آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۲۴ بعد از ظهر
|
|||||||
من خوبم...نگران نباش... فقط کمی خسته ام...کمی او را کم دارم...کمی آرامش میخواهم...دلتنگم...دلتنگ او...خودش میداند...بهار آرزوهایم رو به خزان رفته است...نیست تا برایش از روزهای پراز غم بگویم...از روزهای کسل کننده و تکراری...او تنها تکراری بود که تکراری نمیشد برایم...شاید سرش شلوغ است...شاید وقت ندارد برای من...اما من هنوز هم به او فکر میکنم...امیدوارم به آن چیزی که میخواهد برسد...شاید هم رسیده باشد که فراموشم کرده است... او فکر میکند که من خوبم...حالم روبه راه است...اما نمیداند من همانم...همان همیشگی که بودم...با همان اخلاق ها...با همان دغدغه های همیشگی...ولی او یادش رفته...یادش رفته که من هنوز هم به او و اسمش حساسم...هنوز هم دلگیر میشوم وقتی خاسته هایم برایش مفت نمی ارزد...کمی غم دارم...نوشته هایم هم خسته اند و وحوصله ی ادامه ندارند...بیخیالش...او فراموشم کرد...تمام...امیدوارم هرجا هست سلامت و سعادتمند بشود... /////////////////////////////////////////// هرچه خورشید شدم ابر تو پایان نگرفت ابرها هی متراکم شد و باران نگرفت بی تو هرسال بهار آمد و رد شد اما از درختان چه بگویم؟؟؟علفی جان نگرفت حرف های غزل آلوده ی تو پایان نگرفت این میان گریه ی من بود که پایان نگرفت از غزلواره تمام تب فردایش را بجز از عطر تو یاد عزیزان نگرفت بعد تو بین تمام رفقایت«عشقم» هیچ کسی را تب یک گریه ی «پنهان»نگرفت... /////////////////////////////////////////////////////// من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است.. می روم از رفتن من شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش.. گرچه تو تنهاتر از من میشوی آرزو دارم ولی عاشق شوی.. آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را.. زبانم میگوید به امید روزی که روزگات سیاه تر از پرکلاغ و غمگین تر از غروب دم جدایی باشد.. اما دلم می گوید به امید روزی که آشیانت بالاتر از آشیان عقاب زندگی خوب و راحتی باشد.. دیگر چه فرق میکند او بود یا نبود وقتی که بود آخر هر قصه اش کبود شاید شکسته بالی خود را قبول داشت دیگر دو بال خسته ی خود را نیازمود روزی هزار بار خودش را مرور کرد آخر رسید اول آن نقطه ای که بود بر گونه هایش شبنم سرخی نشست راهی به سوی پنجره های دلش گشود آتش گرفت،صاعقه ای شد،جرقه ای زد میخاست آسمان بماند ولی چه سود؟ طوفان گرفت،پنجره هایش سیاه شد تاریک بود،دور وبرش،دود،دود،دود ای کاش باز بال و پری قرض میگرفت خود را شبیه چلچله میکرد وانمود اما دوباره آمد و این قصه را نوشت مثل همیشه آخر هر قصه اش کبود حتما شکسته بالی خود را قبول داشت این بار بال خسته ی خود را نیازمود کی به فردا می رسد از بی قراری جان من بی نگاهت کی می آساید دل وایمان من چشم من بر آستانت،دست من بر دامانت گفته بودی نشکنی هرگز تو آن پیمان من گفته ام سوگند اگر بادت نباشد، ماه هست شاهد آن پیمان ما بود آن مه تابان من یادت آمد من قسم دادم تورا بر گیسویت؟ یادت آمد خورده ای سوگند بر چشمان من گفتمت آیا فراموشت شدم؟گفتی به ناز کی فراموشت کنم رویای بی سامان من /////////////////////////////////////////// شیشه ی پنجره را باران شست از دل من امّا... چه کسی نقش تو را خواهد شست.
می پسندم 10 1 9 تعداد آنلایک ها ( 1 ) از این کاربر
|
||||||||
|
اطلاعات نویسنده |
من خوبم...فقط...
دوشنبه ۱۴ مهر ۱۳۹۳ ۱۱:۴۵ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1310
حالت :
ارسال ها :
3265
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
431
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
74079
پسند ها :
5100
تشکر شده : 6163
|
خدا تنها روزنه ی امید است که هیچگاه بسته نمی شود، تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد... با پای شکسته هم می توان سراغش رفت،تنها خریداری ست که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد،تنها کسی است که وقتی همه رفتند می ماند...وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید...وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود...وتنها سلطانی است که دلش با بخشیدن آرام می گیرد نه با تنبیه کردن. "خدا را برایت آرزو دارم"
می پسندم 4 0 4 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
من خوبم...فقط...
دوشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۳ ۱۰:۱۹ بعد از ظهر
[2]
|
|||
روز مرگم، هر که شیون کند از دور و برم دور کنید همه را مســــت و خراب از مــــی انــــگور کنیـــــد
مزد غـسـال مرا سیــــر شــــرابــــــش بدهید
بر مزارم مــگــذاریــد بـیـــاید واعــــــظ
جای تلقــیـن به بالای سرم دف بـــزنیـــد
روز مرگــم وسط سینه من چـــاک زنیـد
روی قــبـــرم بنویـسیــد وفــــادار برفـــت می پسندم 0
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
من ، خوبم...فقط... ، |
|