آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳ ۰۵:۵۹ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
7
حالت :
ارسال ها :
3721
محل سکونت : :
همین نزدیکهای عشق انجایی که ازان امده ام امدنم بهر چه ب
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
501
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
30818
پسند ها :
2103
تشکر شده : 3506
وبسایت من :
وبسایت من
|
دنبال سه شهید بودیم که پس از یک هفته تجسس پیدایشان کردیم. آنها را داخل پارچه های سفید گذاشتیم و آوردیم مقر تا شناسایی شوند. به پدر و مادرهایشان اطلاع داده بودند که فرزندانشان پیدا شده اند. مادری آمده بود و طوری ضجه می زد که تا به حال در عمر چهل و شش ساله ام ندیده بودم.دخترش می گفت: «مادرم از زمانی که فرزندش مفقود شده،بیست و پنج سال است که حالش همین طور است.» ناگهان رفت داخل اتاق و روبروی سه شهید ایستاد.به بچه ها گفتم: «کاری نداشته باشید» .رفتیم و دوربین آوردیم این مادر یک شهید را بغل کرد و دوید سمت مسجد. هنوز اطلاع دقیقی از هویت سه شهید نداشتیم نمیدانستیم نامشان چیست؟آن مادر بر جنازه شهید نماز خواند و شروع کرد به صحبت کردن با او. از دل تنگی های بیست و پنج ساله اش گفت،از اینکه پدرش فوت کرده،خواهر و برادرانش ازدواج کرده اند از سختی هایی که کشیده بود.گفت: «می خواستند تو رابه ما بفروشند به یک میلیون، دو میلیون تومان.می آمدند می گفتند ماشین می خواهید خانه می خواهیدیا زمین.» پس از شش ساعت شهیدش را آورد و گفت:(این مال شما!)بهش گفتم:مادر چطوری فهمیدی این بچه ی شماست؟گفت:«همان موقع که رفتم و در را باز کردم،دیدم پسرم با همان چهره بیست و پنج سال پیش،که فرستاده بودمش منطقه،با همان تیپ و همان وضعیت بلند شد و به من سلام کرد و گفت:مادر منتظرت بودم.صبح روز بعد وقت نماز مادر دق کرد و از دنیا رفت. پس از فوت مادر شهید رفتیم و شناسایی کردیم. پلاک شهید را در قفسه سینه اش یافتیم دیدیم پسر خودش است. خاطرات یکی از نیروهای تفحص
ویرایش موضوع توسط : سینا
در تاریخ : چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۰۳ بعد از ظهر
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
مادر من شهید گمنام نیستم
چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳ ۰۶:۰۵ بعد از ظهر
[1]
|
||
عضو
شماره عضویت :
705
حالت :
ارسال ها :
30
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
67
اعتبار کاربر :
193
پسند ها :
31
تشکر شده : 92
|
عالی بود ممنون
می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
مادر من شهید گمنام نیستم
چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۲۲ بعد از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1260
حالت :
ارسال ها :
374
محل سکونت : :
کنار دریا
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
96
اعتبار کاربر :
2572
پسند ها :
362
تشکر شده : 340
|
شبای جمعه که میشه دلا بهونه می گیره
هر کی میاد سر یه قبر ازش نشونه می گیره
یکی سر قبر پدر ،یکی کنار مادرش یکی کنار خواهر و یکی پیش برادرش اما یه مادر غمگین و آرام میاد کنار شهید گمنام مگه تو مادر نداری برای تو گریه کنه غروب پنج شنبه بیاد به قبر تو تکیه کنه غصه نخور من مادرت منم همیشه یاورت نمی ذارم تنها بشی ؛مدام میام بالا سرت چند ساله مادر کارش همینه ...... خبر نداره بچه اش همینه می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
مادر من شهید گمنام نیستم
چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۹۳ ۰۸:۳۶ بعد از ظهر
[3]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
253
حالت :
ارسال ها :
422
محل سکونت : :
.
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
316
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
4034
پسند ها :
355
تشکر شده : 584
|
ممنون سینا جان ... خیلی زیبا بود
درود و سلام بر روح تمام شهدا عزیزمون . . . شادی روح شان صلوات . . . می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
مادر من شهید گمنام نیستم
پنجشنبه ۲۰ شهریور ۱۳۹۳ ۰۱:۴۵ قبل از ظهر
[4]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1143
حالت :
ارسال ها :
125
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
113
اعتبار کاربر :
1102
پسند ها :
174
تشکر شده : 147
|
ممنون اقا سینا
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
مادر ، من ، شهید ، گمنام ، نیستم ، |
|