مردی تاجری تصمیم داشت برای تجارت به سفر برود.

به همین منظور خدمت امام صادق (ع) رسید و درخواست استخاره ای کرد
استخاره اش بد آمد،آن را نادیده گرفت و به سفر رفت،

اتفاقا به او خوش گذشت و سود فراوانی هم برد اما ار آن استخاره در تعجب بود.

پس از مسافرت خدمت امام (ع) رسید و عرض کرد:یابن رسول الله! یادتان هست چندی پیش خدمت شما رسیدم،برایم استخاره کردید و بد آمد
استخاره ام برای سفر تجارت بود،به سفر رفتم، سود فراوانی بردم و به من خوش گذشت.
امام صادق (ع) تبسمی کرد و به او فرمود: در سفری که رفتی یادت هست در فلان منزل خسته بودی
نماز مغرب و عشایت را خواندی،شام خوردی و خوابیدی و زمانی بیدار شدی که آفتاب طلوع کرده و نماز صبح تو قضا شده بود؟

عرض کرد:آری، ای فرزند رسول خدا. 
حضرت فرمود: اگر خدا دنیا و آنچه را که در دنیاست به تو داده بود جبران آن خسارت (قضا شدن نماز) نمی شد.