به نام خداوند بخشنده بخشایشگر. قسم به اسبانی که (سواران در جهاد کفار تاختند تا جایی که) نفسشان به شماره افتاد (1). و در تاختن از سم ستوران بر سنگ آتش افروختند (2). و (بر دشمن شبیخون زدند تا) صبحگاهان آنها را به غارت گرفتند (3). و گرد و غبار (از دیار کفار) بر انگیختند (4). و سپاه دشمن را همه در میان گرفتند (5). که انسان نسبت به پروردگارش کافر نعمت و ناسپاس است (6). و خود او نیز بر این ناسپاسی البته گواهی خواهد داد (7). و هم او بر حب مال دنیا سخت
jtsdv ,jv[li s,vi uhndhj
به نام خداوند بخشنده بخشایشگر.
قسم به اسبانی که (سواران در جهاد کفار تاختند تا جایی که) نفسشان به شماره افتاد (1).
و در تاختن از سم ستوران بر سنگ آتش افروختند (2).
و (بر دشمن شبیخون زدند تا) صبحگاهان آنها را به غارت گرفتند (3).
و گرد و غبار (از دیار کفار) بر انگیختند (4).
و سپاه دشمن را همه در میان گرفتند (5).
که انسان نسبت به پروردگارش کافر نعمت و ناسپاس است (6).
و خود او نیز بر این ناسپاسی البته گواهی خواهد داد (7).
و هم او بر حب مال دنیا سخت فریفته و بخیل است (8).
آیا نمیداند که روزی (برای جزای نیک و بد اعمال) از قبرها بر انگیخته میشود؟ (9).
تفسیر این سوره درباره ناسپاسی انسان و کفران نعمتهای پروردگارش و حب شدیدش نسبت به خیر سخن میگوید، و نتیجه میگیرد با اینکه دوستدار خیر خلق شد، و با اینکه خیر را تشخیص میدهد، اگر انجام ندهد حجتی بر خدا ندارد، بلکه خدا بر او حجت دارد، و به زودی به حسابش میرساند.
و این سوره به شهادت سوگندهای اولش در مدینه نازل شده، چون یکی از آن سوگندها جمله و العادیات ضبحا ... است، که ظاهرش به بیانی که میآید این است که مراد از آن اسبان سربازان و مجاهدین در جنگ است، و همه میدانیم که جنگهای اسلامی در مدینه واقع شده، و اصولا مساله جهاد بعد از هجرت تشریع شد، روایاتی هم که از طرق شیعه از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) رسیده مؤید این نظریه است، چون در آن روایات آمده که این سوره در باره علی (علیهالسلام) نازل شده، آن زمانی که به غزوه ذات السلاسل رفته بود.و نیز بعضی از روایات وارده از طرق اهل سنت آن را تایید میکند، که ان شاء الله در بحث روایتی آینده به آن روایات اشاره میشود.
و العادیات ضبحا کلمه عادیات از مصدر عدو است، که به معنایدویدن به سرعت است، و کلمه ضبح به معنای صوتی است که از نفس نفس زدن اسبان در حین دویدن شنیده میشود، و آنچه معهود در ذهن همه و معروف در بین اهل لسان است، این است که این کلمه در خصوص اسبان بکار میرود، هر چند که بعضی ادعا کردهاند که این صدا برای بسیاری حیوانات دیگر نیز دست میدهد، و به هر حال معنای آیه این است که: سوگند میخورم به اسبان تیزتک، که نفس نفس میزنند.
ولی بعضی گفتهاند: مراد از آن شتران حاجیان است، که صاحبان خود را در روزعید قربان از مشعر به منی میبرند.
بعضی دیگر گفتهاند: مراد شتران سربازان و جنگجویان در راه خدا است.
ولی صفاتی که در آیات بعدی برای عادیات ذکر کرده با این دو قول که عادیات را به شتران معنا کردهاند نمیسازد.
فالموریات قدحا کلمه موریات جمع اسم فاعل از مصدر ایراء است، که به معنای برون کردن آتش (از سنگ چخماق) است، و کلمه قدح به معنای زدن به ضرب است وقتی گفته میشود: قدح فاوری معنایش این است سنگ و چخماق را به هم کوبید، و جرقه بیرون آورد.
و منظور از اینکه اسبان عادیات را توصیف کرده به موریات قدحا این است که این اسبان در هنگام دویدن در زمین سنگزار جرقههایی از برخورد نعلهایشان به سنگ زمین بیرون میجهد.
ولی بعضی ها گفتهاند: مراد از ایراء مکر جنگندگان در میدان جنگ است.
بعضی دیگر گفتهاند: منظور آتش افروختن است.
بعضی دیگر گفتهاند: منظور زبان مردان است که آتشها میافروزد، و با پاره سخنان سخت و ناهنجار خود فتنهها میانگیزند، لیکن این اقوال سخنانی ضعیف است.
فالمغیرات صبحا کلمه مغیرات جمع مؤنث اسم فاعل از باب افعال (اغارة) است، و اغارة و همچنین غارة به معنای سواره هجوم بردن بر دشمن به طور ناگهانی است، و این جمله که به ظاهر و مجازا صفت خیل قرار گرفته، در واقع صفت سوارگان صاحب خیل است، و معنایش این است که: سوگند میخورم به سوارگان که در هنگام صبح و بناگهانی بر دشمن هجوم میآورند.
ولی بعضی گفتهاند: مراد از مغیرات، شترانی است که سوارگان خود را در روز قربان از مشعر به منی میآورند، سنت هم همین است که از مشعر حرکت نکنند تا آفتاب روز عید طلوع کند، و اغاره در اینجا به معنای غارت بردن نیست، بلکه به معنای سیر سریع است. ولی این تفسیر از این نظر که خلاف ظاهر کلمه اغاره است درست نیست.
