آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۰۲ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
253
حالت :
ارسال ها :
422
محل سکونت : :
.
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
316
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
4034
پسند ها :
355
تشکر شده : 584
|
بسم الله الرحمن الرحیم سلسله نشستهای فرهنگ مهدوی. نشستهایی که با محوریت «قبیله لعنت: بررسی سیر تحوّل و عمل ابلیس از هبوط آدم تا مجامع مخفی معاصر» به صورت کارگاه آموزشیِ به هم پیوسته ای ترتیب داده شده است اوّلین جلسه از این سلسله کارگاه : با عنوان «صبحگاه آفرینش» سخنران این کارگاه آموزشی : محقّق حوزه ی غرب شناسی و مهدویت، «اسماعیل شفیعی سروستانی» ایشان در ابتدای سخنانش به این نکته اشاره کرد که این سلسله موضوعات می تواند در انسجام ذهنی و ملاک دهی در تحلیل مسائل روز کمک کننده باشد. او در مقدّمه ی سخنانش به این موضوع اشاره کرد که به خاطر آنکه عصر حاضر، عصر «انفجار اطّلاعات» است، بسیاری از ما، علی الخصوص جوانان، دچار «رودل ذهنی» می شویم؛ یعنی اطّلاعات را «از هر کجا»، «هر زمان» و «هر چه که بود» در ذهنمان می ریزیم و این سبب می شود که نتوانیم درست را از نادرست تشخیص دهیم. ایشان بیان کردند: «میان برو بچّه های ما مطالعه تعطیل است و اینترنت و رسانه های دیگر، جایگزین مطالعه در آنها شده است. در حالی که از منشأ اطّلاعات، تولید کننده و تهیّه کنندة این اطلاعات سؤال نمی کنند. رودل ذهنی، بیماری شایع عصر ما، در میان نسل جوان است به همین خاطر میزان آسیب پذیری آنان بالا است. اطلاعاتی که از منشأهای مختلفی می آیند، صاحب حجّتهای مختلفند. وقتی کسی از حجج مختلف پیروی می کند، راه رفتن خودش هم یادش می رود.» او در ادامه در بیان به هم ریختگی ذهن ما، آن را به کشکولی در هم، که مخلوطی از اجزای بی ارزش و کم ارزش و گهگاهی ارزشمند است، تشبیه کرد که در اثر به روز شدن دائم اطّلاعات، دائم در حال به هم ریختن است. اجزایی که با هیچ رشته ای به هم متصّل نیستند و سرانجام سبب آشفتگی ذهنی می شوند. او افزود: «ما نیازمند آن هستیم که بتوانیم این اشیاء پراکنده را از هم جدا کنیم. سپس رشته ای را به دست بیاوریم که بتواند این اشیاء را به هم پیوند بزند و اطّلاعاتمان را «معنادار» کند. بخشی از اطّلاعات پراکنده ی موجود در ذهن ما، اصلاً ارزش ندارد و باید به دور افکنده شود. بخشی از این اطلاعات، مانند قند است که با ریختن آب روی آن، از بین می رود و بخش بسیار اندکی از آن ارزشمند و راهگشا است و ضامن حیات دنیوی و عقبای طیّب و طاهر ماست. این بخش ارزشمند، باید از میان سایر اطّلاعات تفکیک شود و سپس با رشته ای به هم متصّل گردد تا حیات ما معنا دار شود. ما نیازمند حجّتی برای تفکیک این داشته ها و یافتن نخی برای ارتباط دادن این اجزا منتشریم تا بتوانیم به قرار و ثبات برسیم. آن موقع است که سخنمان معنا پیدا می کند.» محقّق حوزة فرهنگ و تفکّر، با توضیح عنوان «قبیلة لعنت» (در برابر «قبیلة رحمت»)، منابع متعدّد و دسته اوّل و مطالعات چندسالة پشت آن، هدف نگارش و سخنرانی دراین باره را «یافتن حجّتی» برای فکر و عمل کردن