آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۱۴ آبان ۱۳۹۳ ۰۳:۲۰ بعد از ظهر
|
|||||||||||||
بانو
شماره عضویت :
67
حالت :
ارسال ها :
7487
محل سکونت : :
شهر باران هاي نقره اي
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
380
اعتبار کاربر :
47753
پسند ها :
10840
تشکر شده : 7322
وبسایت من :
وبسایت من
|
امام سجّاد، حضرت زين العابدين پس از جريان دلخراش و دلسوز عاشورا بيش از حدّ بى تابى و گريه مى نمود. روزى يكى از دوستان حضرت اظهار داشت : يابن رسول اللّه ! شما با اين وضعيّت و حالتى كه داريد، خود را از بين مى بريد، آيا اين گريه و اندوه پايان نمى يابد؟ امام سجّاد ضمن اين كه مشغول راز و نياز به درگاه خداوند متعال بود، سر خود را بلند نمود و فرمود: واى به حال تو! چه خبر دارى كه چه شده است ، حضرت يعقوب در فراق فرزندش ، يوسف عليهماالسّلام آن قدر گريه كرد و ناليد كه چشمان خود را از دست داد، با اين كه فقط فرزندش را گم كرده بود. وليكن من خودم شاهد بودم كه پدرم را به همراه اصحابش چگونه و با چه وضعى به شهادت رساندند. مستدرك الوسائل : ج 2، ص 466، ح 19، كامل الزيارات : ص 107، ح 2. می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|