آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳ ۱۱:۰۳ قبل از ظهر
|
|||||
ابوالموید موفق بن احمد خارزمی اخطب الخطباء در " مناقب" خود نقل مینماید که:
روزی عمر در زمان خلافت از روی تعجب از امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام سوال کرد: چگونه هست که هر حکمی از احکام یا مساله ای از مسائل از تو پرسش میکنند بدون معطلی جواب میدهی؟!!! حضرت در جواب عمر کف دست مبارک را در مقابل اوباز کرد و فرمود چند انگشت در دست من است؟ عمر فوری گفت پنج انگشت. حضرت فرمود چرا تامل نکردی و فکر ننمودی؟ گفت محتاج به فکر نبود زیرا پنج انگشت در مقابل روی من حاضر بود. حضرت فرمود: تمام مسائل و احکام و علوم در مقابل من مانند این کف دست حاضر است لذا در جواب سوالات فوری بی تامل و تفکر جواب میدهم. می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
||||||
|
اطلاعات نویسنده |
تعجب عمر بن خطاب از علم امیرالمومنین علی علیه السلام
شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳ ۱۱:۲۵ قبل از ظهر
[1]
|
||
عضو
شماره عضویت :
1857
حالت :
ارسال ها :
2
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1
اعتبار کاربر :
23
پسند ها :
3
تشکر شده : 0
|
راست است که عمرابن خطاب به حضرت زهرا (س) جسارت کرده است ؟
می پسندم 0 |
||
|
اطلاعات نویسنده |
تعجب عمر بن خطاب از علم امیرالمومنین علی علیه السلام
شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳ ۰۲:۵۳ بعد از ظهر
[2]
|
|||
نوشته شده توسط : استاد » راست است که عمرابن خطاب به حضرت زهرا (س) جسارت کرده است ؟ ابتدا عذر میخوام اگر جوابی که برای سوالتون میدم زیاده در صورتی که این توضیحات بسیار مختصر میباشد . .......... بعد از اینکه علی علیه اسلام برای احیای حق خود به خانه های مردم رفت و از انها خواست تا به فرموده رسول اکرم علی را یاری کنند و انها علی را تنها گذاشتند و بعد از اینکه علی علیه السلام با ابی بکر که در قضیه سقیفه خلیفه شده بود بیعت نکرد عمر به ابوبکر گفت: چرا کسی را بسوی علی نمیفرستی تا بیاید و بیعت کند زیرا غیر از او و ان چهار ( سلمان ، ابی ذر ، مقدار ، زبیر )نفر همه بیعت کردند؟ ابی بکر گفت چه کسی را برای این کار بفرستم ؟ عمر گفت قننفذ را بسوی او بفرست ، او مردی تند و خشن و برده ای از ازادشده گان و نیز از طایفه بنی عدی بن کعب است . از این رو ابی بکر قنفذ را به همراه گروهی به دنبال علی علیه السلام فرستاد انها به در خانه ان حضرت رفتند و اجازه داخل شدن خواستند، پس امام به انها اجازه نداد، همراهان قنفذ بسوی ابی بکر و عمر برگشتند در حالی که انها در مسجد نشسته و مردم اطرافشان بودند و گفتند به ما اجازه ندادند داخل خانه شویم. عمر گفت به انجا باز گردید اگر به شما اجازه دادند پس وارد شوید در غیر این صورت بدون اجازه وارد شوید. انها دوباره برگشتند و اجازه خواستند انگاه حضرت فاطمه سلام الله علیها به انها فرمود به شما اجازه نمیدهم بدون اجازه به خانه ام وارد شوید پس انها برگشتند ، ولی قنفذ ملعون همچنان ایستاده بود . انها انچه را که از فاطمه سلام الله شنیده بودند برای ابی بکر و عمر نقل کرده و گفتند فاطمه سلام الله نگذاشت بدون اجازه به خانه اش وارد شویم در این هنگام عمر خشمگین شده و گفت ما را با زنها چه کار؟ !!! عمر به گروهی از اطرافیانش دستور داد تا مقداری هیزم بردارند ، پس انها هم هیزم برداشته همراه عمر به راه افتادند تا به خانه علی وفاطمه و دو فرزندشان علیهما سلام رسیدند انگاه عمر فریاد زند بطوری که علی و فاطمه سلام الله بشنوند و گفت : بخدا سوگند ای علی از خانه خارج شو و با خلیفه پیامبر بیعت کن و الا خانه ات را به اتش میکشم پس فاطمه سلام الله فرمود ای عمر ما را با تو چه کار است؟ عمر گفت در را باز کن و اِلا خانه را برسر شما به اتش میکشم در این هنگام حضرت فاطمه سلام الله فرمود ای عمر از خدا نیمترسی که میخواهی به خانه من داخل شوی؟ ولی عمر اِبا نکرد که بازگردد لذا اتش طلب کرد و در خانه را به اتش کشید و سپس با فشار وارد خانه شد و این در حالی بوئد که حضرت فاطمه سلام الله در مقابلش قرار داشت و فریاد میزد یا" ابتاه " ، " یا رسول الله" در این هنگام عمر شمشیرش را که در قلاف بود بلند کرد و به پهلوی ان حضرت زد ان حضرت ناله زد و گفت یا ابتاه پس عمر تازیانه را بلند کرد و بر بازوی ان حضرت زد و ایشان فریاد زد ای رسول خدا بعد ازتو ابی بکر و عمر چه بدرفتاری کردند . ...... عمر ، قنفذ ، و همراهانشان حضرت علی علیه السلام را محاصره کردند و با شمشیرهایشان بر ایشان حمله ور شده وریسمانی به گردن مبارکش انداختند در این هنگام حضرت فاطمه سلام الله بین امیر المومنین و مهاجمان حائل شد پس قنفذ ملعون با تازیانه فاطمه سلام الله را انچنان زد بطوری که تا هنگام وفات اثر تازیانه های او همچون دستبندی در بازوی ان حضرت باقی مانده بود ............... ............ سند از" کتاب اسرا آل رسول الله" سلیم بن قیس هلالی ______________________________ اسنادی دیگر از کتب علمای اهل تسنن در کتاب "اثبات الوصیه" تالیف عالم فاضل مورخ شهیر مقبول القول الفریقین شیعه و سنی ابالحسن علی بن الحسن مسعودی صاحب "مروج الذهب" متوفی 346 قمری که شرح قضایای ان روز رو مفصل مینویسد تا انجا که می گوید: فهجموا علیه واحرقوا بابه و استخرجوه منه کرها و ضفطوا سیدة النساء بالباب حتی اسقطت محسنا پس هجوم اوردند بر علی علیه السلام و در خانه اش رو سوزانیدند و ان حضرت را با اکراه و اجبار از خانه بیرون کشیدند وسیده زنان فاطمه را میان در ودیوار فشار دادند تا محسن خود را سقط کرد. صلاح الدین خلیل بن ابیک الصفدی در " وافی بالوفیات" ضمن حرف الف کلمات و عقاید ابراهیم بن سیار بن هانی بصری معروف به نظام معتزلی را نقل نموده تا انجا که گوید نظام گفته است : ان عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتی القت المحسن من بطنها روز بیعت ، عمر چنان به شکم فاطمه زد که محسن از شکمش ساقط گردید. می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
تعجب عمر بن خطاب از علم امیرالمومنین علی علیه السلام
شنبه ۲۰ دی ۱۳۹۳ ۰۳:۵۲ بعد از ظهر
[3]
|
|||
تشکر از رویه ولایت مداریتون
می پسندم 0
|
||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
تعجب ، عمر ، بن ، خطاب ، از ، علم ، امیرالمومنین ، علی ، علیه ، السلام ، |
|