آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ۰۴:۴۲ بعد از ظهر
|
|||||||
عضو
شماره عضویت :
1311
حالت :
ارسال ها :
1657
محل سکونت : :
هرجا خطری تره
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
519
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
16628
پسند ها :
1231
تشکر شده : 2189
|
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ﺗﺮﮐﻪ ... ﻧﻪ !
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ﺭﺷﺘﯿﻪ ... ﻧﻪ ! ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ﻟﺮﻩ ... ﻧﻪ ! ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ... ﺍﺻﻼ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ! ﺑذﺍﺭداستانشو ﺍﺯ ﺍﻭﻝ واست ﺑﮕﻢ ! یه روزیه ترکـــه.. میرهجبهه ، بعد از یه مدت فرمانده میشه یه روزبهش می گن داداشت شهید شده افتاده سمت عراقی ها اجازهبده بریم بیاریمش جوابمیده کدوم داداشم؟! اینجا همه داداش من هستن اونترکـــه تا زنده بود جنگید و به داداش های شهیدش ملحق شد... اونترکـــه کسی نبود جز مهدی باکری یه روزیه رشتیه .. ﺍﺳﻤﺶ ﻣﯿﺮﺯﺍ ﮐﻮﭼﮏ ﺧﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺧﯿﻠﯽﺷﺠﺎﻉ ﺑﻮﺩ ، ﻫﻤﺮﺍﻩﻣﺮﺩﻡ ﺍﺳﺘﺎﻧﺶ ﺟﻠﻮﯼ ﺍﺭﺗﺶﺷﻮﺭﻭﯼ ﻭ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﺗﺎﻧﺘﻮﻧﻨﺪ ﺧﺎﮎ ﮐﺸﻮﺭﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺷﻐﺎﻝ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﻭ ﻓﺪﺍﯼﻣﯿﻬﻦ ﮐﺮﺩ. ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ﻟﺮﻩ.. ﺍﺳﻤﺶ ﺁﺭﯾﻮﺑﺮﺯﻥ ﺑﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽﺍﺳﮑﻨﺪﺭ ﻭ ﻣﺘﺠﺎﻭﺯﺍﻥ ﺑﻪ ﮐﺸﻮﺭﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺳﭙﺎﻩ ﮐﻢ ﺟﻠﻮﯼ ﺳﭙﺎﻩ ﺑﺰﺭﮒ ﻣﻘﺪﻭﻧﯽ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩ ﻭ ﻭﻗﺘﯽﻫﻤﻪ ﯼ ﺳﭙﺎﻫﺶ ﮐﺸﺘﻪﺷﺪﻧﺪ ﺧﻮﺩﺵﺗﻨﻬﺎ ﺗﺎ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺫﺭﻩ ﺧﻮﻧﺶ ﻣﻘﺎﻭﻣﺖﮐﺮﺩ. یه روزیه اصفهانیه .. اسمش سیدحسن مدرس بود و باجرات یقه رضا خان قلدر ..نوکر استعمار.. رو گرفت و گفتمیخواهم که تو نباشی از دادنجان هم دریغ نکرد و به پاسدفاع از ملت شریفمان در غربت به شهادت رسید به روانپاک شهیدان مظلوم دکتر بهشتی؛ حاج ابراهیم همت ؛ احمد کاظمی و.. صلوات یه روزیه قزوینیه .. به نام محمدعلی رجایی پشتتریبون سازمان ملل متحد با نشون دادن اثار شکنجهای ساواک بر وجودنازینش مظلومیت ملت رنجدیده و انقلابی مارو به گوشجهانیان رسوند به یاد علامهدهخدا و پاسداری از زبان پارسی شهیدبابایی و پاسداری از تمامیت ارضی شهیدابوترابی و 10 سال اسارت و علمداری و ازادگی یه روزیه ابادانیه .. به قامترشید دختر و پسر و همسر در خون طپیده اش نگاه کرد و از ویرانی خانه اش نهراسید و دشمنبعثی رو زمینگیر کرد . من از حسینعلم الهدی ؛ محمد جهان ارا و .. همه بچههای خونگرم جنوب شرمنده ام . کلام اخر ... یه روزهمه با هم بودیم .. ترک و رشتی و لر و اصفهانی و کرد تا اینکهیه عده رمز دوستی مارو کشف کردند و قفلدوستی مارو شکستند . حالادیگه ما برای هم جوک میسازیم و به همدیگهمیخندیم و اینجوری شادیم... " ﺧﯿﻠﯽ ﺩﺍﺭﻩ ﺑﻬﻤﻮﻥﺧﻮﺵ ﻣﯽ ﮔﺬﺭﻩ ... ﻧﻪ؟ "
می پسندم 5 0 5 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ﻟﺮﻩ ... ....ﺍﺻﻼ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ !
دوشنبه ۱۳ بهمن ۱۳۹۳ ۰۸:۱۰ بعد از ظهر
[1]
|
|||
زنده باد
ایران .... می پسندم 0
|
||||
|
اطلاعات نویسنده |
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ﻟﺮﻩ ... ....ﺍﺻﻼ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ !
سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۲۰ قبل از ظهر
[2]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1311
حالت :
ارسال ها :
1657
محل سکونت : :
هرجا خطری تره
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
519
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
16628
پسند ها :
1231
تشکر شده : 2189
|
طاقت ندارید نخونید
مرسوم است به میمنت ازدواج، جلوی پای عروس و داماد قربانی می کنند. پس از مراسم، آن عفریته گفت:" باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر برم". دستور داده شد قربانی ها را بیاورند. شش نفر از مقاوم ترین بچه های بسیج اصفهان که شاید حداکثر سن آنها 14 سال نمی شد را آوردند و تک تک از پشت، سر بریدند. شهدای نوجوان مانند مرغ سر بریده پر پر می زدند و آنها شادی و هلهله می کردند.اما این پایان ماجرا نبود.آن دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردند و این دوازده نفر را نیز سر بریدند. من و عده دیگری از برادران را که برای تماشا برده بودند، به حالت بی هوشی و اغما افتاده بودیم و در این وضعیت، مجددا ما را روانه ی زندان کردند. ـــــــــــــــــــــــــــــــ حکایت فرزندان فاطمه1،صمی پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ﻟﺮﻩ ... ....ﺍﺻﻼ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ !
سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ۱۱:۵۰ قبل از ظهر
[3]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
1510
حالت :
ارسال ها :
4899
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
424
اعتبار کاربر :
39747
پسند ها :
1767
تشکر شده : 10239
وبسایت من :
وبسایت من
|
نوشته شده توسط : تنهاترین سردار »
طاقت ندارید نخونید
مرسوم است به میمنت ازدواج، جلوی پای عروس و داماد قربانی می کنند. پس از مراسم، آن عفریته گفت:" باید برام قربانی کنین تا به خونه شوهر برم". دستور داده شد قربانی ها را بیاورند. شش نفر از مقاوم ترین بچه های بسیج اصفهان که شاید حداکثر سن آنها 14 سال نمی شد را آوردند و تک تک از پشت، سر بریدند. شهدای نوجوان مانند مرغ سر بریده پر پر می زدند و آنها شادی و هلهله می کردند.اما این پایان ماجرا نبود.آن دختر دوباره تقاضای قربانی کرد و این بار شش نفر سپاهی، چهار نفر ارتشی و دو نفر روحانی را آوردند و این دوازده نفر را نیز سر بریدند. من و عده دیگری از برادران را که برای تماشا برده بودند، به حالت بی هوشی و اغما افتاده بودیم و در این وضعیت، مجددا ما را روانه ی زندان کردند. ـــــــــــــــــــــــــــــــ حکایت فرزندان فاطمه1،صمی پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
ﯾﻪ ﺭﻭﺯﯾﻪ ﻟﺮﻩ ... ....ﺍﺻﻼ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ !
سه شنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۳ ۰۱:۱۱ بعد از ظهر
[4]
|
|||
عضو
شماره عضویت :
431
حالت :
ارسال ها :
2349
محل سکونت : :
یکی از روستا های خراسان رضوی تا مشهد 3ساعت راه هست
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
528
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
25093
پسند ها :
1627
تشکر شده : 3862
وبسایت من :
وبسایت من
|
ممنون سردار
زنده باد ایران و ایرانی هر جای دنیا که هست می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
ﯾﻪ ، ﺭﻭﺯﯾﻪ ، ﻟﺮﻩ ، ....ﺍﺻﻼ ، ﻭﻟﺶ ، ﮐﻦ ، |
|