دانستند. ابلیس و سرپیچی از خلیفه الله مدیر مسئول مؤسّسة موعود، با پایان یافتن مقدّمه، سخنانش را با «خلیفه قرار دادن انسان توسط خداوند» آغاز کرد و درباره ی صبحگاه آفرینش توضیح داد. ایشان دربارة آیة «جعل خلیفه» توضیح دادند و سپس به اعتراض فرشتگان پرداختند و بیان کردند که پس از آنکه حضرت آدم(علی نبیّنا و آله و علیه السّلام)، به فرمان خداوند، علم خود را دربارة اسماء خداوند بر فرشتگان عرضه کردند، کرّوبیان متوجّه قضاوت زودهنگام خود شدند و از این کار پشیمان گشتند. ایشان توضیح دادند: «پس از این بود که فرمان سجده بر آدم(ع) صادر شد و همگی سجده کردند؛ الّا ابلیس که استکبار ورزید و حسب این نافرمانی بود که از طرف خداوند خطاب رسید: «علیک لعنتی؛ لعنت من بر تو باد» و «انت رجیم». بنابراین او بر حسب آنچه که کرد از درگاه خداوند رانده شد و حسب آنکه ابلیس بنا را بر توبه و انابه نگذاشت، با بی شرمی تمام به نوعی طلب مزد عبادات چند هزار ساله اش را کرد مورد لعن واقع شد. ابلیس پیش از آنکه از فرمان خداوند سرپیچی کند، چند هزار سال بر بلندای عرش در کنار فرشتگان رحمت در عبادت به سر می برد؛ به گونه ای که بال به بال ملائک می پرید. ابلیس در برابر فرمان اخراج خداوند گفت: «مرا تا روز قیامت زنده بدار» و خداوند فرمود: «نه تا روز قیامت؛ بلکه تا وقت معلوم زنده می مانی». کین و حسد ابلیس دربارة آدم(ع) اوّلین و مهمترین نقطه عطف حیات بشر است. حسد و کین دربارة آدم و مقام آدم(ع). همین جا به نکته ای اشاره می کنم: تمام کسانی که سجده کردند و از جمله ابلیس، در سیمای آدم، خلیفة خدا دیدند. چرا که خداوند فرموده بود: «میخواهم در زمین خلیفه ای بگمارم.» انسان کامل و حضرت ولیّالله، قرآن ناطق است که عدد صفات او به عدد صفات خداوند جلّ و علاست. چرا که خلیفة خداوند، جانشین او، قائم مقام او، صاحب اختیار است و حقّ دخل و تصرّف در همة امور کلّی و جزئی عالم را دارد و الزاماً باید واجد تمام صفات او باشد؛ الّا آنکه انسان کامل، مخلوق وساکن عالم امکان است و خداوند، واجب الوجود است. پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله) و اوصیای ایشان، خلیفة الله اند و واجد تمامی صفات جمال و جلال خداوند به نحو تامّ و اتمّ هستند؛ از این رو تمامّیت قرآن در هیئت بیرونی و ظاهری، متجلّی در سیمای علی و اولاد علی(علیهم السلام) است. پس وقتی خداوند فرمود که من می خواهم قائم مقام خودم را در زمین بگذارم؛ یعنی آقای عالم امکان، رئیس کلّ موجودات عالم امکان (از جمله ملکوتیان و غیرملکوتیان). ملکوتیان، در آن صبحگاه آفرینش، در صورت آدم(ع)، هفتاد و پنج کیلو گوشت و استخوان ندیدند؛ بلکه نام محمّد(ص) را بر سیمای او دیدند. یعنی در سیمای پدر، فرزند را دیدند. در سیمای آدم نگریستند؛ امّا حقیقت نهفته در آدم(ع) را دیدند که کسی نبود جز محمّد و آل محمّد(ع). حسد ابلیس هم به همین موضوع برمی گشت. چرا که می دانست خداوند دارد کسی را خلق می کند که ابلیس و تمام فرزندانش می بایست در تمام طوایف، به ولایت او گردن بگذارند. ابلیس نمی توانست برتری و مقام خلیفگی آدم(ع) را بپذیرد. لذا وقتی از او سؤال کردند که چرا از فرمان خداوند سرپیچی