آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۳۳ بعد از ظهر
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1201
حالت :
ارسال ها :
24
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
16
اعتبار کاربر :
246
پسند ها :
26
تشکر شده : 99
|
شهیدی بود كه همیشه ذکرش این بود:
از بس این شهید به امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) علاقه داشته است.یابن الزهرا: یا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت ما در کفن کن . بعد به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی آن روحاني می گوید ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس شهید را زده اند پیش پدر و مادر آمدم گفتم این شهید چنین وصیتی کرده است آيا من مي توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟ آنان اجازه دادند در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر شهید این بوده است
یا بن الزهرا:
وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع كرد فرياد زدن . وقتي آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهاي شب به من گفتند يكي از شهدا فردا بايد تشييع شود و چون پشت جبهه شهيد شده است بايد او را غسل دهيیا بیا یک نگاهی به من کن یا به دستت مرا در کفن کن وقتی که می خواستم این شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این شهید را کفن کنم. من رفتم . در وسط راه با خود گفتم اين شخص كه بود و چرا مرا بيرون كرد . با عجله برگشتم و ديدم اين شهيد كفن شده و تمام فضای این ساختمان غسال خانه بوی عطر گرفته بود. از ديشب نمي دانستم رمز اين جريان چه بود و آن آقا كه بود ؛ اما حالا فهميدم منبع: كتاب روايت مقدس صفحه 96 به نقل از نگارنده كتاب مير مهر(حجه الاسلام سيد مسعود پورآقايي) صفحه117
ویرایش موضوع توسط : سرفراز
در تاریخ : جمعه ۲۱ شهریور ۱۳۹۳ ۰۷:۳۴ بعد از ظهر می پسندم 5 1 4 تعداد آنلایک ها ( 1 ) از این کاربر |
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|