکردن حالا اون به درک بگم بیاند این سه تا بچه دیفونه ام کردن هااااااااااااااااااا هرچی آبرو جمع کردم اینا(دهیل بزونه خالی هکردن)بابا راه بیوفتین دیگه،وووووووووووووی ادمین ای سی نره خوبه یا تو کما!!!!!!!!!!!


  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : قاصدک
                               

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۰۹:۴۲ بعد از ظهر نمایش پست [41]
ناظر انجمن زبان
rating
شماره عضویت : 1207
حالت :
ارسال ها : 1548
محل سکونت : : ANGULAR.JS
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 430
دعوت شدگان : 5
اعتبار کاربر : 18927
پسند ها : 1249
محل سکونت : khalijfars.jpg
حالت من :  Mokhlesim.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/06.jpg
تشکر شده : 1032
وبسایت من : وبسایت من



ادامه  داستانک اقا مرتضی....
اقا وقتی داداش مرتضی گفت که میخواد ادمینو جانو برداره ببره چندروزیجای دیگه!!!
دنیا جلو چشای منو سعید جان تیره و تار شد
اخه یه بارم که یه جا انداخته بودیم داشت به هم میخورد!!!!(بیچاره جوون مردم داره جون میده ما به فکر خوردنیم!! خخخ لعنت به بی مرام.)
اقا دست سعیدو گرفتم کشیدمش یه گوشه:
گفتم: سعید بد بخت شدیم!
گفت: نترس موتور من هست!!!
گفتم:!!!!!! سعید!!!!! موتور به چه درد میخوره!!!!( خدایا منو بکش)
گفت: برش میداریم در میریم!!!
اینجا بود که پاهام سست شد افتادم زمین سعیدم گرفتم نشوندم زمین، گفتم سعید؟
گفت: بله داداش؟
گفتم: خوبی؟
گفت: سلامت باشی  داداش
گفتم: یا تورو اتیش میزنم یا موتورتو.....
هرچی میشه میگی موتور موتور !!!

.
.
.
 همین هنگام بود که یهور یه فکری به سرم زد!!!
و .....

(ادامه خیلی زیبا تر میتونه باشه ولی تا همین جا بسه دوستان ادامه بدید.ممنون)
{سعید جان همه شوخیه ها امیدوارم ناراحتی پیش نیاد خخخخ. وگرنه موتورتو خراب میکنم)




  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : ایلیا110
شهید رسول پور مراد - مدافعین حرم- شهادت1394/7/23
 

-خدایا ! می دانم که شهادت گنج ارزشمندی است و نعمت والایی که مخصوص بندگان مخلص وعاشق توست...

می دانم که شهادت هنر مردان خداست، می دانم که شهادت ورود در حرم امن الهی است و...

می دانم که من لیاقت داشتن این نعمت را ندارم! اما خدایا! می دانم که گفتی بخوانید مرا تا اجابت کنم شما را، می دانم که از مولا و سرور باید چیز های بزرگ خواست، پس خدایا به شهدای عزیزت قسم و به حسین(ع) سیدالشهدا قسم؛ مرگ مرا هم شهادت در پای رکاب امام زمان (عج) قرار بده و مرا از این نعمت بهرمند ساز و مرا عزیز گردان.

«الهم عجل لولیک الفرج»
«...الهم ارزقنا شهاده ...»

 

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۰:۰۵ بعد از ظهر نمایش پست [42]
عضو
rating
شماره عضویت : 877
حالت :
ارسال ها : 3064
محل سکونت : : مازندران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 666
اعتبار کاربر : 20549
پسند ها : 1963
محل سکونت : shomal.jpg
حالت من :  Gig.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (5).gif
تشکر شده : 4053
وبسایت من : وبسایت من


عضو غایب <br /> در این دیار ســـربی ، یک استکان، هـوا نیســــــت<br /> <br /> درد و غم و مرض هست؛ یک جرعه ی دوا نیست<br /> <br /> مــعشوقه هـــای این شهر بر چهره، مــاسک دارند<br /> <br /> اح


ما هم از اونجایی که تو ایستگاه راه آهن هستیم و همچنان منتظریم تا این قطاره بووووووووووق بیاد مارو ببره... همونجا نماز وشام و خوردیم

و خوابیدیم...قاصدک وفرستادیم تو نمازخونه ی زنانه ایستگاه اونجا مطالعاتش و داشته باشه

من و جمعه و سردار هم مثل 3 تا مرد نشستیم کنار هماز خاطرات هم برای هم گفتیم...جمعه هم هی سیبیلشو تاب میداد و پزشو میداد

قطار هر وقت اومد بهم خبر بدین





  می پسندم 2     0  2 
 
 
تعداد پسند های ( 2 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : بلاغ مبین