کردی، گفت: «من از آتشم او از خاک. من از آدم برترم!» بنابراین او را از درگاه خداوند اخراج کردند تا خلق عالم بدانند که خودبرتربینی و استکبار ورزی کیفری جز رانده شدن ندارد.» هبوط و قتل هابیل، نتیجة دسیسة ابلیس شفیعی سروستانی، در ادامة سخنانش، هبوط حضرت آدم و حوّا (ع) از بهشت را نتیجة دسیسة ابلیس خواند و بیان کرد که ابلیس پس از آن در زمین کمین کرد تا افرادی را که از صراط مستقیم ولایت بیرون می ماندند، در دام خود بکشاند. سپس به ماجرای پرنکته و نغز هابیل و قابیل اشاره کردند: «از حضرت آدم و حوّا(ع)، فرزندانی به دنیا آمدند و از جمله ی آنها، هابیل و قابیل بودند. واقعه ای رخ داد و در اثر هبوط و در اثر حرکت بعدی ابلیس، این دو برادر با هم درگیر شدند. یعنی اوّلین رویارویی آدم(ع) در آن بهشت با ابلیس، موجب هبوط شد و در دومین برخورد و عمل، ابلیس به جان قابیل افتاد و دو انشعاب به وجود آمد. خداوند در قرآن به پیامبر(ص) می فرماید: «ای رسول خدا! داستان دو پسر آدم را که داستانی است به حقّ (و خالی از خلاف واقع) برای مردم بیان کن که هردو [پسر] در راه خدا و به منظور نزدیک شدن به او چیزی پیشکش کردند. هابیل دامپرور و قابیل کشاورز و زارع بود. هر دو به درگاه خداوند پیشکشی فرستادند. هابیل برای پیشکشی، گوسفندی درشت و پرورده انتخاب کرد، ولی قابیل به خاطر داشتن رگه ای از صفات مذموم، بخل ورزید و گندم های پلاسیده ای برای پیشکشی برد. به هر صورت قربانی هابیل پذیرفته شد و قربانی قابیل نه. در منابع روایی ما آمده است که وقتی پیشکش هابیل قبول شد، قابیل گرفتار طوفانی از حسد شد و در خلوت خودش با وسوسه ی ابلیس چنین دید که حالا که قربانی اش قبول نشده است، فرزندان هابیل به فرزندان او فخر خواهند فروخت و همین سبب شد که او توطئه ای برای حمله به هابیل بچیند. در کلامی زیبا آمده است که هابیل قوچ بزرگی را آورد و تقدیم خداوند نمود ولی قابیل رفت و پست ترین محصول زراعتی خودش را آورد؛ قبول نشد؛ گویا فراموش کرده بود که «لن تنالوا البرّ حتّی تنفقوا ممّا تحبّون؛ به مقام نیکان نمیرسد؛ مگر آنکس که آن چیزی که بیشتر مورد پسند اوست، قربانی کند.» انسان های اوّلیه ی جاهل، دروغ قرن شفیعی سروستانی با مورد انتقاد قرار دادن منابع در دسترس جوانان و نوجوانان، نظریة تکامل و وجود انسانهای اوّلیة جاهل را دروغ و تحریف خواند و بیان کرد: «منابع آموزشی محرّف، که در دست و بال همة مدارس و در کلّ عالم پخش است، منشأ خلق و سیر حرکت و حضور انسان در زمین را «جهل» معرّفی می کند. هر کجا در مجلّات و کتب، حتّی کتب آموزشی کودکان و نوجوانان که مراجعه کنید، داستان خلقت انسان را با انسان های اوّلیه که نه علم داشتند و نه عقل و شعور، نه از آتش خبر داشتند، نه زبان می دانستند و نه چیزی نمی فهمیدند، همان موجودات میمونی بودند که از میمونها در طیّ تحوّلات داروینی، شکل گرفته بود و هنوز هم در دانشگاه های ما این فرضیه های محرّف دروغین و محرّف و جعلی را به خرد بچّههای ما می دهند. در دبیرستان های ما نیز نظریة داروین را، دانسته و ندانسته تدریس می کنند؛ در حالیکه این فرضیات در اساس از نظر کتب دینی آسمانی کاملاً مردود است. وقتی منشأ خلقت را جهل