آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
چهارشنبه ۵ آذر ۱۳۹۳ ۰۸:۳۱ بعد از ظهر
|
|||||||
عمر بن سعد بر مردی که سمت راستش ایستاده بود روی کرده و گفت: وای بر تو! از اسب پیاده شو و حسین را خلاص نما!
روای گفت: " خولی بن یزید اصبحی" پیش دستی نمود و می خواست که قبل از هر کس دیگری سر حضرت را ببرد، ولی بدنش لرزید و نتوانست. پس از " خولی بن یزید" ، " سنان بن انس نخعی" که خدا او را لعنت کند ، از اسب به زمین امد ، شمشیر خویش را بر گلوی حسین علیه السلام نهاد و گفت: به خدا سوگند سر تو را از بدن جدا خواهم نمود، در حالی که معترفم که تو پسر رسول خدا هستی و پدر و مادر تو بهترین مردم اند! پس از گفتن این کلام، سر مقدس و معظم آن امام بزرگوار را از تن جدا کرد. امام صادق علیه السلام فرمود: هنگامی که حسین علیه السلام به شهادت رسید ، صدای ضجه ملائک در عرش پیچید ، انها می گفتند: پروردگارا ! این حسین، برگزیده تو و پسر دختر پیامبر توست که این قوم او را کشتند. در این حال خداوند ،سایه حضرت قائم علیه السلام را به ایشان نشان داد و فرمود :به وسیله این شخص ،من انتقام خواهم گرفت.
برگرفته از لهوف سید بن طاووس
خدایا منتقم خون حسین علیه السلام را برسان الهی آمین
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|