آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
سه شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ ۰۹:۲۱ بعد از ظهر
|
|||||||
مدیر انجمن مطالب جالب
شماره عضویت :
658
حالت :
ارسال ها :
2423
محل سکونت : :
پایتخت
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
341
اعتبار کاربر :
31653
پسند ها :
1693
تشکر شده : 4530
|
زهرا بمان زندگیم را به هم نریز... سنگ صبور من نرو از پیشم ای عزیز ؛ ای دل خوشی زندگیم میشود نری. . از حال و روز من که شما با خبرتری. ؛ گریه نکن محدثه غمگین نکن مرا.. با رفتنت غریب تر از این مکن مرا.؛ دلگرمی علی به نظر زود میروی .نه سال شد فقط چقدر زود میروی.؛ (زهرا بمان و چهره غم را عبوس کن.... زهرا بمان و زینب مان را عروس کن).؛ ( زهرا نروکه بغض بدی درگلوی توست.دامادی حسین و حسن آرزوی توست).؛ حرف از سفر زدی وتبسم حرام شد.. پیراهن حسین شنیدم تمام شد؛ باشد برو قبول علی بی پناه شد..باشد برو قرار بعدی مان قتلگاه شد
می پسندم 2 0 2 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||||||
|
اطلاعات نویسنده |
زهرا بمان زندگیم را به هم نریز.
سه شنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ ۱۱:۳۱ بعد از ظهر
[1]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
1310
حالت :
ارسال ها :
3265
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
431
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
74079
پسند ها :
5100
تشکر شده : 6163
|
مردك پست كه عمري نمك حيدر خورد نعره زد بر سر مادر به غرورم برخورد ايستادم به نوك پنجهي پا اما حيف دستش از روي سرم رد شد و بر مادر خورد هرچه كردم سپر درد و بلايش گردم نشد! اي واي كه سيلي به رخش آخر خورد آه زينب تو نديدي! به خدا من ديدم مادرم خورد به ديوار ولي با سر خورد سيلي محكم او چشم مرا تار نمود مادر از من دوسه تا سيلي محكمتر خورد حسن از غصه سرش را به زمين زد، غش كرد باز زينب غم يك مرثيهي ديگر خورد قصهي كوچه عجيب است مهاجر، اما واي از آن لحظه كه زهرا لگدي از در خورد می پسندم 0
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
زهرا بمان زندگیم را به هم نریز.
چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ ۱۲:۱۲ قبل از ظهر
[2]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
70
حالت :
ارسال ها :
5183
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
568
دعوت شدگان :
2
اعتبار کاربر :
34682
پسند ها :
6789
تشکر شده : 6057
|
می پسندم 1 0 1 تعداد آنلایک ها ( 0 ) از این کاربر
|
|||
|
اطلاعات نویسنده |
زهرا بمان زندگیم را به هم نریز.
چهارشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۹۳ ۰۶:۰۰ قبل از ظهر
[3]
|
|||
بانو
شماره عضویت :
499
حالت :
ارسال ها :
4733
محل سکونت : :
حریم قدس
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
1103
دعوت شدگان :
1
اعتبار کاربر :
74582
پسند ها :
4202
تشکر شده : 5426
|
دارد به گوش می رسد
ندایِ "قد قامت العزا "...
در ! کابوس این شب های حسن (ع)
این بار یوسف زهرا
ندا می دهد ... وا اُماه
یا فاطِمَةُ الزَّهراءِ یابِنتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ یا یا سَیِدَتَناوَ مَولاتَنا اِنا تَوَجَّهنا وَستَشفَعنا وَ تَوَسَّلنا بِکِ اِلیَ اللّهِ وَ قَدَّمناکِ بَینَ یَدَی حاجاتِنا یا وَجیهَةً عِندَاللّهِ اِشفَعی لَنا عِندَاللّه
مقرموعود(elkhani.blog.ir)
می پسندم 0
|
|||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
برچسب ها
|
زهرا ، بمان ، زندگیم ، را ، به ، هم ، نریز. ، |
|