آخرین ارسال ها |
نوار پیام ها |
مدیریت پیام ها |
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
اطلاعات نویسنده |
دوشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۴ ۰۴:۵۷ بعد از ظهر
|
|||||||
بانو
شماره عضویت :
655
حالت :
ارسال ها :
966
محل سکونت : :
یه جایی
جنسیت :
تعداد بازدیدکنندگان :
283
اعتبار کاربر :
6586
پسند ها :
418
تشکر شده : 1464
|
حجّة الاسلامالمسلمین آقای حاج سیّد علی موحّد ابطحی اصفهانی نقل کردند:
حدود 25 سال قبل که مسجد الهادی (واقع در خیابان سیّد علی خان، نزدیک چهار باغ) راساختند، مسجد برنامههای گستردهای داشت و بهترین گویندهها و خطبای اصفهان در این مراسمروضه خوانی گستردهای داشتند. بهترین گوید این پول را به حجّة الاسلام والمسلمین حاج احمدآقا امامی بدهید و بگویید یک روضة اباالفضل برای من بخواند. متصدی مسجد میگوید: شمایهودیها، در هر کاری فتنه میکنید؛ در روضه خوانی هم فتنه؟!یهودی، با حالت گریه، میگوید: ما در هر چیزی فتنه بورزیم، نسبت به آقا ابوالفضلالعبّاسعلیهالسلام فتنه نمیکنیم. سؤال میکند: پس چه شده که پول میدهی و چنین تقاضایی رامینمایی؟ میگوید:دیروز آقای امامی روضة اباالفضلعلیهالسلام را خواندند و در ضمن صحبت گفتند هر کس پناه بهایشان آورد او را محروم نمیکنند؛ خواه یهودی باشد خواه نصرانی. با شنیدن این سخن ناگاه بهیاد بچّة پسرم افتادم که اثر نرمی استخوان و جواب یأس دکترها ما را ناراحت کرده بود، و گریهکردم: آقا، اباالفضل، من شما را نمیشناسم، امّا بنا به گفتة این آقا برای شفای پسرم متوسّل به شمامیشوم، مرا محروم نکنید. گریان شدم و حالی پیدا کردم. وقتی به خانه آمدم، دیدم فرزندم راهمیرود! از زنم پرسیدم: چه شد که به راه افتاد؟! گفت: نمیدانم؛ فقط دیدم دستش را به دیوارگرفت و شروع به راه رفتن کرد. گریه مرا گرفت. زنم پرسید: چرا گریه میکنی؟! باید خوشحالباشی! گفتم داستان از این قرار است و این گریة شوِق است که چگونه آقا اباالفضل مرا موردعنایت قرار داده و واسطه شدند و خداوند بچّة مرا شفا داد.
می پسندم 0
|
|||||||
|
امکان افزودن پاسخ به این موضوع وجود ندارد امکان افزودن موضوع در این بخش وجود ندارد |
|