و بیخبری قرار میدهند، حیات و سیر حیات بشر در زمین را در حدّ ابتدایی و غیر قابل تأمّل جلوه می دهند تا حوزة تمدّنی مدرن را سرآمد معرفی کنند. به همین خاطر به زبان فرانسوی به این ماجرا، «پروقره (پروگره)، تکامل» می گویند تا نشان دهند که بشر از صفر تا صد آمده است و صد، حوزة تمدّنی مدرن است و عصر انبیاء و اولیا هم عصر ماقبل رشد و تکامل اصلی است، پس قابل اعتنا نیست. پس از این طریق، تمام منابع و دریافتهای مرتبط با دریافت وحیانی انبیاء عظام الهی را مردود، ابتدایی، محصول جهل و محصول دوران نوجوانی بشر معرفی می کنند. در حالی که وقتی به کتب آسمانی مراجعه می کنیم، متوجّه می شویم که از نقطة آغاز زندگی، بشر با عالی ترین درجه از لطف و رحمت خداوند و علم مواجه است: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الْأَسْماءَ كُلَّها». بنابراین وقتی منشأ را جهل نشان می دهند، برای این است که بتوانند عصر مدرن را قلّه و سرآمد نشان دهند؛ در حالی که بشر آرام آرام با فاصله گرفتن از دریافتهای وحیانی، از حقایق دور و در زمین اسیر و زمینگیر شد. یعنی از سیر و سفر آسمانی و حقیقی که مراد اصلی بود، فاصله گرفت و سیر در زمین جایگزین آن شد. بدین ترتیب، مقام انسان، به مقام حیوانی تنزّل یافت و انسان در شأن و شأنیت، در کنار میمون قرار گرفت و نه بالاتر. در نهایت گفتند، انسان، حیوان [ناطق] است!» قبیلة رحمت، قبیلة لعنت شفیعی سروستانی، پس از این سخنان به بیان ادامة نبوّت و سلسلة حق پرداخت که از طریق شیث(ع)، فرزند آدم(ع) محقّق شد تا بدین ترتیب مشخّص شود که خداوند در هیچ دوره ای از حیات بشر، زمین را خالی از حجّت قرار نداده است. ایشان در ادامه با بیان روایتی از امام معصوم(ع) شرح دادند که دوران بشر دولت های بسیاری بر خود دیده است و آخرین دولتی که ظفر می یابد، دولت حقّ امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) است. دولتی که در پایان همة دولت ها می آید تا حجّت بر همه تمام شده باشد که نتوانند بگوین: «اگر ما هم بودیم اینگونه عمل می کردیم». سخنران با استناد به سخنی از امام صادق(ع) دوران زندگی بشر را تقسیم شده میان دو دولت حقّ و باطل دانست و گفت: «مردی از صادق آل محمّد(ع) از تفسیر آیة مبارکة «وَ تِلْكَ الْأَيَّامُ نُداوِلُها بَيْنَ النَّاس؛ ما روزهای (نصرت و غلبه) را بین مردم متداول می گردانیم.» سؤال کرد. آن حضرت در جواب فرمود: از زمانی که خداوند حضرت آدم(ع) را خلق کرده همیشه دو دولت در کار بوده است: - دولت خدای عزّوجلّ که دولت انبیاء و اوصیاء باشد. - دولت ابلیس. موقعی که دولت برای انبیاء و اوصیاء باشد، خدا علناً پرستش می شود و موقعی که دولت برای ابلیس لعنة الله باشد، خدا به نحو پنهانی پرستش می شود.» نخستین مسجد، نخستین معبد ایشان در سخنانشان، به اهمّیت پرستش و پرسش (از هستی)، که ذاتی وجود آدمی است، اشاره کردند و بیان داشتند که از این منظر، تاریخ ساخته شدن نخستین عبادتگاه می بایست در مطالعات فرهنگی مورد توجّه قرار بگیرد. ایشان در ادامه با بیان این نکته که مسجد «جعل و ساخت خداوند حکیم» و معبد از «سازه های شیطان» است، تاریخ ایجاد نخستین مسجد را پیش از آفرینش حضرت