بسم الله .
بی امان است بارش تردید.
چشم ها در پی شق القمر آسمان است تا سینه ات آرام گیرد، از پس معجزه ای شگرف .
آری درست گفته اند : " هر که بامش بیش ، برفش بیش تر " و چه سنگین است برف بر شانه این بام.
حق دارد جایی ، وقتی ... دنیا آوار شود روی سرت ، و این جاست که موریانه ها , یادت را کم کم می خورند تا محوت می کنند از دل ها.
اصلا، دیگر چشم های تو هم بهانه سرودن نیست .
اصلا بهانه ای نیست .
دیوانه را چه به سرودن ؟!
دیوانه کجا و عاشق شدن؟!
دیوانه ، سر به هوای مــــــاه است ...!
گاهی ، وقتی ، یادِ آوارگیِ مجنون می کنید، فکر دل لیلا هم باشید. مجنون که آواره شد، لیلا بیچاره شد! ...
" هر که را دیدیم از مجنون و عشقش قصه گفت
کاش می گفتند در این ره چه بر لیلی گذشت "
بیچـــــــاره لیــــلا ...
گاهی، برای ماندن، باید رفت . باید قلم را انداخت .!
وقتی فقط رد پاهایی جامانده ، بر صحنه روزگاری که تارو پودش با مهر آمیخته بود. وقتی آدم هایش را گرداب فراموشی بلعیده، بی گمان یک پای کار لنگ می زند، باید اصلاح کرد این احساس بیمار را.
روزی ... وقتی ... دلی بود...
حالا ... فقط ... گِلی ...
باید رفت تا ماند. باید قلم را سرنگون کرد تا سرنگونت نکند، غرور و تکبر !
این بنده نازپرورده، کم کم دارد به اغما می رود.
بیمارِ نیاز را چه به ناز ؟!
باید رفت کمی ایمان، چاشنی احساس کرد تا این گونه قلم به خشکسالی نرسد ...
تا چشمداشت به احسان و نیاز به آدم ها نداشت ...
باید بی دل رفت تا دلداده بازگشت ...
" نه حرف عقل بزن با کسی نه لاف جنون
که هر کجا خبری هست، ادعایی نیست "
ادعا بود، خبری نبود !
پ . ن :
+ گاه باید در به دست آوردن او گریه کرد
طفل وقتی شیرمادر خواست گریان می شود
+ مرحوم ميرزا اسماعيل دولابي:
هروقت در زندگي ات،گيري پيش آمد و راه بنداني شد، بدان كه كار خداست....زود برو با او خلوت كن و بگو با من چه كار داشتي كه راهم را بستي...؟ هركس كه گرفتار است،در واقع گرفتار يار است.