فاثرن به نقعا کلمه اثرن جمع مؤنث غایب از فعل ماضی و از مصدر اثاره است که به معنای انگیختن گرد و غبار و امثال آن است، و کلمه نقع به معنای غبار است.
و معنای آیه این است که: سوگند به هجوم کنندگان در صبح، که با اغاره به دشمن و دست و پاچه کردن آنان گرد و غبار برمیانگیزند.
بعضی از مفسرین در پاسخ از این اشکال که چرا در این سوره، فعل (أثرن) عطف بر اسم فاعل (مغیرات) شده، با اینکه اسم فاعل صفت است، و فعل عطف به صفت نمیشود؟ گفته: هیچ عیبی ندارد، چون اسم فاعل مذکور به معنای فعل است و کانه فرموده: اقسم باللاتی عدون فاورین فاغرن فاثرن (سوگند به سوارگانی که نفسزنان میدوند، و جرقه از نعل اسبانشان میجهد، پس غارت میبرند و غبار میانگیزند).
فوسطن به جمعا کلمه وسط که مصدر فعل وسطن است، به معنای توسط - در وسط قرار گرفتن - است، و ضمیر به به صبح بر میگردد، و حرف باء به معنای حرف فی است، که در این صورت معنا چنین میشود: پس در وقت صبح در وسط جمع قرار گرفتند.
ممکن هم هست ضمیر به کلمه نقع برگردد، و حرف با برای ملابسه باشد، که در این صورت معنا چنین میشود: پس در هنگام صبح دسته جمعی در وسط غبار قرار گرفتند.
بعضی گفتهاند: منظور در وسط قرار گرفتن شتران در جمع منی است.
ولی خواننده محترم توجه دارد که حمل کردن آیات پنجگانه، با اینکه تک تک مفردات آن ظهور در سوارکاران دارد، بر شتران حاجیان که از مشعر به منی کوچ میکنند حملی است بیاندازه خلاف ظاهر.
پس متعین آن است که آیات را حمل بر جنگندگان اسلام کنیم، و سیاق آیات مخصوصا جمله فالمغیرات صبحا، و جمله فوسطن به جمعا میرساند که منظور همان جنگندگان است، که خدای تعالی در این آیات به آنان سوگند یاد کرده، و حرف فاء در آیات چهارگانه دلالت دارد بر اینکه مضمون آنها مترتب بر همین سوگند است.
ان الانسان لربه لکنود کلمه کنود به معنای کفرانگر است و این آیه مانند آیه شریفه ان الانسان لکفور از آنچه در طبع بشر نهفته شده خبر میدهد، و آن این است که پیرو هوای نفس و دلداده به لذائذ دنیا است، و در نتیجه از شکر پروردگارش در مقابل نعمتهایی که به او ارزانی داشته منقطع میشود.
و در این لحن گفتار تعریضی است به آن مردمی که مسلمانان بر سرشان تاختند، و گویا منظور از کفرانگریشان، کفران نعمت اسلام است، که از بزرگترین نعمتهایی است که خدا بر بشر و بر آنان انعام فرموده، و چه کفرانی بالاتر از این که چنین نعمتی را که مایه پاکی زندگی دنیا و سعادت حیات ابدیشان است نپذیرند، و کار به جایی برسد که لشکر اسلام بر سرشان بتازد.
و انه علی ذلک لشهید ظاهر سیاق ضمیرهای پی در پی این است که: ضمیر در جمله مورد بحث هم مانند سایر ضمایر به انسان بر گردد، آن وقت مقصود از شاهد بودن انسان علیه خودش، این میشود که انسان خودش آگاه به کفرانگری خود هست، و نیز میداند که کفران صفت نکوهیدهای است، در نتیجه معنای آیه قبل و آیه مورد بحث این میشود که: انسان نسبت به پروردگارش ناسپاس است، و خودش بر این معنا شاهد است، و کفران خود را تحمل میکند.
پس آیه شریفه در معنای آیه بل الانسان علی نفسه بصیرة است.
و بعضی گفتهاند: ضمیر به کلمه الله بر میگردد.
ولی وحدت سیاق اجازه نمیدهد این چنین مرجع ضمایر را مختلف بدانیم.
و انه لحب الخیر لشدید بعضی از مفسرین گفتهاند: لام در جمله لحب الخیر لام تعلیل است، و کلمه خیر در اینجا به معنای مال است، و معنای جمله این است که: انسان برای دوستی مال، بسیار شدید یعنی بخیل و تنگ نظر است.
و بعضی گفتهاند: مراد آیه این است که: انسان نسبت به مال دنیا شدید الحب است، و این شدت حب وادارش میکند به اینکه از دادن حق خدا امتناع بورزد، و مال خود را در راه خدا انفاق نکند.
این چنین آیه را تفسیر کردهاند.
و بعید نیست مراد از خیر، تنها مال نباشد، بلکه مطلق خیر باشد، و آیه شریفه بخواهد بفرماید: حب خیر فطری هر انسانی است، و به همین جهت وقتی زینت و مال دنیا را خیر خود میپندارد قهرا دلش مجذوب آن میشود، و این شیفتگی یاد خدا را از دلش میبرد و در مقام شکرگزاری او بر نمیآید.
افلا یعلم اذا بعثر ما فی القبور ... لخبیر مصدر بعثرة نظیر مصدر بحثرة به معنای بعث و نشر است، یعنی برانگیخته شدن و منتشر گشتن.
ویرایش موضوع توسط : سولماز19
در تاریخ : یکشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۳ ۰۱:۱۰ بعد از ظهر