آدم(ع) دانستند و دربارة ساختن آن شرح دادند: «پرسش و پرستش ذاتی وجود آدمی است؛ امّا در اینکه «چه می پرستد؟» سخن متفاوت می شود و در اینکه «آیا ره به حقیقت پیدا کرده است؟» سخن عوض می شود. اینکه بت را می پرستد یا خدای احد واحد را سخن دیگری است؛ امّا هیچ انسانی را نمی توان یافت که یکی از این دو صفت ذاتی را نداشته باشد: پرسش و پرستش. عموم احکام، اوامر و نواهی الهی، پاسخگوی طلب و نیاز جان آدمی است و چون اوّلین انسانی که پا بر زمین می گذارد، حامل آن طلب باطنی هست، بلافاصله باید پاسخش داده شود. لذا آنکه خالق انسان است و می داند که پرسش و پرستش ذاتی اوست، می داند همین که این آدم روی پا ایستاد، طلب جانش پرستش است و پیش از خلقت او، باید به این نیازش پاسخی داده شده باشد. به همین دلیل در آئین حقیقی انبیا و اولیای آدمی، عبادتگاه، عمرش به درازای عمر خلق انسان و حضور آدمی در میانه ی هستی است؛ بلکه بیشتر. این نکته ای است که ابلیس نیز به خوبی می داند.» ایشان افزودند: «مسجد با معبد در منشأ تفاوت دارد. ما در سلسله ی تاریخ انبیا و اوصیا از حضرت آدم(ع) تا حضرت خاتم(ص)، معبد نداریم. معبد سلیمان هم جعلی است. مسجد و سجده گاه، جعل و مخلوق خداوند است و معبد، جعل ابلیس است.» مسجد الحرام، نخستین مسجد نویسنده و محقّق مطالعات فرهنگی و مهدوی، با تذکّر دراین باره که ساخت کعبه و مسجد الحرام به حضرت ابراهیم(ع) بازنمی گردد و سابقة آن به پیش از خلقت انسان بازمی گردد، با خواندن روایتی از امام سجّاد(ع) مرجع مسجد را چنین بیان کردند: «امام سجّاد(ع) می فرمایند: [...]آغاز طواف بر اين خانه چنين بود كه: چون خداوند ـ عزّ وجلّ ـ به فرشتگان فرمود: «میخواهم در زمين خليفه ای قرار دهم، فرشتگان گفتند: «خدايا! خليفهای غير از ما ؟! از كسانی كه در زمين ظلم كرده و خون می ريزند و به يكديگر حسد و خشم و ستم می ورزند؟ پروردگارا! آن خليفه را از ما قرار ده كه ما در زمين تباهی نكرده و رشك نمی ورزيم و خشم و ستم به يكديگر نمی كنيم و تنها تو را ستايش و تسبيح می گوييم و تو را تقديس می كنيم و فرمانبردار تو بوده و از فرمان تو سركشی نمی كنيم.» خداوند متعال فرمود: «من آنچه را كه شما نمی دانيد میدانم.» فرشتگان تصوّر كردند آنچه كه در جواب خداوند گفته اند، ردّ فرمان او بوده و خداوند از گفتة آنان به خشم آمده است. آنان به عرش خداوند پناه برده و از بيم خشم او گريستند و سه ساعت گرد عرش خداوند طواف كردند. خداوند به ايشان نگريست و رحمت خويش را بر ايشان نازل گردانيد و در زير عرش خود، خانهای بر چهار ستون از زَبَرجدّ بنا كرد و آن را به وسيلة ياقوت احمر پوشانيد. آن خانه به «ضراع» نام بردار گرديد. آنگاه خداوند به فرشتگان فرمود: «عرش را رها كرده، گِرد اين خانه طواف كنيد.» گويد: پس فرشتگان از آن به بعد گرد آن خانه طواف می كردند و برای آنان طواف به دور آن آسان تراز طواف بر عرش بود و آن همان «بيت المعمور؛ خانة آباد» است كه خداوند از آن نام برده است. در هر شبانه روز هفتاد هزار فرشته بدان وارد گشته و طواف می كنند و خارج می شوند و ديگر هرگز به آنجا باز نمی گردند. آنگاه خداوند فرشتگان را به زمين گسيل داشت و فرمان داد كه برای