آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۹ امرداد ۱۳۹۲ ۱۲:۴۷ بعد از ظهر
|
|||||
بانو
شماره عضویت :
20
حالت :
ارسال ها :
2177
محل سکونت : :
دنیای بیکسی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
240
دعوت شدگان :
5
اعتبار کاربر :
10422
پسند ها :
730
تشکر شده : 3139
|
گاهی آنقدر تنها میشوم
که چیزی به چشمانم راه نمیابد جز اشک به قلبم٬جز بی کسی به دستانم جز خیسیو به پاهایم جز سستی کاش زبانم هم قادر به فریاد بود کاش... کاش... کاش... خیلی سخت است وقتی همه کنارت باشندو باز احساس تنهایی کنی وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دل عاشقت باخبر نباشد وقتی لبخند می زنی و توی دل گریانی وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی داند وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی کسی نمی فهمد وقتی فریاد می زنی و کسی صدایت را نمی شنود وقتی تمام درها به رویت بسته اس... آن گاه دستهایت را به سوی آسمان بلند می کنی و از اعماق قلب تنها و عاشق و گریانت بانگ برمی آوری که « ای خدای بزرگ دوستت دارم!» و حس می کنی که دیگر تنها نخواهی ماند می پسندم 0
|
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|