 
  و بر ما [وظيفه ‏اى] جز رسانيدن آشكار [پيام] نيست    


گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۰:۳۱ بعد از ظهر نمایش پست [43]
مدیر انجمن مطالب جالب
rating
شماره عضویت : 658
حالت :
ارسال ها : 2423
محل سکونت : : پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 341
اعتبار کاربر : 31653
پسند ها : 1693
محل سکونت : tehran.jpg
حالت من :  Sarbezir.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (22).jpg
تشکر شده : 4530



خوبه بلاغ همینطور منتظر بمون فردا قطار حرکت میکنه 

خب یگانه هم همینطور در حال دعوت کردنه افراده تا همه با هم جمع بشن و برن مشهد تا خاطره بسیار خوب و شیرینی به یاد داشته باشیم از هم 

خب  دوباره من دعوت میکنم از جناب اقای عالمانه - سید - عباس اصفهان - یاس زهرا خانم عزیز  تا مارا در این سفر همراهی کنن و هم سفر خوبی برای ما باشن 


خب دوستان دیگه کاملا باید حاضر باشید تا اونجایی که من میدونم بیشتر افراد  انجمن و گفتم دیگه  همین موقع هاست که به همتون زنگ بزنم و بگم آماده باشید که اومدیم دنبالتون 


  می پسندم 4     0  4 
 
 
تعداد پسند های ( 4 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : یگانه 313


صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین
ارباب ما معلم عیسی ابن مریم است
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۰:۵۹ بعد از ظهر نمایش پست [44]
مدیر انجمن
rating
شماره عضویت : 6
حالت :
ارسال ها : 1845
محل سکونت : : تهران
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 451
دعوت شدگان : 9
اعتبار کاربر : 12915
پسند ها : 1948
حالت من :  Mashkookam.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/10.jpg
تشکر شده : 2815



یگانه من چی بپوشم . خخخخخ


  می پسندم 1     0  1 
 
 
تعداد پسند های ( 1 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : پونه

کاش ....
وقتی خدا در حشر بگوید : چه داشتی؟

سر بکند حسین .... بگوید : حساب شد....

گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۰۱ بعد از ظهر نمایش پست [45]
آقایون انجمن
rating
شماره عضویت : 940
حالت :
ارسال ها : 583
محل سکونت : : یه جای خوب
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 269
اعتبار کاربر : 4149
پسند ها : 540
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Mokhlesim.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (28).jpg
تشکر شده : 545
وبسایت من : وبسایت من



خب از اونجا که کسی مارو دعوت نکرده با پای پیاده میام صفاش هم بیشتره


  می پسندم 3     0  3 
 
 
تعداد پسند های ( 3 ) از این کاربر
تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر

















امضای کاربر : میثاق واقعی


روی ok کلیک کنین ببینین چی میشه
 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
چهارشنبه ۱۲ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۲۰ بعد از ظهر نمایش پست [46]
مدیر انجمن مطالب جالب
rating
شماره عضویت : 658
حالت :
ارسال ها : 2423
محل سکونت : : پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 341
اعتبار کاربر : 31653
پسند ها : 1693
محل سکونت : tehran.jpg
حالت من :  Sarbezir.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (22).jpg
تشکر شده : 4530



خب خوبه  پونه جون هر چی لباس خنک داری بردار بیار  مشهد گرمهههههههههههههههههه گرمممممممممممم


بله ببخشید اقای
میثاق واقعی وسط راه  اگه دیدیمتون حتما سوارتون میکنیم نگران نباشید 

خب دوباره دعوت میکنم از  
اشک فراق - حانیه -  - سجادیه - عاشق کربلا - زینب سادات - الی ارمیا -  امید وارم شما هم مارو در این سفر سیاحتی و زیارتی همراهی کنید 

با تشکرررررررررررررر 

 
امروز از صبح تا شب فقط مهمون دعوت کردم حالا فکر کنم همه تموم شدن فردا قراره حرکت کنیممممممممممم آماده باشید 


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : یگانه 313


صد مرده زنده میشود از ذکر یا حسین
ارباب ما معلم عیسی ابن مریم است
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۳ ۱۰:۲۴ قبل از ظهر نمایش پست [47]
عضو
rating
شماره عضویت : 1245
حالت :
ارسال ها : 864
محل سکونت : : (: زیر پرو بال خدای مهربونم :)
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 184
دعوت شدگان : 3
اعتبار کاربر : 7995
پسند ها : 696
محل سکونت : mashhad.jpg
حالت من :  Konjkav.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (26).jpg
تشکر شده : 337