من خانه ای در زمين همچون اين خانه بسازيد و خداوند به خلق خود در زمين فرمان داد كه بر گرد اين خانه طواف كنند؛ همچنانكه فرشتگان و اهل آسمان بر بيت المعمور طواف می كنند.» پس از این روایت، سخنران از جای گذاری «حجرالاسود» توسط حضرت آدم(ع)، در خانة کعبه سخن گفتند و بیان داشتند که این سنگ، نشانه و تذکّری بود برای آدم(ع) و فرزندان او دربارة عهد انسان با پروردگار خویش، در روز الست، دربارة «خداوندی خداوند و امامت و ولایت اهل بیت(ع)». سپس، سخنران، به بیان تاریخ کعبه و ساخت آن در دوران انبیاء و اولیا پرداختند و ماجرای ساختن مجدّد آن توسط حضرت ابراهیم(ع) را توضیح دادند. آتشکدة قابیل، نخستین معبد پس از بیان مفصّل تاریخ مسجدالحرام، شفیعی سروستانی، به بیان تاریخچة نخستین معبد پرداخت. ایشان در ضمن سخنانشان به این موضوع اشاره کردند که ابلیس، در جهت محقّق ساختن سوگندش برای منحرف کردن آدم(ع) و نسل او، ابتدا سبب ساز هبوط آدم(ع) شد و سپس زمینه ساز قتل هابیل توسط قابیل. پس از آن ابلیس در پی محقّق ساختن نقشه ای دیگر، از قابیل برای پیاده سازی آن استفاده کرد. ایشان دربارة ساخت نخستین معبد توسط قابیل با وسوسة ابلیس توضیح دادند: «نشانة قبول شدن پیشکشی هابیل و قابیل، آتشی بود که پیشکشی را فرا می گرفت و می بُرد. بدین ترتیب وقتی قابیل مشاهده کرد که گوسفند هابیل توسط آتش ربوده شد، در آنجا به وسوسة ابلیس، آتشکده ای درست کرد و با خودش گفت که همینجا آنقدر می مانم که قربانی من هم قبول شود! بدین ترتیب، سنگ بنای معبد گذاشته شد. پیش از آن، هرگز معبدی وجود نداشت؛ بلکه مسجد وجود داشت. امام محمّد باقر(ع) می فرمایند: «پس شيطان نزدش (قابیل) آمد، و اثر شيطان در انسان چنان است كه خون در رگها جريان دارد، و به او گفت: ای قابيل! قربانی هابيل پذيرفته شد و قربانی تو پذيرفته نگشت و اگر او را به حال خود (زنده) بگذاری، فرزندانی پيدا میكند كه آنها به فرزندان تو افتخار كنند و بگويند: مائيم فرزندان كسی كه قرباني اش پذيرفته شد. پس او را بكش تا فرزندی پيدا نكند كه بر فرزندان تو افتخار كنند. قابيل نيز هابيل را كُشت...» ابلیس، برای فریفتن و اغوای قابیل، بر بال تکبّر و حسادت نفسانی او سوار شد و او را وادار به قتل برادر ساخت؛ امّا به این بسنده نکرد. او ریسمانی برگردن قابیل افکنده بود که میتوانست به سبب آن، نه تنها او را وادار به جنایات پیدرپی کند؛ بلکه از او مصدری برای بدعت جدید در حوزة فرهنگی و مادّی انسان بعد از قابیل بسازد. واقعهای که رخ داد و سنگبنای معابد شیطانی و فرهنگ معبدی گزارده شد.» شفیعی سروستانی، در این قسمت سخنانش، بیان داشت که انسان برای پرستش غیر از خدا، پیش از بت پرست و شیطان پرست شدن، اوّل توسط ابلیس از راه مستقیم (راه ولایت اهل بیت(ع)) ربوده می شود. چنانچه خداوند فرموده است که کسانی که در داخل قلعة ولایت امیرالمؤمنین (ع) بمانند، گرفتار عذاب خداوند نخواهند شد: «كَلِمَةُ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي؛ کلمة لااله الّا الله حصن و دژ حکم من است و هرکس داخل دژ محکم میشود از عذابم در امان می ماند.» منتظر جلسه دوم این سلسله بحث ها باشید . . . التماس دعا ...
