آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳ ۱۰:۲۹ قبل از ظهر
|
|||||||||||||||
بانو
شماره عضویت :
1001
حالت :
ارسال ها :
4221
محل سکونت : :
DAMAVAND
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
273
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
69947
پسند ها :
5815
تشکر شده : 6939
وبسایت من :
وبسایت من
|
دامن علقمه و باغ گل یاس یکی است قمر هاشمیان بین همه ناس یکی است
سیر کردم عدد ابجد و دیدم به حساب نام زیبای اباصالح و عباس یکی است
«اين عباس علي است. خسته، گرسنه، تشنه، داغديده و مصيبت زده. داغ هايي كه هر كدام به تنهايي براي از پا درآوردن مردي كافي است؛ داغ سه برادر، داغ يك فرزند، داغ چندين برادرزاده و خواهرزاده و داغ چند ده عزيز و همدل و همراه. نه خستگي، نه تشنگي، نه گرسنگي، نه اين همه داغ، هيچكدام تاب از كف عباس نربوده و توان عباس را نفرسوده، اما ديدن تشنگي حسين(ع) و بچه هاي حسين، طاقتش را سوزانده و او را راهي شريعه كرده است.
و اكنون اين اوست و آبي كه تا زانوان او و شكم اسب، بالا آمده. اكنون اين اوست و آب و مشك خالي و بچه هاي حسين(ع). اكنون اين اوست و لب هايي كه از تشنگي ترك خورده. اكنون اين اوست و تني كه از تشنگي ناتوان شده.اكنون ديگر او تشنه آب نيست. تشنه ديدار كسي است كه تصويرش را در آب ديده است و انگار او نه مشك كه آب حيات عالم را با خود حمل مي كند.
هيچكس پيش رو نيست سكوتي مرموز و سرشار از التهاب بر فضاي نخلستان سايه افكنده است.
ده ها تير بر بدن عباس نشسته است و خون چون زرهي سرخ تمام بدنش را پوشانده است. اما عباس انگار هيچ زخمي را بر بدن خويش احساس نمي كند چرا كه مشك همچنان ... اما نه ... ناگهان تيري بر قلب مشك مي نشيند و جگر عباس را به آتش مي كشد.تير بر مشك نه كه بر قلب اميد عباس مي نشيند و عباس در خود فرو مي شكند و مچاله مي شود... مشك اميدم دريده شد و آب آرزوهايم هدر رفت درست در لحظه اي كه مي بايست هستي ام را در دستهايم بريزم و از معشوق خودم دفاع كنم، دست هايم از كار افتاد. من شعله متراكمي بودم كه مي توانستم تمام جبهه دشمن را به آتش بكشم و خاكستر كنم اما در نطفه اتفاق شكستم و در عنفوان اشتعال فرو نشستم.
حسين جان! مرا ببخشا كه نشد برايت بجنگم و از حريم آسماني ات دفاع كنم.
بعد از ریخته شدن آب هم... آنقــــدر نـــاراحـــت وناامــیـــــدبـــود که...
می پسندم 8 0 8 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||||||||||
|
اطلاعات نویسنده |
شب نهم: امیرعلقمه،حضرت عباس(ع)
دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳ ۱۱:۵۵ قبل از ظهر
[1]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1311
حالت :
ارسال ها :
1657
محل سکونت : :
هرجا خطری تره
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
519
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
16628
پسند ها :
1231
تشکر شده : 2189
|
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
شب نهم: امیرعلقمه،حضرت عباس(ع)
دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳ ۰۳:۳۰ بعد از ظهر
[2]
|
|||
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
شب نهم: امیرعلقمه،حضرت عباس(ع)
دوشنبه ۱۲ آبان ۱۳۹۳ ۰۳:۵۸ بعد از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1310
حالت :
ارسال ها :
3265
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
431
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
74079
پسند ها :
5100
تشکر شده : 6163
|
این قافله سالار ندارد برگرد می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
شب نهم: امیرعلقمه،حضرت عباس(ع)
جمعه ۱ آبان ۱۳۹۴ ۱۱:۲۸ قبل از ظهر
[4]
|
|||
احسان محسنی فر: تیری که از تجلّی تو پر درآوَرد پس میرود ز پشت سرت سر درآوَرد با تکه تکه کردن جسم تو؛ کوفه خواست از پا مرا ز داغ برادر درآورد او قصد آب داشت؛ وگرنه برادرم با حملهای دمار ز لشگر درآوَرد تیری که خوردهاست به چشم تو عاقبت سر از گلوی تشنهی اصغر درآورد این هلهله ز کشتنت اصلاً عجیب نیست لشگر جلوتر آمده؛ معجر درآورد زینب دوید قبل هجوم حرامیان از پای بانوان؛ همه زیور درآورد پاشیدهتر شوی چو بخواهد حسین؛ گر حتی همین که تیر ز پیکر درآورد
ناشناس : ماه من تو کجا و خاک کجا؟ آسمان را سپرده ای به زمین خوب شد زینبم نبود و ندید با چه وضعی تو خورده ای به زمین ** با زمین خوردنت من افتادم خواهرم بین خیمه ها افتاد یکی از دست های تو اینجاست بگو آن دیگری کجا افتاد؟ ** این همه سال منتظر بودم بشنوم یک برادر از آن لب گفتی اما چگونه ؟شکر ،ولی حسرتش ماند بر دل زینب ** با چه رویی به خیمه برگردم چه بگویم جواب طفلان را تا برایت دعا کنند دیدم جمع کرده رباب طفلان را ** با چه رویی حرم روم وقتی پیکرت را نمی برم عباس بعد تو وای بر دل زینب بعد تو وای بر حرم عباس ** ترسم از غارت تو و خیمه ست این جماعت ز حرص لبریز اند نروم ، میروند سمت خیام بروم بر سر تو میریزند ** غارتش را شروع کرده عدو آن که این مشک پاره را ببرد با چه وضعی غروب از خیمه معجر و گوشواره را ببرد
مجتبی خرسندی:
گذشته است دراين داغ آب از سر آب
کسی ندیده که دریا به آب رو بزند
دوباره روی دل آب ماند داغ لبش
هنوز مزّه ی آن جرعه مانده در دهنش
همین که قطره ی اشکش به روی آب افتاد
گذاشته ست سر آب را سر زانوش
چه پيش آمده درعلقمه مگرکه شده است
اگر خجل شده عباس , آب نامرد است می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
شب نهم: امیرعلقمه،حضرت عباس(ع)
شنبه ۲ آبان ۱۳۹۴ ۰۴:۱۲ بعد از ظهر
[5]
|
|||
مدیر انجمن انجمن دفاع مقدس
شماره عضویت :
1784
حالت :
ارسال ها :
3460
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
462
اعتبار کاربر :
72225
پسند ها :
2031
تشکر شده : 2670
|
می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
شب ، نهم: ، امیرعلقمه،حضرت ، عباس(ع) ، |
|