(خلاصه بعد از اینکه کلی کیف کردم که موتورم رسمیت پیدا کرد تو انجمن)
به ایلیا گفتم دااش چه کار کنیم این همه مهمون داره میاد خونه ادمین نمیشه که ادمینو ببریم صفا سیتی؟
به ایلیا گفتم نقشت چیه حالا؟
میگه:اگه اگه نقشم عملی بشه حرف نداره
میگه:سعید تو برو از در پشتی ادمینو بیار بیرون منم موتورو میارم اونجا.سوویچ لطفا
میگم:دلم میخواد فقط یه گرد رو رخشه عزیزم بشینه اون وقت من میدونمو شاه رگه تو
میگه:خیالت تخت من خودم بلدم فقط بگو چطوری روشن میشه!!
خلاصه ادمینو با طناب بستم به خودم ایلیا هم راننده میشه گازشو میگیریم
هن هن هن هننننننننن ههههههههنننننننن.....
اقا داشتیم میومدیم به سمت خونه ادمینشون یهو دیدیم یک تریلی19چرخ کنارمون داره میادو یوق میزنه رومونو اینور کردیم ببینیم کیه؟
یهو دیدیم اقا مرتضی هست میگه
در گوش ایلیا گفتم دخلمون اومد!!
اقا مرتضی گفت کجا در رفتین؟؟
جریانو واسشون توضیح دادم
و از اون جا که ما3نفر حس انسان دوستانمون گل کرده بود
هر کدوممنون نفری یکم خرتو پرت برای ادمین اوردیم
(یگانه خانوم یادتون باشه پول اینا رو حساب کنید از جیب ماست ها)
من به حنایی(مُرغَم) گفتم باید طی امروزو فردا یک صفحه تخم بذاری که اوضاع خیته
خلاصه ادمین به هوش اومدو....
--------------------------------------------------------------------
(ایلیا ببینم میتونیم قبر خودمونو بکنیم)

(منم ازچندتا از دوستای عزیزم دعوت میکنم:dr.mehdi-لیلی-محمد121- میشود بیایی اقا-دختر افتاب-گل یخ ودوستانشون-ریحـــــآن بانو-1363-بیقرار هویزه-شیخ صفی-سید یزدان-لاله سرخ-یلدا313-زهرابانو-وهمه کسایی که اسمشون خاطرم نبود



ویرایش ارسال توسط : سعید313
در تاریخ : پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۳ ۱۰:۳۶ قبل از ظهر



  می پسندم        0 
















امضای کاربر : سعید313
اگر توانایی تولید مطالب دینی و مهدوی را نداریم
توزیع که میتوانیم بکنیم

www.masaf.ir
 
 
 
 
 
گزارش پست !

اطلاعات نویسنده
داستان مسافرت یاران منتظر به خانه ادمین
پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۳۹۳ ۱۱:۰۳ قبل از ظهر نمایش پست [48]
بانو
rating
شماره عضویت : 499
حالت :
ارسال ها : 4733
محل سکونت : : حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان : 1103
دعوت شدگان : 1
اعتبار کاربر : 74582
پسند ها : 4202
حالت من :  Sepasgozaram.gif
تصویر مورد علاقه من : images/mms/yaran (8).jpg
تشکر شده : 5426



بچه ها سلام /چقد طولش دادین میدونین از کی منتظرم بابا صبر وتحمل اقا وبچه هامونم حدی داره آخه اصلا من امشب میرم پابوس آقا تو حرم میشینم تا شما پیداتون بشه این لوگوی ما هم درست نشد که پرچم درست کنین پیش قراولا بگن یا رضا رضا رضاـراستی کی صداش خوبه واسه مداحی اون بلند بخونه ها وبا نظم خاصی وارد بشین تا بشناسمتون /به هر حال اومدین حرم منم اونجا هستم همون کنار سقا خونه اسمال طلا .چش به راتون هستم .یگانه زودتر من که زودتر اومدم جا بگیرم شما هم بجنبین دیگه /
برا همتون دعا می کنم خیلی زیاد ایشالله همتون خوشبخت وعاقبت به خیر بشین


  می پسندم        0 
















امضای کاربر : حریم قدس



 
گزارش پست !


امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد
صفحه 4 از 11 < 1 3 4 5 11 > آخرین »



برچسب ها
داستان ، مسافرت ، یاران ، منتظر ، به ، خانه ، ادمین ،

« دوست دارید در چه سنی بمیرید ؟ | اینم عاقبت امر به معروف و نهی از منکر »

 











انجمن یاران منتظر

چت روم یاران منتظر

چت روم و انجمن مذهبی امام زمان



هم اکنون 12:33 پیش از ظهر