ویرایش موضوع توسط : عهد
در تاریخ : دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۰۶ بعد از ظهر
می پسندم 3 0 3 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
قبیله ی لعنت: عملکرد ابلیس در هبوط آدم (ع)
دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۲۰ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
384
حالت :
ارسال ها :
398
محل سکونت : :
نصف جهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
285
اعتبار کاربر :
2376
پسند ها :
433
تشکر شده : 183
|
مطالب نو وزیبا بود چقدر خوبه سلسله بحثهای معرفتی واعتقادی انجمن بالا برود
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
قبیله ی لعنت: عملکرد ابلیس در هبوط آدم (ع)
دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ۰۱:۴۰ بعد از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
384
حالت :
ارسال ها :
398
محل سکونت : :
نصف جهان
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
285
اعتبار کاربر :
2376
پسند ها :
433
تشکر شده : 183
|
اینکه تعالی انسان با رشد تکنولوژی وعلوم طبیعی فزونی یافته دروغ بزرگی است که کمتر به ان توجه شده
چه زیبا استاد عنوان کرده که بنابراین وقتی منشأ را جهل نشان می دهند، برای این است که بتوانند عصر مدرن را قلّه و سرآمد نشان دهند؛ در حالی که بشر آرام آرام با فاصله گرفتن از دریافتهای وحیانی، از حقایق دور و در زمین اسیر و زمینگیر شد. یعنی از سیر و سفر آسمانی و حقیقی که مراد اصلی بود، فاصله گرفت و سیر در زمین جایگزین آن شد. بدین ترتیب، مقام انسان، به مقام حیوانی تنزّل یافت و انسان در شأن و شأنیت، در کنار میمون قرار گرفت و نه بالاتر. در نهایت گفتند، انسان، حیوان [ناطق] است!» بنابراین به هوش باشیم که راه رسیدن به خدا شاید از میان یک زندگی مدرنیته به مراتب سخت تر از رسیدن به اوازمیان یک زندگی ساده ومعنا گرا باشد می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
قبیله ی لعنت: عملکرد ابلیس در هبوط آدم (ع)
دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ۰۸:۱۹ بعد از ظهر
[3]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
253
حالت :
ارسال ها :
422
محل سکونت : :
.
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
316
دعوت شدگان :
3
اعتبار کاربر :
4034
پسند ها :
355
تشکر شده : 584
|
کاش به این مطالب بیشتر توجه میشد ...
ولی متاسفانه . . . می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
قبیله ی لعنت: عملکرد ابلیس در هبوط آدم (ع)
دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ ۰۹:۰۴ بعد از ظهر
[4]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
901
حالت :
ارسال ها :
761
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
283
اعتبار کاربر :
8583
پسند ها :
894
تشکر شده : 676
|
حکایت ایمان آدمی، حکایت غریبی است، از آن غریبتر، سنجه رسواکننده الهی است که سرشت بد نهاد را از گوهر پاکذات جدا میکند. آدمی اگر عابدترین خلق روزگارهم باشد، پیوسته باید کشیک نفس کشد چه آنکه نفس انسان سرکش است و بدلگام. بوده اند در تاریخ کسانی که در ردیف بندگان خاص خدا جای داشتهاند اما سرنوشتشان با کفر و شرک در هم آمیخته شد. نمونه مسجّل و روشن آن، ابلیس سیه روی است که بنا به روایتی از امیر اهل ایمان، علی علیه السلام، شش هزار سال خدای را پرستش نمود اما عاقبت با حسد بردن بر آدمی، گرفتار نخوت و کبر گردید و کارنامه سفید گذشتهاش را سیاه و سرنوشت تاریک آیندهاش را تباه ساخت. بلعم باعورا، نمونه دیگری است که بنا به نقلی، به پایه و رتبتی دست یازیده بود که اسم اعظم خدا را میدانست و با این اسم، کرامتها از وی سر میزد. اما عاقبت در بند شیطان گرفتار آمد و از راه راست بیرون شد. برصیصای عابد نمومه سومی است که داستان آن، به گونهای خاص در قرآن کریم مورد اشاره واقع شده است. نام برصیصا در کنار نام ابلیس و بلعم باعورا یاد میشود که هر سه به رغم پیشینهی درخشان در عبادت و بندگی، سرانجامشان تباه میشود. با طناب پوسيده شيطان به چاه نرويد! می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
قبیله ، لعنت: ، عملکرد ، ابلیس ، در ، هبوط ، آدم ، (ع) ، |
|