آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۱۰ آذر ۱۳۹۳ ۰۷:۳۵ بعد از ظهر
|
|||||
عضو
شماره عضویت :
1734
حالت :
ارسال ها :
176
محل سکونت : :
آذربایجان غربی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
16
اعتبار کاربر :
741
پسند ها :
97
تشکر شده : 82
|
پرونده اش را زیر بغلش گذاشتند و بیرونش کردند.
ناظم با رنگ قرمز و چهره بر افروخته از عصبانیت فریاد کشید، بهت گفته باشم تو هیچی نمی شی، هیچی... مجتبی نگاهی به همکلاسی هایش انداخت، آب دهانش را قورت داد و خواست چیزی بگوید، اما سرش را پایین انداخت و رفت. برگه ی امتحان مجتبی دست به دست معلمان چرخید و اشک و خنده با یکدیگر تلفیق شد. امتحان ریاضی پایان سال: سوال: یک مثال برای مجموعه ی تهي نام ببرید؟ جواب: مجموعه ی آدم های خوشبخت فامیل ما سوال: عضو خنثی در جمع کدام است؟ جواب: حاج محمود آقا، شوهر خاله ی ریحانه که بود و نبودش در جمع خانواده هیچ تأثیری ندارد و گره ای از کار هیچ کس باز نمی کند. سوال: خاصیت تعدی در رابطه ها چیست؟ جواب: رابطه ای که موجب پینه بستن پدرم، بیماری لاعلاج مادرم و گرسنگی همیشگی ماست. سوال: نامساوی را تعریف کنید؟ جواب: یعنی رابطه ما با آنها از ما بهتران، اصلا نامساوی که تعریف و تمجید ندارد، الهی که نباشد. سوال: خاصیت بخش پذیری چیست؟ جواب: همان خاصیت پولداری است آقا که اگر داشته باشی در بخش بیمارستان پذیرش می شوی و گرنه مثل خاله سارا بعد از جواب کردن دکترها در راه خانه می میری. سوال: کوتاهترین فاصله بین دو نقطه چیست؟ جواب: خط فقر، که تولد لیلا خواهرم را، بلافاصله به مرگش متصل کرد. معلم دیگر ادامه نداد برگه را تا کرد و در جیب خود گذاشت. مجتبی که دیگر دم در حیاط مدرسه رسیده بود گفت: راست گفتید که هیچی نمی شوم .... هیچی.... بعد در مدرسه را بوسید و برای همیشه پشت در گم شد. می پسندم 0
|
|||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|